بیوگرافی مجری و گزارشگر
زندگینامه حسین رفیعی و همسرش(Hossein Rafiei)
- نام اصلی : حسین رفیعی
- متولد : ۱۵ دی ۱۳۴۸ تهران
- زمینه فعالیت : سینما ، تئاتر و تلویزیون
- پیشه : بازیگر و مجری
- مدرک تحصیلی : لیسانس نقاشی
- سالهای فعالیت : ۱۳۷۲ تاکنون
- همسر : عطیفه نظری گلپایگانی
- فرزندان : باربد و نارگل
بیوگرافی سینا ولی الله
“سینا ولی الله“ متولد ۲۵ مهر ۱۳۵۵ در تهران، مجری است
فارغ التحصیل رشته گرافیک در مقطع کارشناسی و ارتباطات در مقطع کارشناسی ارشد می باشد، مادرش کارمند وزارت ارشاد اسلامی و پدرش از کارمندان وزارت نیروز بود، یک برادر و یک خواهر دارد
بیوگرافی جدید جواد خیابانی + ماجرای کاندیداتوری وی در مجلس
جواد خیابانی +بیوگرافی
جواد خیابانی
بیوگرافی و زندگینامه جواد خیابانی
جواد خیابانی (۲۷ آبان ۱۳۴۵، کرج) تهیهکننده، گزارشگر و مجری برنامههای ورزشی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران است.
زندگینامه
وی متولد ۲۷ آبان ۱۳۴۵ در شهر کرج است. در همین شهر تحصیلات مقدماتی و متوسطه را در هنرستان بهشتی به پایان رسانید. در سال ۱۳۶۴ در رشته مهندسی متالورژی – ریخته گری – از دانشکده تربیت، دبیر فنی تهران واقع در لویزان دانشآموخته شد.[نیازمند منبع] سپس در سال ۱۳۶۸ به عنوان مدرس هنرستان در دروس فنی به استخدام وزارت آموزش و پرورش درآمد. دو سال نیز در هنرستان رجایی بندر عباس به عنوان معاون آموزشی (ناظم هنرستان) مشغول به کار شد
در سال ۱۳۷۳ در آزمون جذب گزارشگر و مجری ورزشی تلویزیون ایران IRIB پذیرفته شد. از آن زمان تا به حال به عنوان تهیهکننده، گزارشگر و مجری برنامههای ورزشی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران کار میکند.
- تولد و کودکی
در بیست و هفتم آبان ۱۳۴۵ در محله کارخانه قند کرج – کوچه شالچی – به دنیا آمد. او پنجمین فرزند از بین هشت فرزند خانواده خود میباشد. تا ۶ سالگی مقیم کرج بود تا اینکه در سال ۱۳۵۱ به تهران آمده و در دبستان جیحون در خیابان هاشمی دوران ابتدایی را پشت سر گذاشت. او شاگرد اول کل دبستانهای منطقه ۱۰ آموزش و پرورش تهران شد و در آزمون دانش آموزان با استعداد در کنکور استعدادهای درخشان و نیز سنجش مدرسه آلمانیهای قلهک شرکت کرد و در هر دو مورد قبول شد اما به خاطر محدودیتهای مالی نتوانست ثبت نام کند و پس از ۵ سال اقامت در تهران مجددا در سال ۱۳۵۷ به کرج بازگشت تا در شهرک کارمندی وابسته به وزارت کشاورزی موسوم به شهرک نهال و بذر کرج مقیم شود. پدر او انباردار اداره اصلاح بذر کرج بود.
- نوجوانی
از همان دوران نوجوانی به کسب درآمد پرداخت و در ۱۳ سالگی به عنوان کارگر ساده در شرکت کنسرو سازی شمشاد به کار مشغول شد. خودش در این باره میگوید:
در آن سالها در هر ماه ۶۰۰۰ ریال حقوق میگرفتم که نصف آن را به مادرم میدادم و با بقیه پول مجلات کیهان ورزشی و دنیای ورزش را میخریدم تا عشق و علاقه خودم را به ورزش سیراب کنم.
در سال ۱۳۶۰ بعد از طی دوران مدرسه راهنمایی در هنرستان شهید بهشتی کرج ثبت نام کرد و در طی ۳ سال اول تحصیل در این هنرستان که در محله فرح دشت کرج قرار داشت به عنوان شاگرد اول هنرستان انتخاب شد اما در سال چهارم به خاطر حضور فراوان در مسابقات ورزشی مدارس کاملا از درس عقب افتاد و حتی معدل دیپلم خود را تا نمره ۱۵ تنزل داد. او در سال ۱۳۶۴ در کنکور سراسری رشته ریاضی فیزیک شرکت کرد اما نتیجه خوبی نگرفت و در رشته فوق دیپلم ریخته گری در آموزشکده انقلا ب اسلامی لویزان پذیرفته شد. وقتی نتایج کنکور اعلام شد او از تهران دور بود زیرا برای کار به بندر عباس رفته بود و به عنوان باربر در اسکله بندر عباس و مدتی هم در منطقه چابهار کار میکرد. خودش در این باره میگوید:
من از کودکی و نوجوانی کار کردن را دوست داشتم و در استادیومها بستنی و ساندویچ میفروختم حتی مقواهای اضافی را جمع آوری میکردم و با آنهانوعی کلاه یا آفتاب گیر میساختم ودر استادیومها به تماشاگران میفروختم تا هزینه تحصیل خودم را تامین کنم و بعدها در دوران جوانی به دوختن پرچمهای قرمز و آبی و نارنجی (برای تیم آرارات) اقدام کردم و همزمان در انبار بوجاری اداره اصلاح بذر کرج به کارگری مشغول شدم زیرا احساس میکرم کار کردن جوهره مرد است و این را افتخار خودم میدانم که همیشه روی پای خودم ایستادهام.
- جوانی
او در سال ۱۳۶۷ از دانشکده تربیت دبیر فنی تهران(نام فعلی آموزشکده لویزان) فارغ التحصیل شد و در هنرستان توحید تهران به تدریس علوم و دروس فنی پرداخت ودر حین تدریس تحصیلات خود را تا درجه مهندسی مواد ادامه داد. در سال ۱۳۶۹ مجددا به بندر عباس رفت و این بار به عنوان معاون هنرستان رجایی این شهر و نیز دبیر شیمی مشغول به کار شد. در حین فعالیت در هنرستان بندر عباس در کنکور سراسری رشته هنر (مرحله اول) شرکت کرد و با رتبه ۹ (نهم) در کنکور سال ۱۳۷۰ پذیرفته شد اما در مرحله دوم کنکور به خاطر مشکلات شخصی شرکت نکرد و برای بار سوم در طی زندگی خود به کرج بازگشت تا کار در هنرستان توحید را ادامه دهد.
خانواده
جواد خیابانی در بیست و سوم اردیبهشت ۱۳۷۴ ازدواج کرد و یک فرزند دختر به نام نگار، ۱۲ ساله دارد.
فعالیتهای ورزش
او به خاطر بیماری فلج اطفال که در سال ۱۳۴۸ به آن دچار شده بود مشکلات حرکتی زیادی داشت که هنوز هم از آن رنج میبرد اما با این وجود در مسابقات دوچرخه سواری آموزشگاههای ایران در