بایگانی برچسب ها: بیوگرافی
بیوگرافی کامل سوشا مکانی + ماجرای دستگیر شدن وی
سوشا مکانی (زاده ۲۷ آبان ۱۳۶۵ در بندرانزلی) بازیکن فوتبال اهل ایران است.
وی به طور رسمی فوتبال را از تیم نونهالان استقلال انزلی شروع کرد. سپس به تیمهای جوانان، امید و بزرگسالان کوثر تهران پیوست. سوشا مکانی در فصل ۱۳۹۳–۱۳۹۲ به همراه فولاد خوزستان قهرمان لیگ برتر ایران گردید
شناسنامه | ||
---|---|---|
نام کامل | سوشا مکانی | |
زادروز | ۲۷ آبان ۱۳۶۵ (۲۸ سال) | |
زادگاه | بندر انزلی، ایران | |
قد | ۱۹۳ | |
اطلاعات باشگاهی | ||
باشگاه کنونی | پرسپولیس | |
شمارهٔ پیراهن | ۱ | |
پُست | گلر | |
باشگاههای حرفهای | ||
سالها | باشگاهها | بازی (گل) |
۲۰۰۶–۲۰۰۸ ۲۰۰۸–۲۰۱۰ ۲۰۱۱–۲۰۱۲ ۲۰۱۱–۲۰۱۳ ۲۰۱۳–۲۰۱۴ ۲۰۱۴- |
فجرسپاسی پاس همدان استیل آذین نفت تهران فولاد خوزستان پرسپولیس |
۴۲ (۱) ۴۴ (۰) ۱۰ (۰) ۵۶ (۰) ۲۳ (۰) ۱۸ (۴) |
تیم ملی | ||
۲۰۰۷ ۲۰۱۲- |
زیر ۲۳ سال ایران ایران |
۶ (۰) ۳ (۰) |
در پی انتشار خبر بازداشت سوشا مکانی، در تماس خبرنگار طرفداری با باشگاه پرسپولیس، باشگاه این خبر را تأیید و اعلام کرد که در حال پیگیری ماجرا هستند و برنامه اصلی و اولویت اول باشگاه بیرون آوردن مکانی از بازداشتگاه است.
سوشا مکانی که امروز در دادسرای فرهنگ و رسانه حضور یافته بود پس از ارائه توضیحاتی درباره انتشار عکسهای خصوصی اش در شبکههای اجتماعی، بازداشت شد.
بیوگرافی کامل سوشا مکانی + ماجرای دستگیر شدن وی
سوشا مکانی راهی اوین شد
انتشار تصاویر خصوص سوشا مکانی در چند روز اخیر جنجال بسیاری به پا کرده است. تصاویری که ابتدا فرض بر این بود که با فتوشاپ تغییر پیدا کرده اند اما سرانجام مشخص شد واقعیت دارند.
بعد از این اتفاقات دروازه بان سرخ پوشان در صفحه اینستاگرامش نسبت به آن واکنش نشان داد. حالا بعد از چند روز سوشا مکانی دستگیر و راهی زندان اوین شده، طبق اعلام برخی منابع تنها جرم سوشا مکانی انتشار تصاویر خصوصی نبوده است.
هر چند مقامات رسمی اعلام کرده اند که به اتهام های سوشا مکانی در دادسرای ویژه فرهنگ و رسانه رسیدگی می شود.
تصویر زیر لحظه بازداشت سوشا مکانی را نشان می دهد که در فضای مجازی در حال دست به دست شدن است.
بیوگرافی و زندگینامه سندی ( شهرام آذر ) + عکس
سندی | شهرام آذر بیوگرافی و عکس های شهرام آذر
بیوگرافی سندی یا شهرام آذر + عکس های شهرام آذر (سندی)
شهرام آذر مشهور به سندی خواننده، آهنگساز، تنظیم کننده و نوازنده (کیبورد) است.
در سالهای قبل از انقلاب در ایران با خوانندگانی همچون بتی، شاهرخ و نوش آفرین، همکاریهایی داشت و بعد از انقلاب همکاریهای بسیاری با ابی در کنسرتها و تنظیم چند آهنگ در آلبوم طلوع کن داشت.
زندگینامه شهرام آذر
او در سال ۱۳۳۶ در آبادان متولد شد. در سالهای جنگ ایران و عراق در اندیمشکاقامت داشته و در سال ۱۹۸۴ میلادی به آلمان مهاجرت کرد. وی در آنجا کار موسیقی خود را ادامه داد و گروه سندی را در سال ۱۹۸۷ راهاندازی کرد و چند سال بعد به آمریکا مهاجرت کرد.
شهرام آذر ازدواج کرده و سه فرزند دارد. پسرش خشایار یکی از اعضای گروه هفت نفره سندی است. از دیگر اعضای گروه میتوان از باباخانی، بهزاد پیشرو، سام سهرابی، اولیور واروژیان و راس رایت نام برد.
سبک موسیقی گروه سندی تلفیقی از سبک رپ در زمینه شعر ترانه و”تکنو” و ”بندری” در آهنگها است. گروه سندی یکی از اولین گروههایی بود که مسایل و مشکلات اجتماعی جوانان ایران (مانند ازدواج، اعتیاد و مهاجرت به خارج) را موضوع بسیاری از آهنگهای خود قرار داد.
بسیاری شهرام آذر را پیشگام موسیقی رپ در ایران و همچنین اولین کسی که از سبک رپ در موسیقی ایران استفاده کرد می دانند.[نیازمند منبع]
گروه سندی تاکنون ۹ آلبوم استودیویی و تعداد زیادی تک آهنگ به بازار عرضه کرده است که آخرین آلبوم این گروه ”ایستگاه ۷” نام دارد.
او خوانندگی را در اولین تجربه خود یعنی ششم ابتدایی شروع کرد که در جشنی که همه اولیا دانش آموزان حاضر بودند. وی برای خواندن شعر انتخاب شده بود که به دلیل نامعلوم جلو حضار شروع به گریه کرد و همه او را تشویق کردند. در دوران دبیرستان شروع به کار با ابزارآلات موسیقی کرد و در این راه بسیار موفق بود. وی چندین بار در خوزستان و دو بار هم در مسابقات کشوری شرکت کرد. در نوزده سالگی یک آهنگ به نام «هله دان دان» برای خانم بتی ساخت و این آهنگ یکی از بهترین آهنگهای کشور شد؛ و بعد از این از دانشگاه جهانی موسیقی تهران فارغالتحصیل شد.
بعد از انقلاب سال ۱۳۵۷ که همه کلابها بسته شد شهرام آذر دوباره به آبادان برگشت و کمی بعد از جنگ خلیج فارس به تهران بازگشت و در سال ۱۹۸۴ به آلمان رفت. سپس در یک شرکت موسیقی به نام اروندا (آرواندا) شروع بکار کرد. در همین مدت یک آهنگ به نام «های هو» ساخت که این آهنگ یکی از بیست آهنگ برتر آلمان شد.
در سال ۱۹۹۲ میلادی مصادف با ۱۳۷۳هجری شمسی شهرام آذر آهنگ دیگری به نام “دختر اهوازی (امشو شوشه)” ساخت که غوغایی به پا کرد.
اعضای گروه سندی
- شهرام خسروشاهی آذر
در ۲ مرداد برابر با ۲۴ جولای در محلهای بنام تانکی دو آبادان بدنیا آمد. تا قبل از انقلاب در ایران به فعالیت موسیقی پرداخته و در سال ۱۹۸۴ بعد از انقلاب با خانواده به آلمان مهاجرت کرد و کار خود را در همان کشور ادامه داد. در آلمان با ایده بهزاد پیشرو گروه سندی را درست کردند. در سال ۱۹۹۵ به آمریکا مهاجرت کرد و هم اکنون با همسرش خانم شیلا و دو پسرش خشایار و کوروش و دخترش نیکی در نزدیکی لس آنجلس در منطقهای بنام Bakersfield زندگی میکنند.
خوانندگی، موزیک، تنظیم اهنگها، تهیه کنندگی، نوشتن شعر و ترانه از جمله کارهایی است که شهرام آذر در گروه سندی انجام میدهد و همچنین ایشان بعنوان یکی از بهترین کیبوردیستهای تاریخ ایران محسوب میشوند.
- بهزاد پیشرو
موزیک را در سن ۶ سالگی در زادگاه خود شهر ابادان اغاز کرد استاد او برادر بزرگش (گرشاسب پیشرو) بود، بهزاد در ادامه استادان بزرگی همچون برادران راهرو احمدی (علی، محمد رضا و حسین) داشت و در کلاس درس انها اموزش درامز را سپری کرد ایشان در دوران تحصیل خود در مسابقه هنری ابادان که در سراسر ایران برگزار میشد چندین بار رتبه اول را بدست اورد و صاحب نشان طلا ایران در این رشته شد بهزاد پیشرو در همان نوجوانی یعنی در سن ۱۴ سالگی پای به دنیای حرفهای موسیقی گذاشت … و اولین تجربه حرفهای خود را با خانم بتی اغاز کرد و همچنین در ادامه کارش با هنرمندانی همچون شهرام شب پره وابی همکاری داشت بهزاد بعد از انقلاب سالها در تایلند با کمپانیهای بینالمللی و معروف (Oriental Artist و EMI) همکاری میکرد و بعد از ورود به اروپا در کشور دانمارک زندگی جدیدی را اغاز کرد بهزاد پیشرو بنیانگذار گروه گروه سندی میباشد و با دوست دوران جوانی خود شهرام اذر و منوچهر پنیری سندی را به حرکت در اوردند … و چیزی نگذشت که این گروه یکی از معروف ترین گروههای خارج از ایران شد بهزاد پیشرو برای تحصیل در این رشته وارد اکادمی درامز در کشور دانمارک شد و در رشته درام و موزیک تراپی تحصیلات خود را به پایان رساند و او را یکی از معروف ترین و بهترین درامر ایرانی در خاورمیانه میشناسند او در کنار درامز یک تهیه کننده توانا در موزیک میباشد ایشان در حال حاضر مشغول فعالیت هنری در اروپا و امریکا است.
- سام سهرابی
دیگر عضو گروه سندی متولد شهر آبادان که در زمان جنگ ایران و عراق مجبور به ترک آنجا و مهاجرت به کشور سوئد کرد و در حدود ۱۳ سال در این کشور اقامت داشت. سامی در حالی که تنها ۱۰ سالش بود شروع به نواختن ساز پرکاشن کرد و در سن ۲۲ سالگی موزیک را در مدرسه گوتنبرگ سوئد شروع کرد. او را برای مطالعه بیشتر به لس انجلس آوردند و استادانش از سرتاسر دنیا از جمله افریقا، کوبا و اروپا بودند. دوستان صمیمی سامی از دهه ۹۰ با سندی شروع بکار کردند و تاکنون او یکی از اعضای موفق گروه سندی بوده است
آلبومها
- ۱۳۷۱- بگو دوستم داری
- ۱۳۷۲- دختر حاجی الماس
- ۱۳۷۳- دینگ دنگ
- ۱۳۷۵- کبرا
- ۱۳۷۶- خواننده تاپ
- ۱۳۷۸- رقص جوونا
- ۱۳۸۳- تق
- ۱۳۸۵- سبکسنگین
- ۱۳۹۳- ایستگاه هفت
آهنگسازی و تنظیم
نام خواننده | نام ترانه | ترانه سرا | آهنگساز | تنظیم |
---|---|---|---|---|
ابی | وقتشه | ایرج جنتی عطایی | واروژان | شهرام آذر |
ابی | خوابم یا بیدارم | ایرج جنتی عطایی | واروژان | شهرام آذر |
ابی | دریایی | ایرج جنتی عطایی | واروژان | شهرام آذر |
ابی | همسفر | ایرج جنتی عطایی | واروژان | شهرام آذر |
ابی | پل | ایرج جنتی عطایی | واروژان | شهرام آذر |
ابی | باور کن | ایرج جنتی عطایی | واروژان | شهرام آذر |
ابی | شب شیشهای | ایرج جنتی عطایی | واروژان | شهرام آذر |
ابی | طلوع کن | ایرج جنتی عطایی | اسفندیار منفرد زاده | شهرام آذر |
ابی | هلا | مینا اسدی | اسفندیار منفردزاده | شهرام آذر |
ابی | بشکن | حسین سماکار | اسفندیار منفردزاده | شهرام آذر |
ابی | عاشقانه | اهورا ایمان | بابک بیات | شهرام آذر |
شهرام شب پره | خوشکل بندری | عباس ابطحی | عباس ابطحی | شهرام آذر |
شهرام آذر, بیوگرافی سندی یا شهرام آذر
بیوگرافی و جدید ترین عکس های کیت آپتن
بیوگرافی و عکس های کیت آپتن
کاترین “کیت” آپتن (به انگلیسی: Katherine “Kate” Upton) (زاده ۱۰ ژوئن ۱۹۹۲) مدل و بازیگر آمریکایی است که از زمان حضورش Sports Illustrated Swimsuit Issue به شهرت رسید. که در آن به عنوان بهترین تازه وارد سال (Rookie of the year) معرفی شده بود. همچنین در سال ۲۰۱۲ نیز به عنوان مدل جلد مجله انتخاب شد.همچنین به دلیل شباهت زیادش به merlin monroe نام اورابرکیت نهادن.وی درنطرسنجی که مجله {هالیوود بوز}هرساله باعنوان {زیباترین زنان دنیا}انجام می دهد درسال ۲۰۱۴رتبه۲رابابدست اوردن ۷۰۰هزار رای به خوداختصاص داد.
حضور در سینما و تلویزیون
سال | عنوان | نفش |
---|---|---|
۲۰۱۱ | سرقت از برج (فیلم) | Mr. Hightower’s Mistress |
۲۰۱۲ | The Three Stooges | Sister Bernice |
سالعنواننقشتوضیحات۲۰۱۱Tosh.0در نقش خودش“Bug in Mouth Reporter” (season 3: episode 14)2012ساتردی نایت لایودر نقش خودش“Maya Rudolph/Sleigh Bells” (season 37: episode 15
بیوگرافی و جدید ترین عکس های کیت آپتن
بیوگرافی و جدید ترین عکس های کیت آپتن
بیوگرافی و زندگینامه آزیتا حاجیان + عکس
بیوگرافی آزیتا حاجیان + تصاویر آزیتا حاجیان
آزیتا حاجیان (زاده ۲۱ دی ۱۳۳۶، تهران) بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون ایرانی است
آزیتا حاجیان
نام اصلی : هدی حاجیان
زمینه فعالیت : تلویزیون، سینما و تئاتر
تولد : ۲۱ دی ۱۳۳۶
۱۱ ژانویهٔ ۱۹۵۸ (۵۷ سال)
ملیت : ایرانی
پیشه : بازیگر
سالهای فعالیت : سینما از ۱۳۶۸ تا کنون
تئاتر از ۱۳۵۴
همسر(ها) : محمدرضا شریفینیا (همسر سابق) محمد کریمی هراتی
فرزندان : مهراوه شریفینیا (۱۳۶۰) – ملیکا شریفینیا (۱۳۶۵)
مدرک تحصیلی : لیسانس رشته بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر.
آزیتا حاجیان (زاده ۲۱ دی ۱۳۳۶، تهران) بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون ایرانی است.
زندگی آزیتا حاجیان
حاجیان لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشکده هنرهای دراماتیکِ دانشگاه هنر است. آغاز فعالیت هنری او از ۱۳۵۴ با نمایش «خورشید خانم آفتاب کن» بود. از دیگر نمایشهای آزیتا حاجیان میتوان به «بهرام چوبینه»، «ژاندارک»، «نسل آواره»، «نمایش بی کلام»، «دایره گچی قفقازی» و … اشاره کرد.
آزیتا حاجیان فعالیت در سینما را از سال ۱۳۶۸ با فیلم «دزد عروسکها» ساخته محمدرضا هنرمند آغاز کرد. وی در سال ۱۳۷۷ در هفدهمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر برای بازی در فیلم روبان قرمز به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن در بخش بینالملل شد.
زندگی شخصی آزیتا حاجیان
آزیتا حاجیان پس از جدایی از محمدرضا شریفی نیا با محمد کریمی هراتی ازدواج کرد. همسر وی در سال ۱۳۵۶ هم دانشگاهی او در دانشکده هنرهای دراماتیک بوده، وی طراح صحنه تئاتر هست و در یکی از نمایشها که حاجیان نقش ژاندارک را بر عهده داشت به عنوان طراح صحنه در کنار گروه حضور داشت. آقای هراتی رشته طراحی داخلی را در کانادا خواندهاست
حاجیان لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشکده هنرهای دراماتیکِ دانشگاه هنر است
گفتگو با آزیتا حاجبان خانم بی حاشیه
در شرایط پرتنش و پر از اضطراب جامعه ما خیلی از افراد هستند که دنبال راه های مختلف برای رسیدن به آرامش و ثبات می گردند. خیلی ها دوست دارند در این زمینه از تجربه های افرادی که آرامش دارند استفاده کنند و شیوه زندگی آنها را الگو قرار دهند.
سراغ یکی از بازیگرانی رفتیم که به سمبل آرامش معروف است آزیتا حاجیان همیشه به عنوان بازیگری آرام و انرژی مثبت شناخته می شد. چه دوستان و آشنایان این بازیگر و چه کسانی که حتی برای یک بار با او از نزدیک ملاقات داشته اند می دانند که او زنی، متین، آرام و در عین حال پر از انرژی است. او درباره مسائل و حواشی ای که برای زندگی شخصی اش به وجود آمده هم مدیریت درستی داشته و در تمام این مدت هم سعی کرده با غلبه بر مشکلات، آرامش خودش را حفظ کند. اما چگونه؟
خانم حاجیان! خیلی از کسانی که شما را از نزدیک می شناسند می دانند که در زندگی شخصی تان آرام هستید. به نظرتان برای رسیدن به آرامش در زندگی باید چه کار کنیم؟
– عموما وقتی کسی جهان بینی مخصوص به خودش را داشته باشد، یعنی کل جهان هستی برای یک مفهوم مشخص داشته باشد در مواقعی که در زندگی دچار اضطراب و گمگشتگی می شود، می تواند با توجه به آن جهان بینی آرامش خودش را حفظ کند. وقتی اتفاقی ناخوشایند برای ما می افتد، اگر قرار باشد تمام مدت درگیر عمل ها و عکس العمل های زندگی روزمره شویم قطعا باید خیلی قوی باشیم تا بتوانیم آرامشمان را حفظ کنیم.
درواقع خیلی بعید است که زندگی روزمره بتواند به ما آرامش دهد چون خصوصا در کشور ما مدام دچار اضطراب و بی ثباتی از نظر اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی هستیم و این مساله ما را به هم می ریزد. بنابراین اگر هرکسی با توجه به نوع نگرشش به جهان هستی یا همان جهان بینی ای که به آن اعتقاد دارد به معضل یا مشکلی که برایش پیش آمده نگاه کند، می تواند با تکیه به آن آرامشش را به دست آورد.
به نظرتان چطور می توان به این جهان بینی رسید؟
– به نظرم هم مطالعه در این زمینه دخیل است و هم فرهنگی که در آن بزرگ می شوید. البته تفکر هم در این زمینه نقش زیادی دارد. فردی که لحظه تولد تا مرگ را فقط در تفریح، لذت و فراموشی می بیند بعید است به جهان بینی جدی ای برسد، البته شاید هم برسد و راهکار دیگری پیدا کند. اما من معتقدم مسائل مختلف باید برای افراد دغدغه باشد و دنبال آنها بگردند. مگر می شود صبح که از خواب بیدار می شوی به آسمان نگاه کنی و به فکر نیفتی؟ چطور ممکن است گل هزار رنگ را ببینی و به آن فکر نکنی؟
کشور ما کشوری مذهبی است و زمینه این نوع جهان بینی در آن تقویت شده، در نهایت این جهان بینی ها در فضایی که زندگی می کنیم جهت پیدا می کند. من کاری به این ندارم که کدام درست است یا کدام غلط، حرف من این است آرامش فردی که جهان بینی قوی ای دارد خیلی بیشتر از آدمی است که هیچ گونه اعتقادی به این قضیه و مسائل جهان هستی ندارد.
خانم حاجیان به نظر شما برای رسیدن به آرامش و در ادامه حفظ آن چه راهکارهای علمی و عملی ای وجود دارد؟
از نظر علم روان شناسی اخیرا برخی راهکارها برای به آرامش رسیدن پیشنهاد می شود. راه هایی مثل یوگا. همین طور مدیتیشن که راه دیگری است برای به آرامش رسیدن. به نظرم این روش ها ما را از اضطراب های روزمره زندگی دور می کند و به عمق می برد، عمقی که خیلی سنگین است و با هر طوفانی تکان نمی خورد.
آغاز فعالیت هنری آزیتا حاجیان از ۱۳۵۴ با نمایش «خورشید خانم آفتاب کن» بود
درواقع منظورتان این است که اعتقادداشتن به شیوه ای که برای به آرامش رسیدن انتخاب می کنیم تاثیر مهمی در نتیجه ای که از آن کار می گیریم، دارد؟
– بله، همین طور است. کسانی که اعتقاد جدی به موضوعی دارند آرامش پرثبات تری در زندگی شان دارند. اما در مقابل کسانی که به هیچ جریانی در زندگی باور ندارند، ممکن است زودتر دستخوش اضطراب ها و نوسان ها شوند. به هرحال قرار است در این دنیا از نقطه A به نقطه B برسیم، از تولد تا مرگ، وقتی قرار است این مسیر را طی کنیم من ترجیح می دهم با آرامش بیشتری آن را پشت سر بگذرانیم.
آرامش داشتن در زندگی برای خودتان چقدر اهمیت دارد؟ اینکه بحران ها، مسائل و مشکلات را با صبوری و آرامش طی کنید.
– این موضوع برای خودم خیلی اهمیت دارد و از راهکارهای مختلفی از جمله مواردی که گفتم برای آرامش داشتن استفاده می کنم. من مدیتیشن انجام می دهم، علاوه بر آن ما به دلیل شغلی که داریم خیلی بیشتر از مردم عادی یا شاغلان مشاغل دیگر دستخوش اضطراب می شویم. درواقع شغل ما چه از نظر تخصصی و چه از لحاظ ارتباط اجتماعی اضطراب زاست و من سعی می کنم از راه های مختلف این اضطراب را به حداقل برسانم.
ما ناچاریم حداقل برای حفظ سلامت روانی مان حواسمان به جریان های مختلف باشد و آسیب پذیری های خودمان را بشناسیم. به نظرم شناخت آسیب پذیری هر فرد یکی از مهم ترین کمک هایی است که او می تواند به خودش کند. وقتی از آسیب پذیری ات باخبر شوی می توانی از آن مراقبت کنی، مثل زمانی که بدن فردی بیمار است، مثلا کلسترولش بالاست و پزشک به او می گوید گوشت قرمز مصرف نکند و او هم مراعات می کند، درد مورد روح و روان هم خودش را در شرایط استرس، اضطراب و آشفتگی قرار نمی دهد.
شما چقدر سعی کردید خودتان را از این آشفتگی ها دور نگه دارید؟
– چون شغل من سینماست راجع به آن حرف می زنم و قضاوت می کنم. من در سینما اهل حاشیه نیستم. به نظرم حاشیه در این حرفه بسیار اضطراب برانگیز است. یکی از راهکارهای من برای اینکه بتوانم آرامشم را به دست بیاورم این است که مطلقا در حاشیه سینما نیستم و خودم را از این قضیه دور می کنم.
خودم به این نکته پی برده ام که حواشی شغلم می تواند آسیب پذیری ام را تشدید کند به همین دلیل معتقدم آدم ها باید روی روحیات خودشان و شناخت آنها متمرکز باشند. اگر هرکسی ضعف های خودش را بشناسد قطعا بیشتر مراقب آنها خواهد بود و با تمرین می تواند آسیب پذیری هایش را در معرض هجوم قرار ندهد.
آزیتا حاجیان فعالیت در سینما را از سال ۱۳۶۸ با فیلم «دزد عروسکها» ساخته محمدرضا هنرمند آغاز کرد
حواشی ای که در زندگی افراد وجود دارد، باید به نحو درستی مدیریت شود تا در نهایت همه چیز آرامش ختم شود. شما چگونه این مسائل را مدیریت می کنید؟
– صددرصد همین طور است. مسائلی که پیش می آید باید مدیریت شوند. سینما شغل جذابی است که خیلی توی چشم است. درواقع عالم سینما مثل یک چراغ شبرنگ و ویترین است که روی شما زوم می شود و لحظاتی برای شما لذت بخش و گاهی اوقات هم آزاردهنده می شود. به همین دلیل حاشیه آن هم زیاد است.
راستش نباید به آن لحظات شیرین خیلی دل خوش کرد چون زودگذر است و آسیب هایی هم که در ادامه می تواند در پی داشته باشد به لحظات شادی ساز و بقیه مسائلش نمی ارزد. بنابراین هرچه کنار زندگی خودت آشفتگی و شلوغی ایجاد کنی می توانی زندگی ات را با آرامش بیشتری طی کنی.
به جز این راه هایی که اشاره کردید، چقدر کتاب خواندن در این زمینه را به کسانی که دنبال کسب آرامش هستند توصیه می کنید؟
– کتاب خواندن و فیلم دیدن به نظرم عالی هستند که مباحث آنها درباره روان شناسی فردی است که آنها هم خیلی می توانند موثر و کمک کننده باشند. با توجه به شخصیت و نوع علاقه مندی افراد حتی کتاب های فلسفی و اجتماعی و حتی بعضی رمان ها هم می توانند تاثیر زیادی روی افراد بگذارند. گاهی اوقات پیش می آید رمانی می خوانی و آنقدر با آن درگیری که ناخودآگاه آرامش در تو به وجود می آید. این اتفاق درباره فیلم و سریال ها هم می افتد، البته فیلم های قوی و خوب که تو را به شدت درگیر می کنند و علاوه بر آن آموزش های زیادی هم از لحاظ رفتاری و انسانی به شما می دهند.
از بین کتاب هایی که خودتان خوانده اید نمونه خاصی مد نظرتان هست که به آن اشاره کنید؟
– اخیرا کتابی از موراکامی به نام «کافکا در کرانه» خواندم که به نظرم خیلی قشنگ بود. سال ها پیش هم کتابی خواندم که خیلی به نظرم قشنگ بود و تاثیر خوبی روی من داشت به نام «وقتی نیچه گریه کرد» زمانی که ۱۶ ساله بودم «ابله» داستایوفسکی را هم خواندم و به نظرم آنقدر عالی بود که هیچ وقت فراموشش نمی کنم. شاید آن زمان آن کتاب برایم سنگین بود اما خیلی دوستش داشتم و برایم موثر بود. در زمینه سریال هم وقتی «آناتومی» را می بینم خیلی برایم خوب است و از آن نکات زیادی یاد می گیرم.
تصاویر آزیتا حاجیان
عکس های آزیتا حاجیان
تصاویر جدید آزیتا حاجیان
جدیدترین عکس های آزیتا حاجیان
بیوگرافی و زندگینامه مرحوم محمدعلی اینانلو +عکس
بیوگرافی زنده یاد محمدعلی اینانلو (+عکس)
محمدعلی اینانلو
بیوگرافی زنده یاد محمدعلی اینانلو
محمدعلی اینانلو (زاده ۲ فروردین ۱۳۲۶ قزوین – درگذشتهٔ ۱۲ دی ۱۳۹۴) مجری تلویزیون، بازیگر، صداپیشه، کارشناس ورزشی، روزنامهنگار و کارشناس و مستندساز طبیعت بود. وی به عنوان قدیمیترین گزارشگر و مفسر والیبال در ایران و بنیانگذار روزنامهنگاری محیط زیست شناخته میشد. اینانلو دارای دو فرزند به نام های آرش و البرز است.
• سوابق کاری محمدعلی اینانلو
– محیط زیست
محمدعلی اینانلو دارای سابقه ۴۰ سال طبیعتگردی در ایران بود و آموختههای خود را به صورت نوشته و فیلم درآورد. همچنین، اینانلو از مبتکران کلاسهای آموزش اکوتوریسم در ایران بود. او دارای مدرک کارشناسی در رشته ادبیات بود و در زمینهٔ کار در رسانههای مکتوب و تصویری ایران سوابق متعددی داشت. اینانلو همواره دغدغه معرفی و حفظ طبیعت ایران را داشت و در برنامههای مختلف آن را مورد تأکید قرار میداد.
محمدعلی اینانلو دربارهٔ ظرفیتهای طبیعت ایران اعتقاد داشت: اکوتوریسم ۸ شاخه اصلی دارد و ۸۰۰ شاخهٔ فرعی که همه اینها در طبیعت ایران در دسترس است. از طرف دیگر کشور ما جوانترین کشور دنیاست، یعنی با تربیت نیروهای جوان به این سمت به راحتی میتوان این جاذبهها را برای دیگران توضیح و تفسیر کرد.
محمدعلی اینانلو دارای سابقه ۴۰ سال طبیعتگردی در ایران بود
– ورزش
محمدعلی اینانلو به عنوان مفسر بازیهای والیبال از بازیهای آسیایی تهران در سال ۱۹۷۴ شروع به کار کرده بود و از مجریان معروف تلویزیون و رادیوی ایران به شمار میرفت.
– مستندسازی و سینما
محمدعلی اینانلو طی دوره فعالیت خود تعداد زیادی مستند در زمینه زیستمحیطی و گردشگری تهیه و کارگردانی نمود که از شاخصترین آنها میتوان به ایران؛ جهانی در یک مرز اشاره کرد. وی همچنین در دو فیلم سینمایی «ارتفاع پست» و «به رنگ ارغوان» به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا به عنوان بازیگر حضور داشت و به ایفای نقش پرداخته بود.
– مطبوعات
محمدعلی اینانلو از سال ۱۳۴۲ فعالیت مطبوعاتی خود را آغاز نمود و در بیش از ۴ دهه فعالیت مطبوعاتی علاوه بر نگارش مقالههای متعدد در مجلات و روزنامهها سردبیری مجلات گردش، مجله سیلکرود به (زبان انگلیسی)، شکار و طبیعت، مجله جهانگردان و مجله طبیعت (همچنین صاحب امتیازی) را به عهده داشت.
• در گذشت محمدعلی اینانلو
محمدعلی اینانلو، در شهریور نود و چهار براثر یک ضایعه مغزی در بیمارستان بستری شده بود. وی مدتی تحت درمان بود و با بهبود حالش توانسته بود برنامههای تلویزیونی را هم اجرا کند. اینانلو چند ماه بعد، صبح روز دوازده دی ماه همان سال در بیمارستان آتیه تهران بر اثر سکتهٔ قلبی درگذشت.
محمد علی اینانلو، بنیانگذار روزنامهنگاری محیط زیست شناخته میشد
• گزیده ای از گفتگوی اینانلو با رسانه های مختلف
متن زیر گزیده ای از چند گفت و گوی محمدعلی اینانلو است با رسانه های مختلف، خوانش حرف های اینانلو سیر یک زندگی موفق را پیش رویتان می گذارد، صرف نظر از اینکه علاقه مند به کارهای او بوده اید یا نه، با خواندن متن چیزهای زیادی دستگیرتان می شود.
از تبار شاهسون
محمدعلی اینانلو: ما از ایل شاهسون هستیم. پدرم هدایتالله خان اینانلو است. ایل شاهسون در دامنههای سبلان و دشت مغان زندگی میکنند. زمانی که من به دنیا آمدم بیشتر ایل تخت قاپو(ساکن شدن ایل در یک منطقه و ییلاق و قشلاق نکردن) شده بود، ولی من این خوشبختی را داشتم که سالهای اول کودکی را در چادر زندگی کنم. دور تا دور ما صدای آب جاری، صدای پرندهها و صدای باد میآمد و این حس با من باقیماند. در دوران دانشجویی سفرهایم آغاز شد. اصفهان، شیراز، خراسان و… به سفرهای خارجی هم رفت.
هشت ساله ی آسفالت ندیده!
محمدعلی اینانلو: علت علاقۀ من به طبیعت و سفر کردن همین ژن ایلیاتی من است. در واقع من در طبیعت به دنیا آمدم و زندگی کردم و تا هشت سالگی من که به تهران آمدیم، حتی هنوز آسفالت ندیده بودم. طبق رسوم زندگی ایلیاتی، از صبح که بیدار می شدیم، چند نفر موظف بودند که مراقب من باشند، اما من همۀ آنها را “قال” می گذاشتم، “جیم” می شدم و به باغ و دشت و مزارع می رفتم؛ و موقعی که در میان گندم زار دراز می کشیدم، مارها، مارمولک ها وحشرات روی بدنم می آمدند، می خزیدند و من با آنها حرف می زدم.
ورزشکار همه فن حریف
محمدعلی اینانلو: پدرم و علی آقا سه چیز به من آموختند: سوارکاری- تیراندازی و راستگویی. من به شدت از دروغ گفتن و دروغ شنیدن بدم می آید و این خصلتم را مدیون تربیت ایلیاتی خودم هستم.با این ورزش های ایلیاتی بزرگ شدم، مشتی زنی یاد گرفتم، کشتی یاد گرفتم، چلتوق یاد گرفتم…
بعدها که به تهران آمده بودیم، علاوه بر تیراندازی با تفنگ، من به تیراندازی با کمان هم علاقه مند شدم و این رشته را ادامه دادم؛ تا جایی که قهرمان کشور شدم. فعالیت در رشته والیبال را هم از دورۀ دبستان شروع کردم وبه صورت حرفه ای ادامه دادم تا جایی که دعوت به حضور در تیم ملی هم شدم. بعد هم عضو تیم والیبال، بسکتبال و دومیدانی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران هم بودم.
محمد علی اینانلو از مجریان معروف تلویزیون و رادیوی ایران به شمار میرفت
فراری از درس
محمدعلی اینانلو: هیچ وقت درس را دوست نداشتم، اما به مطالعۀ آزاد خیلی علاقه دارم. به طوری که زندگی کردن بدون کتاب برای من کاملاً بی معنی است، در همان زمان، معلمی داشتم به نام آقای نوح اسفند. ایشان عضو هیئت تحریریۀ مجلۀ توفیق بودند و باعث شدند برای اولین بار، مطلبی از من، در مجلۀ توفیق چاپ شود. وقتی که من اسم خودم را پای آن مطلب دیدم، چنان خوشحال شدم که همان لحظه از مدرسه بیرون رفتم و تا خانه دویدم و همین امر، باعث ادامۀ فعالیت من و ایجاد انگیزۀ هر چه بیشتر در من شد.
گزارشگر والیبال
محمدعلی اینانلو: اولین گزارش من هم مربوط به گزارش تیم “زسکا موسکا” بود که به ایران آمده بودند و چون اوایل کارم بود و آماتور بودم، با تأنّی خاصی گزارش را ارائه می دادم که حتی بعداً دوستان در روزنامه های ورزشی، از جمله همین اردشیر خان لارودی، سر به سرم گذاشتند. در آن زمان، هر کسی در رشته ای خاص تخصص داشت. مثلاً آقای بهمنش در کشتی و دومیدانی تخصص داشتند، مانوک خدابخشیان در فوتبال، ایرج ادیب زاده در دوچرخه سواری داشت و خلاصه هر کسی در حوزه ای متخصص بود و من هم در والیبال تخصص داشتم.
خبرنگاری عشق یا مرض؟
محمدعلی اینانلو: بعضی ها می گویند خبرنگاری عشق است، اما من معتقدم که “مرض” است! یک روز سیروس علی نژاد با من تماس گرفت از من خواست که یک مطلب راجع به کلاردشت بنویسم، من هم در پاسخ گفتم: ” سیروس! من تصمیم گرفتم که دیگر روزنامه نگاری نکنم”. ایشان هم گفتند: “خب هر طور راحتی” و گوشی را قطع کرد! همان شب، مطلب را برایش نوشتم. صبح که شد تلفن را برداشتم، تماس گرفتم. به محض اینکه سیروس گوشی را برداشت و صدای من را شنید گفت: “صبر کن، صبر کن، اون مرض رو من هم دارم! می دونم مطلب رو نوشتی!”
دو کیلو ناسزا
محمدعلی اینانلو: شایعه ای مبنی بر اینکه من شکار زده ام، برای من درست کردند. در ایلات و عشایر، شکار یک فضیلت محسوب می شود و اصلا، مردی که شکار نمی کرد فکر می کردند که مشکلی دارد. من با تفنگ بزرگ شدم. اما حالا بیش از هفده سال است که من به شکار نرفتم و شاید اولین شاهسونی باشم که تفنگ را زمین گذاشته، سال هاست که دیگر دل شکار کردن ندارم. حالا شما تصور کنید که برای من، چنین شایعه ای درست کنند و بدتر از آن، جوانان ما، بدون لحظه ای تفکر، این شایعه را پخش کنند!
تصورش را بکنید که حدود “دو کیلوگرم” برای من ناسزا ارسال شد! خودتان حساب کنید که هر کیلوگرم، چند ورق A4 می شود؟ و روی هر ورق A4 چند تا کامنت می توان نوشت؟
رفیق های بی معرفت و بد حساب
محمدعلی اینانلو: به نظر من اکثر مدیران رسانه ها، “رفیق های بی معرفت و بدحساب” ما محسوب می شوند. بد حسابند به این دلیل که حقوق و دستمزد بچه ها را به موقع پرداخت نمی کنند، و آنها را بیمه نمی کنند، بی معرفتند به این دلیل که وقتی یک خبرنگار، مطلبی انتقادی راجع به عملکرد یک نهاد، سازمان و یا فردی خاص می نویسد، این کار را به اتکای خبرگزاری و یا روزنامه ای که در آن مشغول به کار است انجام می دهد. در نتیجه، اگر هر کس عکس العملی نشان داد، باید آن روزنامه پشت آن خبرنگار بایستد و از او حمایت کند. در حالی که اینطور نیست و اصولاً اینگونه است که آنها، بلافاصله پشت خبرنگار را خالی می کنند. در نتیجه یک خبرنگارِ هیچ کاره می ماند و یک سازمان، وزارتخانه یا…
از مسئولین رسانه ای می خواهم که با معرفت و خوش حساب باشند، از مسئولین غیر رسانه ای هم می خواهم که انتقاد پذیر باشند.
محمدعلی اینانلو از سال ۱۳۴۲ فعالیت مطبوعاتی خود را آغاز نمود
مستند ساز رکورد دار
محمدعلی اینانلو: میتوانم بگویم که من رکورددار برنامههای ایرانشناسی در تلویزیون هستم و هزاران ساعت برنامه در این رابطه تولید کردهام؛ در شبکههای ۲، چهار، مستند و جامجم. حتی قدیمیترین برنامه شبکه جامجم تحتعنوان «ایران، جهانی در یک مرز» متعلق به من است. من در این برنامه، این مملکت را به ایرانیان و مردم دنیا شناساندم.
جهانگردی به جای نفت
محمدعلی اینانلو: من حدود ۱۲ سال پیش فیلم «جهانگردی به جای نفت» را ساختم که به تازگی برخی درباره این مساله حرف میزنند. من در آن زمان جهانگردی را به جای نفت پیشنهاد کردم که اگر گوش شنوایی بود، امروز با نفت بشکهای ۵۰ دلار به دست و پا نمیافتادیم و از لحاظ گردشگری پیشرفت زیادی کرده بودیم. اما علت اصلی اولویت داشتن گردشگری این است که کشور ما یکی از جوانترین کشورهای دنیاست و ۷۰ درصد جمعیت کشور ما، جوانها هستند. در عین حال، افغانستان که همجوار ماست، بزرگترین تولیدکننده مواد مخدر جهان است. من معتقدم که بیکاری، امالفساد است. من دو پسر دارم و میدانم که اگر جوانها بیکار باشند، ممکن است به تدریج به انحراف کشیده شوند.
مرد رسانه
محمدعلی اینانلو: من در اصل یک فرد رسانهای هستم. یعنی اگر من برنامه گردشگری را برای تلویزیون ساختهام، به این دلیل بوده که با رشتهام در ارتباط بوده است. اگر در رشته تبلیغات کار کردهام و هنوز هم عضو انجمن جهانی تبلیغات هستم، به این دلیل است که حوزهای از رسانه است. اگر مؤسسه طبیعت را راهاندازی کردهام، باز هم بخشی از آن به رسانه مربوط میشود.
صدای خاص
محمدعلی اینانلو: اولویت من، کار رسانهای مکتوب است و خیلی هم بد نمینویسم. من آشنایی زیادی با کامپیوتر ندارم و اخیراً بچهها به من یاد دادهاند چطور با تبلت کار کنم. چندی پیش، سایتی را دیدم که بهترین صداها را با مثالهای عینی شناسایی و معرفی کرده بود. مثلاً نوشته بود که صدای بم زنانه چنین تعریفی دارد یا صدای سوپرانو، فلان تعریف و مختصاتی دارد. برای صدای «باس» یا بم مردانه هم تعریفی ارائه کرده بود و دو مثال برای آن معرفی کرده بود؛ محمدعلی اینانلو و محمد نوری.
محمد علی اینانلو
سینما و حاتمی کیا
محمدعلی اینانلو: با حاتمیکیا شرط کردم و گفتم که وقتی تو کارگردانی میکنی، من اجازه میخواهم که به فاصله یکی دو متر پشت سرت بایستم. او باز هم تأکید کرد که مشکلی ندارد من پشت سرش بایستم. در آن شرایط دیدم که این فرد در انتخاب جای دوربین و کارهای دیگر چقدر باهوش است. بعد از اینکه کارمان در فیلم ارتفاع پست تمام شد، حاتمیکیا از من پرسید که به چه نتیجهای رسیدی؟ گفتم که من فیلم خودم را خودم کارگردانی نخواهم کرد. من ترجیح میدهم بهعنوان مشاور در کنار کارگردانی مثل تو بایستم. وقتی علت را جویا شد، به او گفتم که سینما خیلی بیرحم است و من به این حد بیرحم نیستم.
مسافر ماشین باز
محمدعلی اینانلو: من در ۳۰ سال گذشته، ۴ میلیون کیلومتر در ایران سفر کردهام. این یک ادعای بیحساب و کتاب نیست و کیلومتر شمارهای ماشینهای من در اینباره شهادت میدهند. من هر ماشینی را که میخرم، ۴۰۰ هزار کیلومتر با آن رانندگی میکنم و اگر از بین نرفته باشد، از پرتگاه سقوط نکرده باشد یا سیل آن را نبرده باشد، آن را رنگ و تودوزی میکنم و در مزرعهام میخوابانم. هنوز هم چند ماشین دارم که چنین وضعیتی دارند.
من در کانادا خودرو اجاره کردم و تمام مناطق شرقی، غربی، شمالی و مرکزی این کشور را گشتم. هر کسی که به کانادا میرود، برای استراحت و تفریح میرود اما من در آنجا هم مثل ایران زندگی کردم.
کاشف خستگی ناپذیر..
محمدعلی اینانلو: مثلاً کلاردشت را من معروف کردم اما امروز از کلاردشت چیزی باقی نمانده است. حتی جنگل ابر را من برای نخستین بار معرفی کردم اما چارهای هم نیست؛ این مملکت متعلق به جوانهاست و آنها باید بروند و مناطق مختلف کشور را ببینند. البته لازم است که محیط زیست را ملاحظه کنند. ما در کویر لوت چیزهایی کشف کردیم که برای نخستین بار در ایران کشف شد اما متأسفانه به آنها توجه نشد. از دانشگاههای آمریکا به من جواب دادند اما وقتی من گزارشی به فارسی و انگلیسی تهیه کردم و برای دانشگاه تهران، سازمان محیط زیست و… فرستادم، هیچکس به من نگفت عمو! خرت به چند من؟!
کویر گردی
محمدعلی اینانلو: من از جوانهایی که برای آفرود و تفریح به کویر میروند خواهش میکنم که برنامهریزیشده به کویر بروند؛ اول بهخاطر حفاظت از جان خودشان و بعد بهخاطر حفظ طبیعت. قطعاً جوانها باید از رانندگی در کویر لذت ببرند؛ همانطور که من هم زمانیکه در پهنه کویر میافتم، از رانندگی لذت میبرم اما کویر را خراب نمیکنم و طبیعت را شلوغ نمیکنم. حیواناتی که در کویر زندگی میکنند، حق حیات دارند و برعکس آنچیزی که میگفتند کویر لوت عاری از حیات است، من اثبات کردم که تا اعماق کویر لوت، حیات وجود دارد.
نیمرو روی سنگ
محمدعلی اینانلو: میگفتند که «گندم بریان» گرمترین نقطه کره زمین است که البته یک سال هم گرمترین نقطه زمین بود. من تا داخل گندم بریان رفتم، تخممرغ را روی سنگ نیمرو کردم، خوردم و فیلمش را هم ثبت کردم.
یک نفر جنگل را دوست دارد و یک نفر کوهستان را میپسندد. همهجا هم زیباست.من به شخصه کویر را خیلی دوست دارم؛ گستردگی، عظمت، زیبایی، شبها و ستارههای کویر باعث شدهاند که کویر حالت عجیبی داشته باشد.
سمنان یک قاره است
محمدعلی اینانلو: دامغان هم کویر دارد، هم کوه دارد و هم جنگل دارد؛ در حالیکه همه اینها به یکدیگر نزدیک هستند. یا حتی سمنان. شما در سمنان با گرمای ۵۰ درجه مواجه میشوید اما زمانیکه ۲۰ دقیقه رانندگی میکنید، دمای هوا به ۲۰ درجه میرسد. ۲۰ دقیقه دیگر رانندگی میکنید و به جنگل میرسید و بعد از یک ساعت میتوانید به دریا برسید. در کجای دنیا چنین چیزی میبینید؟ اگر مردم کشورهای دیگر بخواهند چنین مناظر طبیعی را ببینند باید قاره عوض کنند اما ما میتوانیم همه این مناظر را در سمنان ببینیم.
شکار ممنوع
محمدعلی اینانلو: من شکارچی بودم اما ۱۵ سالی است که به شکار نمیروم. علیرغم اینکه خودم شکارچی بودم و با شکار موافقم اما به شدت طرفدار این هستم که شکار برای ۵ سال ممنوع شود. البته باید فروش ۴۰۰ پروانه در سال ادامه پیدا کند و راهی پیدا کنیم که از کشتار حیوانات جلوگیری شود.
من کار و زندگیام از یکدیگر جدا نیست. همه از میپرسند چه زمانی وقت میکنی به خودت برسی؟ من میگویم که تفریح من، کار من است و کار من تفریح من است؛ زندگی من، کارم است و کارم زندگی من است. متأسفانه همسرم فوت کرده اما تا زمانی که زنده بود، با من همراهی میکرد.
محمد علی اینانلو
از آش شله قلمکار تا فسنجون
محمدعلی اینانلو: همه غذاها را راحت میخورم اما بعضی را به بعضی دیگر ترجیح میدهم. قورمه سبزی و فسنجان را خیلی دوست دارم. دنده کباب را هم خیلی دوست دارم اما نه بیشتر از یک بار در هفته. آشپز درجه یک هستم. آش شله قلمکار شیرازی درست میکنم که کار هر آشپزی نیست اما ۴۸ ساعت برای آن زمان میگذارم.
خشم دریاچه ارومیه
محمدعلی اینانلو: دریاچهی ارومیه دهها سال صبر کرد و دید که آبهایش را بردند و با آن باغ سیب درست کردند و چه سیبهای درشتی هم به دست آوردند. حالا صبرش دارد تمام میشود و میگوید شما آدمها به من آب ندادید. من این آب باقیمانده را در اختیار آفتاب میگذارم و تبدیل میشوم به نمک. بعد باد را که با من دوست است خبر میکنم و نمک ها را مینشانم روی همان سیبهای درشت و همهی این باغ هایتان را نابود میکنم.سیستان زمانی انبار غلهی ایران بود و بعد از اینکه هامونها خشک شدند واردکنندهی گندم شد.
بیوگرافی و زندگینامه سارا رسول زاده + عکس
بیوگرافی سارا رسول زاده + تصاویر سارا رسول زاده
بیوگرافی سارا رسول زاده
نام و نام خانوادگی : سارا رسول زاده
رشته تحصیلی : لیسانس مدیریت صنعتی
تاریخ تولد : سال ۱۳۶۸
سارا رسول زاده مجری جوانی هست که بعد از مصاحبه بین ۳۰۰ نفر در شبکه دو تلویزیون برای مجری برنامه زنده انتخاب میشه و به تلویزیون راه پیدا میکند این مجری جوان حضوری موفق را در برنامه های نوجوان از خود به نمایش گذاشته و بطور چشمگیری با مخاطبان نوجوان ارتباط برقرار کرده و هم اکنون محبوبیت خاصی دارد محبوبیتی که بچه های اوایل دهه شصت را به یاد علاقه ای که به مجریان برنامه نیم رخ داشتن می اندازد.
سارا رسول زاده اصالتا اهل تبریز است و در یک خانواده ۶ نفره زندگی میکند که دو خواهر و یک برادر دارد و پدرش علاقه داره که سارا به ورزش اهمیت بدهد تا اونجایی که سارا در تیم هندبال نفت بازی میکرده و بدلیل مشکلات و کمبود وقت از این تیم جدا میشه ! برای مادر سارا رسول زاده ادامه تحصیل و رسیدن به مدارج عالی مهم است . یکی از خواهرانش مشغول تحصیل در مقطع دکتری است خواهر دیگرش حقوق می خواند و برادرش مکانیک طبعا با رشد کردن در چنین خانواده ایی سارا سراغ تحصیل در رشته ی هنر نرفت و در حال حاضر دانشجوی رشته مدیریت صنعتی هست.
سارا رسول زاده دیده شدن براش مهم نیست و بیشتر علاقمند هست که به کار تئاتر بپردازد او نقش آملیا را در تئاتر «یرما» از دکتر علی رفیعی را بازی کرد و امیدوار است اگر روزی بخواهد حضوری در سینما به عنوان بازیگر داشته باشد در کارهای دکتر رفیعی باشد.
گفتگو کوتاه با سارا رسول زاده
متولد چه سالی هستید و در چه رشته ایی درس خوانده اید؟
من متولد سال ۱۳۶۸ هستم. بچه ی ته تغاری خانه با دو خواهر و یک برادر که رشته هیچ کدام هنر نبوده، یک خواهرم مشغول تحصیل در مقطع دکتری است خواهر دیگرم حقوق می خواند و برادرم مکانیک طبعا با رشد کردن در چنین خانواده ایی من سراغ تحصیل در رشته ی هنر نرفتم و در حال حاضر دانشجوی مدیریت صنعتی هستم، باید بگم که رشته تحصیلی ام را دوست دارم با احترام به تمام کسانی که هنر خوانده اند باور من این است که تحصیل هنر در ایران فایده چندانی ندارد البته نباید از این بگذریم که بچه های گروه هنر فیلم زیاد دیده اند و دایره مطالعاتی شان وسیع است که من سعی می کنم این خلا را با مطالعه شخصی جبران کنم. اقبال یک هنرمند گاهی براساس سلیقه ی مخاطب رقم می خورد. بازیگر در ایران همیشه باید منتظر باشد و تا یک زمان خاصی روی بورس است، من برای اینکه نمی خواستم به چیزی وابسته باشم رفتم سراغ رشته ایی که از طریق آن بتوان آینده مالی مطمئنی داشت.
باور عام این است که مجری گری کار پردرآمدی است مگر برای اجرا دستمزد خوبی دریافت نمی کنید؟
مجری ها بیشتر پول خود را از استیج در جشن ها یا ایام خاص در می آورند که آن هم توانایی خاص خود را می طلبد، گاهی ممکن است یک مجری تا سه میلیون هم برای یک اجرای استیج بگیرد اما با این وجود من مجری استیج نیستم و علاقه ایی به این کار ندارم.
چطور شد که وارد حیطه ی مجری گری شدید؟
من ابتدا فقط بازیگری تئاتر را دوست داشتم و اصلا به مجری گری فکر نمی کردم. شروع فعالیت تئاترم تو حوزه ی دانش آموزی با کانون پرورش فکری کودکان بود. ده سال آنجا کار تئاتر عروسکی کردم و جایزه ی عروسک گردان برتر را گرفتم. همان سال ها نیز در تئاتر دانشجویی جایزه بهترین بازیگری گرفتم.
ورودم به عرصه ی اجرا اتفاقی بود یک روز کسی که هرگز نفهمیدم چطور و از کجا من را می شناخت با من تماس گرفت که برای اجرا تست مجری گری بدهم، من تست دادم و قبول شدم. اولین کارم در تلویزون سال ۱۳۸۸ با برنامه «ترمه طلا» برای گروه کودک به کارگردانی محمدرضا حیدری بود که در آن کار مجری بازیگر بودیم، هنوز هم برخی من را با نام طلا در آن مجموعه می شناسند. بعد از آن برنامه زنده «آفتاب گردان» برای گروه نوجوان در شبکه دو را اجرا کردم.
اولین روز اجرای زنده ی من بدترین روز زندگی ام بود آن روز باید یک متن دانستی علمی را از حفظ اجرا می کردم من با اعتماد به نفسی که از بازی در تئاتر داشتم متن را یک دور خواندم و گفتم آماده ام به محض روشن شدن دوربین تپق ها بود که پشت سر هم می آمد. بعد از آن اجرا از استودیوی جام جم تا ونک اشک ریختم و فکر کردم این پایان کارم در اجرا است. آن شب خانم آیدا کریمی مربی تئاترم در دبیرستان به من گفت که قرار نیست همه از اول خوب باشند. تو پرانتز بگم که من هیچ وقت دوره ی مجری گری یا بازی ندیدم تنها معلم من تا قبل از آشنایی با دکتر علی رفیعی همین خانم آیدا کریمی در دبیرستان بود. رشته من در دبیرستان تجربی بود و تمام زنگ هایی که درس جدی نداشتیم می رفتم تمرین تئاتر این آخری ها سر کلاس های ریاضی و شیمی هم به هوای تئاتر حاضر نمی شدم.
اجرای زنده خیلی به تئاتر شبیه است. مجری باید بتواند برنامه را جمع کند، چالش به وجود بیاورد تا برنامه جذاب شود. بعد از این کار دو سال کارنکردم تا اینکه اومدم به برنامه «دوستان» به تهیه کنندگی مسعود ساکت اُف در شبکه جام جم، قبل از من در این برنامه زهرا عاملی یکی از مجری های توانمندمان بودند بعد فائزه یادگاری آمدند و بعد من که غدمتم در آن برنامه از بقیه بیشتر شد. بعد از تمام شدن برنامه «دوستان» بلافاصله برنامه ی «سپید پررنگ» به تهیه کنندگی الهه بهبودی آغاز شد که این برنامه نیز تا آخر شهریور۹۲ ادامه دارد.
من الهه بهبودی را از سر برنامه ی «جمع ما» با اجرای آزاده نامداری می شناختم و از همکاری با او بسیار لذت می برم. کم پیش می آید که یک تهیه کننده خانم با یک مجری خانم کنار بیاید ولی خانم بهبودی با وجود این که سن زیادی ندارند کارشان را به خوبی بلدند و حرفه ی خود را به خوبی می شناسند. «سپید پررنگ» برنامه ایی است پیرامون مشکلات جوانان.در این برنامه مشکلات جوانان را مطرح می کنیم و با مهمان هایمان نیز فارغ از چهره و حرفه ایی که دارند راجب موضوع برنامه گفتگو می کنیم. از مهمانانی که در برنامه حضور داشتند می توان به الهام حمیدی، افسانه پاکرو، بهاره رهنما، مژده لواسانی، شقایق دهقان به همراه دخترش می توان اشاره کرد.
در ابتدای برنامه «سپید پر رنگ» لباس های خیلی خاصی می پوشیدید که بین لباس مجری های دختر و پسر هارمونی خاصی وجود داشت، آیا طراح لباس داشتید؟
بله خانم آنا ثانی طراح لباس «سپید پررنگ» بودند که متاسفانه در حال حاضر دیگر با این برنامه همکاری ندارند. از طراحی لباس و صحنه برنامه مشخص بود که تهیه کننده چقدر نسبت به کارش حرفه ایی برخورد می کند.
به نظر شما چهره مجری و طرز لباس پوشیدنش در کیفیت اجرا چقدر مهم است؟
به نظر من چهره آنقدر مهم نیست مهم توانمندی یک مجری است. اپرا گِیل وینفری از مشهورترین مجری های جهان از دید برخی شاید به لحاظ زیبایی یک زن معمولی باشد اما این مجری با خلاقیت خود به ملکه میزگردها بدل شد، بنابراین توانمندی یک مجری فقط بسته به ظاهر او نیست.
معمولا برای اجرا باید متن حفظ کنید؟
در برنامه های تولیدی که پلاتو می گوییم متن داریم ولی برنامه های زنده معمولا گفتگو محور است یک ساعت قبل از برنامه با تهیه کننده راجب فضای برنامه صحبت می کنیم یک سری سوال هم در اختیارم می گذارند اما من سوال های خودم را فی البداهه و در مسیر گفتگو خلق می کنم، خود شما الان که دارید با من مصاحبه می کنید یک سری سوال جلوی تان هست که اصلا به آن ها نگاه نکردید و سوال هایتان در لحظه و در مسیر گفتگو شکل گرفت.
می دانم که قیاس مجری گری و بازیگری قیاس درستی نیست، ولی شما به عنوان یکی از معدود مجری های خانم که کار حرفه ایی تئاتر می کنید به نظرتان تجربه ی کدام یک از این دو سخت تر است؟
مجری گری برنامه های زنده و بازیگری تئاتر به یکدیگر کمک می کنند ولی کار مجری به دلیل گسترده بودن دایره ی مخاطبانش حساس تر است. از یک بازیگر می توانند بپذیرند که در یک نقش خوب یا بد باشد اما اشتباهات مجری به راحتی بخشیده نمی شود.
آیا علاقه به ایفای نقش جلوی دوربین سینما دارید؟
من تا به حال هرچه پیشنهاد برای کار در سینما داشتم را رد کردم. استارت تجربه سینما برای من خیلی مهم است و فعلا قصد ندارم جلوی دوربین بروم. قبل از ورود به حیطه مجری گری یک تله فیلم برای جشنواره پلیس بازی کرده بودم. یک کار نمایشی هم به نام «چاپ شصتم» با آقای حیدری برای شبکه یک کار کردم. آرزوی من این است که اگر قرار باشد در سینما کار کنم جلوی دوربین خود دکتر رفیعی بروم و عاشقانه سبک کار او در «ماهی ها عاشق می شوند» را می پسندم. من خیلی شانس داشتم که اولین تجربه ی جدی تئاترم را با دکتر رفیعی شروع کردم.
آیا الگویی برای بازیگری دارید؟
الگو ندارم زیرا معتقدم در هنر نباید کسی را الگو قرار داد، هنر برای زنده ماندن نیاز به زایش و کار نو دارد. اما بازیگر مورد علاقه زیاد دارم؛ فاطمه معتمد آریا، رویا تیموریان، گلشیفته فراهانی، ریما رامین فر، مریم سعادت و تمام بازیگرهایی که به واسطه ی چهره مطرح نشده اند را دوست دارم. در ایران همه دنبال چهره هستند و به طرز عجیبی صورت ها شبیه به هم شده. از بازیگران مرد نیز سیامک صفری، فرهاد اصلانی، حمید فرخ نژاد، پرویز پرستویی، علی سرابی، احمد مهران فر را دوست دارم.
به عنوان سوال پایانی نقطه ضعف و قدرت خودتان را در مجری گری و بازی چه می دانید؟
بزرگترین نقطه ضعف من این است که روحیاتم خیلی روی کارم اثر می گذارد. گاهی که اتفاق بدی برام می افتد این را نمی توانم پنهان کنم.
نقطه قوتم این است که پشتکار بسیار زیادی دارم. آدم مغروری نیستم. اگر کسی به من بگوید که اینجا را بد بودی یا اگر اینطور بودی بهتر بود من به این نقدها گوش می دهم و این می رود در ذهنم که باید اصلاحش کنم. البته گاهی شاید این به ضرر بازی ام تمام شود چون از خلاقیتم کم می کند. ولی من معمولا ایراداتی که بهم می گویند را با تمرین زیاد و پشت کار حل می کنم.
برنامه های تلویزیونی سارا رسول زاده
ترمه و طلا – شبکه دو
آفتاب گردان – شبکه ذو
دوستان – شبکه جام جم
مثبت من – شبکه تهران
سپید پررنگ – شبکه دو
تصاویر سارا رسول زاده
عکس های سارا رسول زاده
بیوگرافی سارا رسول زاده
تصاویر جدید سارا رسول زاده
سارا رسول زاده
عکس های سارا رسول زاده
منبع:
بیوگرافی و زندگینامه مایکل جردن + عکس
بیوگرافی مایکل جردن، بازیکن اسبق بسکتبال (+تصاویر)
مایکل جردن
بیوگرافی مایکل جردن
زادروز: ۱۷ فوریه ۱۹۶۳
محل تولد : بروکلین، ایالت نیویورک
ملیت : ایالات متحده آمریکا
قد : ۱٫۹۸ سانتیمتر
جوایز: جایزه باارزشترین بازیکن انبیای
مایکل جفری جردن، (Michael Jordan) (زاده ۱۷ فوریه ۱۹۶۳)، همچنین با حروف ابتدایی نامش MJ نیز شناخته میشود، بازیکن حرفهای سابق بسکتبال اهل آمریکا، کارآفرین، و مالک عمده و همچنین رئیس تیم بسکتبال شارلوت هورنتز میباشد.
مایکل جردن زاده ۱۷ فوریه ۱۹۶۳ است
سالهای آغازین زندگی مایکل جردن
جردن بروکلین، نیویورک زاده شد، پدرش جیمز جردن سرپرست تجهیزات یک کارخانه و مادرش دلوریس کارمند بانک بود. خانواده جردن هنگام کودکی او به ویلمینگتن در کارولینای شمالی نقل مکان کردند. مایکل جردن چهارمین فرزند از پنج فرزند خانواده است، دو برادر بزرگتر با نامهای لری و جیمز جونیور جردن، و یک خواهر بزرگتر، دلوریس و خواهری کوچکتر به نام روزلین دارد.
مایکل جردن، بازیکن حرفهای سابق بسکتبال اهل آمریکا
فعالیت حرفه ای مایکل جردن
مایکل جردن ۱۵ فصل در اتحادیه ملی بسکتبال آمریکا (انبیای) برای شیکاگو بولز و واشینگتن ویزاردز بازی کرده است. در زندگینامهاش بر روی وبگاه رسمی انبیای اظهار شده: “بیتردید و با تائید بسیاری، مایکل جردن بزرگترین بازیکن بسکتبال تمام دوران است.” مایکل جردن یکی از تاثیرگذارترین ورزشکاران بارز نسل خودش بود و به عنوان ابزاری برای محبوبیت انبیای طی دههٔ ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ مطرح بود.
مایکل جردن پس از سه فصل حضور در دانشگاه کارولینای شمالی در چپل هیل، جایی که او در تیم بسکتبال قهرمانی دانشگاه کارولینای شمالی سال ۱۹۸۲ نیز عضو بود، در سال ۱۹۸۴ به تیم حاضر در انیبیای شیکاگو بولز پیوست. او به سرعت در قامت یک ستاره لیگ ظاهر شد، و با امتیازات فراوانی که کسب میکرد جمعیت را به وجد میآورد.
تصاویر مایکل جردن
توانایی پرش مایکل جردن مزین با اسلم دانکهای نمایشی از روی خط پرتاب آزاد در مسابقات اسلم دان برای او القاب “air jordan” و “His Airness” را به ارمغان آورد. همچنین مایکل جردن آوازهای به عنوان یکی از بهترین بازیکنان دفاعی بسکتبال بدست آورده بود. سال ۱۹۹۱ او اولین قهرمانیش با شیکاگو بولز را بدست آورد، با تکرار این موفقیت در سالهای ۱۹۹۲ و ۱۹۹۳، عنوان تری-پیت را بدست آورد.
گرچه مایکل جردن به بناگهان پیش از آغاز فصل ۹۴-۱۹۹۳ انبیای بازنشسته شد تا فعالیتی در بیسبال را دنبال کند، اما سال ۱۹۹۵ به بولز بازگشت و آنها را در مسیر افزودن سه قهرمانی دیگر به افتخاراتشان در سالهای ۱۹۹۶، ۱۹۹۷ و ۱۹۹۸ رهبری کرد، و نیز در فصل ۹۶-۱۹۹۵ توانستند رکورد بیشترین پیروزی تاریخ در یک فصل انبیای را با ۷۲ پیروزی به نام خود ثبت کنند. مایکل جردن سال ۱۹۹۹ برای بار دوم بازنشسته شد، اما یک بار دیگر و برای دو فصل از ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۳ به عنوان بازیکن ویزاردز به انبیای بازگشت.
مایکل جردن از سوی ایاسپیان بزرگترین ورزشکار قرن بیستم آمریکای شمالی نام گرفت
افتخارات ورزشی مایکل جردن
دستاوردها و افتخارات فردی مایکل جردن شامل پنج مرتبه بدست آوردن جایزه باارزشترین بازیکن انبیای، ده مرتبه قرار گرفتن در تیم اول تیم منتخب انبیای، نه مرتبه تیم اول تیم منتخب مدافعین انبیای، چهارده بار حضور در بازی ستارگان انبیای، سه بار گرفتن جایزه با ارزشترین بازیکن بازی ستارگان انبیای، ده بار کسب عنوان امتیازاورترین بازیکن فصل انبیای، شش عنوان بیشترین توپربایی فصل، شش بار بدست آوردن جایزه بهترین بازیکن مرحله حذفی انبیای، و کسب جایزه بهترین مدافع سال انبیای در سال ۱۹۸۸.
مایکل جردن در کنار دستاوردهای متعددش، رکوردهای انبیای برای بالاترین معدل امتیازاوری فصل (۳۰٫۱۲ امتیاز در هر بازی) و بالاترین معدل امتیازاوری مرحله حذفی (۳۳٫۴۵ در هر بازی) را نیز در اختیار دارد. در سال ۱۹۹۹، مایکل جردن از سوی ایاسپیان بزرگترین ورزشکار قرن بیستم آمریکای شمالی نام گرفت، و در فهرست بزرگترین ورشکاران قرن آسوشیتد پرس بعد از بیب روث جایگاه دوم به او اختصاص داده شد.
مایکل جردن در فیلم سینمایی جم فضایی محصول ۱۹۹۶ بازی کرده است
مایکل جردن دوبار مشمول قرار گرفتن در تالار مشاهیر بسکتبال شده است، سال ۲۰۰۹ برای دوران بازی حرفهایش، و سال ۲۰۱۰ به عنوان عضوی از تیم بسکتبال مردان المپیک ۱۹۹۲ ایالات متحده یا «تیم رویایی».
مایکل جردن همچنین با ستایش عمومی محصولاتش شناخته میشود. او عامل موفقت برند کفشهای ورزشی ایر جردن نایکی بود، که سال ۱۹۸۵ معرفی شدند و تا به امروز محبوبیتشان را پا برجاست. وی همچنین در فیلم سینمایی جم فضایی محصول ۱۹۹۶ در نقش خودش ظاهر شد. سال ۲۰۰۶ رئیس و مالک بخشی از تیم بسکتبال شارلوت بابکتز سابق شد، سال ۲۰۱۰ با خرید بخش دیگری از سهام تیم حق اداره آن را نیز در اختیار گرفت.
بیوگرافی و زندگینامه امیر حسین صادقی + عکس
بیوگرافی امیر حسین صادقی + تصاویر امیر حسین صادقی
بیوگرافی امیر حسین صادقی + تصاویر امیر حسین صادقی
اسم : امیر حسین صادقی
تاریخ تولد : ۱۵/۹/۱۳۶۰
محل تولد : تهران
زادگاه : تهران، ایران
اصلیت: نیشابوری : وضعیت تاهل: متاهل
تاریخ ازدواج : ۱/۶/۱۳۸۴ / ساعت ۱۹ـ۲۲ / سالن کشتی پارک ارم
حاصل ازدواج : ۱ پسر به نام امیر مهدی
باشگاه کنونی : استقلال تهران
شمارهٔ پیراهن: ۴
پُست : دفاع
امیر حسین صادقی (زادهٔ ۱۵ شهریور سال ۱۳۶۰) بازیکن فوتبال ایرانی است که در پست دفاع بازی میکند. صادقی اکنون در عضویت باشگاه استقلال تهران است.وی یک خواهر و برادر بزرگتر از خود و یک خواهر و برادر کوچکتر از خودش دارد وی همچنین متاهل و دارای یک فرزند پسر میباشد.
زندگی ورزشی
فوتبالش را در تیم تخت جمشید با مربیگری مجید مالمیر در دسته دوم جوانان تهران شروع کرد و به مدت ۲ سال در این تیم بود، در سال ۱۳۷۵ به تیم جوانان شاهین تهران پیوست با مربیگری داوود جلیلی و علی یزدانبخش ،۲ سال درتیم شاهین فعالیت داشت و در آن سال به تیم ملی جوانان ایران توسط مهدی مناجاتی دعوت شد در سال ۱۳۷۷ به تیم مقاومت تهران با مربیگری زنده یاد محسن آقازاده، بابا رضی و نقوی جهت گذراندن خدمت سربازی پیوست و تا سال ۱۳۷۹ در تیمهای امید و بزرگسالان مقاومت بازی کرد در سال ۱۳۷۹ و با دید صمد مرفاوی به امیدهای استقلال دعوت شدو در سال ۱۳۸۰ برای تیم بزرگسالان استقلال بازی کرد
صادقی پس از چندین سال عضویت در باشگاه استقلال تهران، در فصل ۸۷-۸۸ به باشگاه مس کرمان پیوست اما دوباره به تیم استقلال بازگشت. در لیگ یازدهم وی به تیم تراکتور سازی تبریز پیوست و بعد از یک فصل حضور در این تیم در لیگ دوازدهم بار دیگر به استقلال برگشت
او در جام جهانی ۲۰۰۶ فوتبال آلمان به همراه تیم ملّی ایران حاضر بود.امیرحسین صادقی در هر سه بازی ایران در جام جهانی ۲۰۰۶ فوتبال آلمان، جز نفرات ذخیره و نمکتنشین تیم ملّی ایران بود.
در جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل امیرحسین صادقی در هر سه بازی تیم ملی ایران حضور کامل نود دقیقهای داشت و نمایش چشمگیر وی باعث شد تا پایگاه «بلیچر ریپورت» او را یکی از ۲۵ شگفتی جام جهانی قلمداد کنند.
امیر حسین صادقی تاریخ تولدش در شناسنامه ۱۵ شهریور سال ۱۳۶۰ آمده است. اما در اصل متولد ۱۵ آذر همین سال است ایشان در بیمارستان مادر تهران به دنیا آمده در یک خانواده هفت نفره،یک خواهر و برادر بزرگتر از خود و یک خواهر و برادر کوچک تر از خودش دارد.او فرزند وسطی خانواده صادقی است. اصلیت پدر شان نیشابوری است و تا ۱۳ سالگی در مدرسه راهنمایی شهید قره چلو مقطع دوم راهنمایی درس خوانده اند، و دوران دبیرستان خود را در علامه طباطبایی در خیابان معلم ادامه دادند به بخاطر شغل پدر در قرچک ورامین سکونت داشتند. بعد در منطقه هفت میدان شهید نامجو اقامت داشتند
ازدواج
امیر حسین صادقی در اول شهریور ماه سال ۱۳۸۴ ازدواج کرد.و نکته قابل توجه این بود مراسم عروسی دو برادر باهم در یک شب برگزار شد.حاصل ازدواج امیر حسین با همسرش یک فرزند پسر در تاریخ ۱۳۸۵٫۰۹٫۰۴ به نام امیرمهدی است
تیم های امیر حسین صادقی
اولین تیم تیمه پدرش بود. بعد به تیم تخت جمشید با مربیگری مجید مالمیر در دسته دوم جوانان تهران به مدت ۲ سال رفت ، در سال۱۳۷۵ به تیم جوانان شاهین تهران پیوست با مربیگری داوود جلیلی و علی یزدانبخش ، ۲ سال درتیم شاهین فعالیت داشت و در آن سال به تیم ملی جوانان ایران توسط مهدی مناجاتی دعوت شد در سال ۱۳۷۷ به تیم مقاومت تهران با مربیگری زنده یاد محسن آقازاده ، بابا رضی و نقوی جهت گذراندن خدمت سربازی پیوست و تا سال ۱۳۷۹ در تیمهای امید و بزرگسالان مقاومت بازی کرد در سال ۱۳۷۹ و با دید خوب صمد مرفاوی به امید های استقلال دعوت شدو در سال ۱۳۸۰ برای تیم بزرگسالان استقلال بازی کرد.
ورود به فوتبال از زبان امیر حسین صادقی
اهل تهرانم ومتاهلم.۲برادر و۲خواهر دارم وفرزند سوم خانواده هستم.هر دو برادرم هم فوتبالیست بودند که یکی از آنها الان خیاطی کار میکند ودیگری هم فروشگاه ورزشی دارد.من از کودکی عاشق فوتبال بودم پدرم هم یک تیم فوتبال داشت که در آن تمرین میکردم البته آن زمان فقط دور زمین می دویدم ومن را به داخل زمین راه نمی دادند ولی بعد از چند سال یک تیم دسته دومی ازمن دعوت کردواز آن تیم بود که فوتبال باشگاهی من شروع شد.حدود سه سال در آن باشگاه توپ زدم.در دوران سربازیم هم در تیم پیام مقاومت توپ زدم ویک روز که در تپه های داودیه می دویدم تیم امید استقلال در آنجا تمرین میکرد که مربی تیم من را دید ودعوتم کرد تا به تیم امید استقلال بروم واز تیم امید هم به بزرگسالان استقلال اومدم.
خب حالا میریم سراغ مصاحبه با امیر حسین صادقی
در خانوادهتان چند فرزند هستید؟
ما پنج فرزند هستیم که دو برادر و دو خواهر دارم. درمجموع خانواده پرجمعیتی هستیم و همیشه خانواده شلوغی داریم.
تو بچه چندم هستی؟
من بچه وسطی هستم، بچه سومم!
معمولا بچههای وسط مظلوم واقع میشوند، تو هم چنین شرایطی داشتی؟
اتفاقا من خیلی شیطان بودم و آنقدر اذیت میکردم که همه از دست من عاصی بودند. هیچکس نمیتوانست من را مهار کند و مادرم همیشه دنبال من میگشت و واقعا نمیدانستند از دست من چه کار کنند…
مادرت بین بچههایش فرق نمیگذاشت؟
نه! اصلا، مادرم به تمام بچههایش به یک چشم نگاه میکرد و هیچ فرقی نمیگذاشت. در خانواده ما خبری از تبعیض و فرق نبود. به همین خاطر از این لحاظ هیچ مشکلی نداشتیم و هیچوقت به یکدیگر حسودی نمیکردیم.
رابطه مادر و همسرت چطور است؟
ارتباطشان از من هم بهتر است. خدا را شکر خیلی با هم صمیمی هستند و این مسئله بعضی اوقات به ضرر من تمام میشود!
یعنی دست به یکی میکنند؟!
دقیقا! همکاری آنها بینظیر است و خودم هم نمیدانم باید برای فروپاشی اتحادشان چه کار کنم!
در این مواقع چه کار میکنی؟
فقط شنونده هستم، چون کار دیگری از دستم برنمیآید!
این ارتباطها واقعا صمیمانه است یا شعار میدهی؟!
کاش شعار بود! ]باخنده[ اما واقعیت دارد!
از این مسئله ناراحت هستی؟
بهخدا نه! چون اینطوری همه چیز خوب است.
بهترین کادویی که گرفتی، چه بوده است؟
دو تا انگشتر خیلی زیبا از خانمم هدیه گرفتم، اما هر دو تا را گم کردم!
همسرت ناراحت نشد؟
فقط ترجیح داد که دیگر برایم هدیه نگیرد!
وقتی در کرمان بودی دوری از خانواده مخصوصا مادرت سخت نبود؟
همسرم همیشه به مادرم سر میزند و اتفاقا ارتباطش صمیمیتر از عروسهای دیگر با مادرم است!
این مسئله به نفع توهم هست!
مسلما!
هنوز هم خانهپدری، خانه امیدت است؟
بله، همیشه با خواهر و برادرهایم دور هم جمع میشویم تا پدر و مادرم احساس تنهایی نکنند. با اینکه برادرکوچکترم طبقه پایین خانه مادرم زندگی میکند، اما بیشتر حرفهایش را به من میزند و اکثرا به خانه آنها میروم.
مادرت پرسپولیسی است یا استقلالی؟
هیچکدام، هرجا که من باشم طرفدار آن تیم است.
شغل مادرت چیست؟
مادرم خانهدار است و تمام زندگیش را صرف بزرگ کردن فرزندانش کرده است.
امیرمهدی پسرت طرفدار فوتبال هست؟
معتقد است که طرفدار جومونگ است و یک شمشیر دستش میگیرد و میخواهد همه را بکشد! اما از آنجایی که همسرم هم و مربی بسکتبال است دوست داریم، امیرمهدی هم ورزشکار شود ولی فعلا باید شمشیر را از دستش بگیریم!
نکند خودتان شمشیر به دستتان بگیرید؟
خدا نکند! اما بعضی وقتها مجبوریم با امیرمهدی بازی کنیم.
رابطه خواهرها و همسرت هم به این خوبی است؟
حرف ندارد! خانواده ما نمونه است و روابط عالی با یکدیگر داریم خدا را شکر، همه ما ازدواج کردیم و مادرم دیگه غصه سروسامان دادن ما را نمیخورد.
هنوز هم با مادرت درد و دل میکنی؟
سعی میکنم مادرم را درگیر زندگی شخصیام نکنم چون مادرم غصه میخورد. بیشتر درخصوص خوشیها و شادیها با مادرم صحبت میکنم.
غذای مادرت خوشمزدهتر است یا همسرت؟
چه بگویم؟! دستپخت هر دو خوب است. اگر بگویم دستپخت مادرم بهتر است دروغ گفتهام. اما هرکدام دستپخت خودشان را دارند و بعضی وقتها غذای مادرم خوشمزهتر است چون تجربه بیشتری دارد. البته دست پخت ما در همسرم را هم دوست دارم.
سلیقه همسرت را بیشتر قبول داری یا مادر خودت و یا مادر همسرت؟
چون همسرم جوانتر است، سلیقه او را بیشتر میپسندم. ولی خدایی سلیقه همه آنها خوب است.
اگر با همسرت دچار اختلاف شدی با مادرت در میان میگذاری؟
بالاخره در هر خانوادهای مشکل پیش میآید، اما گفتم که ترجیح میدهم خودم حلش کنم تا مادرم را در جریان بگذارم. دعوا نمک زندگی است، خوشبختانه خوشیهای زندگی ما بیشتر است.
مادرت امیرمهدی را بیشتر از نوههای دیگرش دوست دارد؟
نمیدانم! اما حسابی امیرمهدی را تحویل میگیرد و به او بد نمیگذرد.
اگر حرف خاصی باقیمانده، بگو؟
از شما تشکر میکنم .
زندگینامه و بیوگرافی غلام حسین مظلومی + علت بیماری وی
بیوگرافی کامل غلامحسین مظلومی +عکس های جدید ایشان
بیوگرافی زنده یاد غلام حسین مظلومی + تصاویر
بیوگرافی زنده یاد غلام حسین مظلومی + تصاویر
نام کامل : غلامحسین مظلومی تنگستانی
زادروز : ۲۳ دی ۱۳۲۸(۱۳ ژانویهٔ ۱۹۵۰)
زادگاه : آبادان
رشته ورزشی : فوتبال
تاریخ مرگ : ۲۸ آبان ۱۳۹۳
غلام حسین مظلومی (زاده ۱۳۲۸ در آبادان- ۲۸ آبان ۱۳۹۳ در تهران) بازیکن پیشین و مربی فوتبال ایرانی است. مظلومی در دوران بازیگری، عضو باشگاه استقلال تهران و تیم ملی ایران و مشهور به «سر طلایی فوتبال ایران» بود. اودر گذشته سرپرست تیم فوتبال استقلال تهران بود. او در ۲۸ آبانماه ۱۳۹۳ در اثر ابتلا به سرطان معده درگذشت.
غلام حسین مظلومی
تیم ملی
وی به همراه تیم ملی جوانان در بازیهای ۱۹۶۹ تایلند لقب آقای گلی را با به ثمر رساندن ۶ گل به خود اختصاص داد و همچنین دو سال بعد بار دیگر در بازیهای جوانان آسیا این بار در فیلیپین با زدن ۵ گل عنوان آقای گلی را به دست آورد. در بازیهای آسیایی تهران بازدن ۵ گل لقب بهترین مهاجم آسیا در سال ۱۹۷۴ را به دست آورد. وی در المپیک مونترال کانادا به همراه تیم ملی فوتبال ایران حضور داشت و تنها گل ایران در مقابل تیم ملی فوتبال کوبا را به ثمر رساند. او در تیم ملی با زدن ۳۷ گل در ۴۸ بازی برای سالهای متمادی عنوان بهترین گلزن رده ملی را در اختیار داشت.
غلام حسین مظلومی
تاج تهران
وی در سال ۱۳۴۷ و زمانی که در حال گذراندن دوران تحصیلی بود به تیم تاج پیوست و مجموعاً ۹ سال برای تاج بازی کرد و در سال ۱۹۷۱ در حالیکه تاج اولین قهرمانی در جام باشگاههای آسیا را کسب کرد او با زدن ۵ گل بهترین گلزن مسابقات شد.
مظلومی در این مدت در تیم تاج و شهباز با بهثمر رساندن ۶۵ گل در جام تخت جمشید و جام باشگاههای ایران و سه دوره کسب عنوان گلزن برتر لیگ تخت جمشید (دوره اول ۱۵ گل دوره دوم ۱۰ گل و دوره چهارم ۱۹ گل) دارای یک رکورد است. همچنین در سه دوره شرکت تاج در جام میلز با زدن ۲۶ گل آقای گل مسابقات میلز بود. در سال ۱۳۵۶ پس از جدایی از شهباز به الوصل امارت پیوست و با درخشش او الوصل قهرمان جام حذفی امارت شد و مظلومی با زدن ۹ گل بهترین گلزن مسابقات شد.
غلام حسین مظلومی
در سن ۲۹ سالگی در بازی با ذوب آهن مینیسک پای او دچار آسیب شدید شد و با اینکه آن زمان جراحی مینیسک به سادگی مقدور نبود ولی او بازگشت موفقیت آمیزی به فوتبال داشت و مجدداً برای تیم ملی انتخاب شد؛ ولی پس از چند ماه در بازی با تیم سابق خود نفت آبادان دچار اسیب دیدگی مجدد شد و در سن ۳۰ سالگی در حالیکه در اوج دوران بازیگری بود مجبور به خداحافظی از فوتبال شد.
غلام حسین مظلومی
دوران مربیگری
غلامحسین مظلومی پس از کسب افتخارات زیاد در دوران بازیگری در تیم ملی و رده باشگاهی به جرگه مربیان پیوست. کلاسهای مریگری را با موفقیت به اتمام رساند. او دارای مدرک مربیگری A B ،C آسیایی و دارای مدرک B اروپا (اتحادیه فوتبال انگلیس) میباشد.
غلام حسین مظلومی
– سرمربی تیم فوتبال بزرگسالان استقلال در سال ۱۳۶۷
– سرمربی تیم فوتبال امید ایران سال ۱۳۶۸
– سرمربی تیم فوتبال استقلال اهواز لیگ آزادگان سالهای ۱۳۷۱ و ۱۳۷۳
– سرمربی تیم فوتبال شهرداری کرمان، مقاومت تهران، کشتی سازی بندرعباس، پتروشیمی ماهشهر و موتوژن تبریز، استقلال نوین تهران و پیام تهران در لیگ دسته یک
– مدیر فنی تیمهای ملی نوجوانان و جوانان ایران
– سرمربی تیم ملی نوجوانان ایران
– مدیرفنی تیمهای پایه استقلال و پاس
– سرپرست تیم فوتبال بزرگسالان استقلال در سال ۱۳۸۸
– عضو کمیته فنی باشگاه استقلال در سال ۱۳۸۹
– سرپرست تیم فوتبال بزرگسالان شاهین بوشهر در لیگ برتر (جام خلیج فارس)
در سالی که مرحوم ناصر حجازی سرمربی تیم محمدان بنگلادش بود به مظلومی پیشنهاد مربیگری ابوهانی بنگلادش شد ولی او حاضر به پذیرش این پیشنهاد نشد.
غلام حسین مظلومی
افتخارات
– قهرمانی ۳ دوره جام میلز هندوستان با تیم استقلال
– اقای گلی جام میلز هندوستان با ۲۶ گل
– بهترین گلزن ۳ دوره از جام تخت جمشید
– بهترین گلزن باشگاههای آسیا با ۹ گل زده
– بهترین بازیکن اسیا در سال ۱۹۷۴ در مسابقات المپیک آسیایی تهران
– آقای گلی در المپیک آسیایی تهران با ۵ گل
– ۲دوره قهرمانی و کسب مدالهای طلا در جام ملتهای آسیا همراه با تیم ملی ایران
– قهرمانی وکسب مدال طلا با تیم ملی در المپیک آسیایی تهران
– یک دوره قهرمان جام قهرمانان باشگاههای اسیا با تیم استقلال (تاج سابق)
– زننده تنها گل تیم ملی ایران به تیم ملی کوبا در المپیک مونترال کانادا ۱۹۷۶
– حضور در ۲ دوره مقدماتی جام جهانی ۱۹۷۴ آلمان غربی و ۱۹۷۸ آرژانتین
– بالاترین میانگین گل ملی ایران با به ثمر رساندن ۰/۷۷ گل در هر بازی
– بهترین گل زن تاریخ لیگ تخت جمشید با ۶۵ گل
– ۲دوره اقای گلی مسابقات جوانان آسیا
– بهترین گل زن باشگاه استقلال در شهراورد تهران با ۵ گل (همراه با علی جباری)
– آقای گل جام ملتهای آسیا ۱۹۷۶
غلام حسین مظلومی
مرگ
غلام حسین مظلومی در عصر روز چهارشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۳ در سن ۶۵ سالگی پس از دو سال مبارزه با بیماری سرطان معده در بیمارستان ولیعصر (عج) تهران درگذشت.
بیوگرافی کامل سید حسن خمینی + حاشیه های انتخابات
زندگینامه سید حسن خمینی
عکس های جدید و کاملا متفاوتی از سید حسن خمینی و فرزندانش
زندگینامه: سید حسن خمینی
۱- تولد و حسب و نسب خانوادگی
دقیقا ۷۰ سال پس از تولد حضرت امام خمینی (س)، یکی از نوادگانش پا به عرصه هستی نهاد که به سفارش ایشان نام حسن برایش انتخاب شد. این نوزاد در تاریخ ۱۳۵۱/۵/۱ در شهر قم دیده به جهان گشود. پدر و مادرش هر دو از سلسله جلیله سادات و از صاحب نام ترین خانواده های علمی ایران به شمار می آمدند.
مادرش سیده فاطمه طباطبایی صبیه مکرمه آیت الله العظمی سلطانی طباطبایی (ره) از سادات طباطبایی بروجرد است که با ۳۳ واسطه نسب به حضرت امام حسن مجتبی می رساند و در شجره نامه ایشان نسبت خویشاوندی با علامه بحر العلوم (قده) هم دیده می شود. مادر فاطمه هم که صدیقه نام داشت فرزند آیت الله العظمی سید صدر الدین صدر (ره) از مراجع ثلاث و نوه آیت الله العظمی حاج آقا حسین قمی (قده) از مراجع عظام وقت بود.
پدر سید حسن، سید احمد خمینی (قده) فرزند روح الله خمینی (رض) و خانم خدیجه ثقفی (ره) دختر آیت الله میرزا محمد ثقفی از علمای به نام و اصیل تهران می باشد.
۲- دوران کودکی و نوجوانی
سید حسن دوران کودکی را به تناوب در قم و نجف، در کنار پدر بزرگ مادری، مرحوم حضرت آیت الله العظمی سلطانی طباطبایی (قده) و پدر بزرگ پدری، یعنی حضرت امام خمینی (ره) سپری می کند و از مهر و محبت و ملاطفت های بی دریغ این هر دو بزرگوار بهره مند می شود. روزهای اوج انقلاب را در نجف، تهران و شور و حال دوران اقامت حضرت امام در پاریس (نوفل لوشاتو) را درک می کند.
۳- تحصیلات کلاسیک
سید حسن خمینی دوران تحصیلات ابتدایی را در نجف (مدرسه علوی) شروع می کند و در مدارس ۱۹ دی و پارس (قم) و نیکان تهران ادامه می دهد و نهایتا این دوره را در مدرسه حبیب ابن مظاهر جماران به پایان می برد. انتخاب مدرسه اخیر به دلیل ملاحظات امنیتی صورت گرفت.
دوره راهنمایی و پایه هایی از دوره دبیرستان وی در مدرسه نیکان سپری می شود اما در سال ۱۳۶۶ (در سال دوم دبیرستان)، عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل می شود و درنهایت امر در سال ۱۳۶۹ در حالیکه سال چهارم را به طور متفرقه گذارنده بود، دیپلم ریاضی خود را اخذ می کند.
۴- تحصیلات حوزوی
سفارشات مداوم حضرت امام و پدر بزرگوار سید حسن آقا بالاخره نتیجه بخش شده و ایشان در سال ۱۳۶۸ تحصیلات حوزوی خود را شروع می کند و چهار سال بعد یعنی یکسال قبل از فوت مرحوم سید احمد آقا (قده) رسما به لباس روحانیت ملبس می شود.
وی ابتدا در مدرسه رضویه و مدرسه کرمانیها مقدمات را خوانده و از سال ۱۳۷۲ به تحصیل در سطوح عالی می پردازد و تمام این مدت را در منزل پدر بزرگ خود یعنی مرحوم سلطانی طباطبایی (قده) و تحت نظر ایشان می گذارند.
اساتید بزرگواری که ایشان در دروس دوره های مختلف تحصیلی محضر مبارک آنها را درک کرده است از این قرار می باشد:
الف – اساتید محترم فقه و اصول
– مکاسب محرمه: آیت الله دوزدوزانی
– بیع: آیت الله پایانی (ره)، آیت الله العظمی سلطانی طباطبایی (قده)
– خیارات: آیت الله استادی
– رسائل و کفایه: آیت الله استادی، آیت الله موسوی بجنوردی
ب- اساتید محترم فلسفه و عرفان
– منظومه حاج ملاهادی سبزواری: حجت الاسلام و المسلمین اسحق نیا
– منازل السائرین: آیت الله انصاری شیرازی
– فلسفه علیا: آیت الله العظمی جوادی آملی (۲ سال)
ج- اساتید محترم خارج فقه و اصول
– مکاسب محرمه (یک سال): آیت الله العظمی فاضل لنکرانی (ره)
– مسائل مستحدثه (قریب یک سال): آیت الله العظمی فاضل لنکرانی (ره)
– خیارات (۳ سال): آیت الله العظمی شبیری زنجانی
– فقه طهارت، حج، خمس (جمعاً ۵ سال): حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی
– اصول فقه (۱۱ سال)، نکاح و خمس(۳ سال): آیت الله محقق داماد
ایشان همچنین در محضر اساتید بزرگواری نظیر آیت الله العظمی موسوی اردبیلی، آیت الله العظمی صانعی و آیت الله مومن نیز به تلمذ نشسته است.
۵- سید حسن خمینی در جایگاه مدرس حوزه علمیه
سید حسن خمینی دو سال بعد از ورود به حوزه علمیه قم (سال ۱۳۷۰) در مدرسه کرمانی ها تدریس مقدمات را شروع و در مدت ۸ سال کتاب هایی نظیر: جامع المقدمات، سیوطی، مغنی اللبیب و مختصرالمعانی، معالم، شرح لمعه، منطق مظفر را تدریس کرده از سال ۱۳۷۹ به مدت ۱۰سال به تدریس سطوح عالی پرداخته و در این مدت کتاب هایی نظیر: رسائل، مکاسب محرمه، بیع، خیارات و کفایه را در کارنامه فعالیت های تدریسی خود دارد و بعض این کتب را حتی ۲ یا ۳ بار به تدریس نشسته است. درس فلسفه حاج سیدحسن آقا که با تدریس کتاب منظومه مرحوم ملاهادی سبزواری از سال ۱۳۸۵ شروع شده، هماکنون نیز ادامه دارد.
تدریس خارج اصول حضرت حجت الاسلام والمسلمین سیدحسن خمینی از سال تحصیلی ۹۰ـ۱۳۸۹ شروع شده و هم اکنون در محل مدرسه دارالشفای قم ادامه دارد و کلاس درس وی از کلاسهای پررونق حوزه قم است.
۶- خانواده
نوه بزرگوار امام خمینی در سن ۲۴ سالگی با سیده فاطمه فرزند گرانقدرآیت الله سید محمد موسوی بجنوری فرزند مرحوم آیت الله العظمی سید حسن موسوی بجنوردی از مراجع و علمای بزرگ نجف وصلت نمود. مشارالیها نوه مرحوم آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی می باشد. حاصل این ازدواج ۳ فرزند به نامهای سید احمد، سیده نرگس و سیده فرشته می باشد.
۷- سایر فعالیت ها
سیدحسن خمینی علاوه بر فعالیتها ومشغله های حوزوی به فراگیری علوم انسانی جدید هم اشتغال ورزیده و در ادبیات متبحر بوده و با فلسفه غرب، فلسفه اخلاق، جامعه شناسی، علوم سیاسی، اقتصاد و تاریخ در حد بالایی آشنایی دارد. به زبان های عربی و انگلیسی مسلط و به کارگیری زبان انگلیسی را از ده سال پیش تقریبا پیوسته ادامه می دهد.
حاصل تلاش های سید حسن در امر تحقیق و پژوهش، کتابهایی نظیر«مبانی فقهی تنظیم خانواده»، «ده مقاله»، «دلیل راه» و کتاب ارزشمند «فرهنگ جامع فرق اسلامی» است که حاصل تلاش ده ساله ایشان در زمینه فرق و نحله های اسلامی می باشد. وی به ورزش هم علاقمند است و همانند مرحوم پدرش درجوانی به فوتبال می پرداخته و بر تحولات ورزشی اشراف دارد.
حضرت حجت الاسلام والمسلمین سید حسن خمینی (س) از سال ۱۳۷۳ و به دنبال در گذشت پدربزرگوارش عهده دار تولیت حرم مطهر و موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) گردید که خود مسئولیتی سنگین در کنار سایر فعالیتها بر دوش ایشان است و بدین مناسبت علاوه بر مراسم و مناسبتها،به طور معمول روز های چهارشنبه تا عصر جمعه را به این امر مهم می پردازد و بعد از مرحوم سید احمد آقا معمولا پنجشنبه شبها نماز مغرب و عشا را در حرم مطهر حضرت امام خمینی (س) اقامه می کند.
حجت الاسلام والمسلمین سید حسن خمینی فرزند بزرگ مرحوم سید احمد خمینی، متولد سال ۱۳۵۱ در شهر قم است.
ایشان با دختر آیتالله سید محمد موسوی بجنوردی ازدواج کرده است که حاصل این ازدواج ۴ فرزند با نامهای احمد، نرگس و فرشته و هادی است.
احمد پسر بزرگ سید حسن خمینی با انتشار عکس زیر در صفحه شخصی اش نوشت :
“بابا،محمد على پسر عمو على،هادى برادرم. دو هفته پیش. قم. “
سید حسن خمینی و پسرش هادی و برادرزاده اش
سید حسن خمینی و پسرش احمد
سید حسن خمینی ، دخترش فرشته و پسرش احمد
سید حسن خمینی و پسرش احمد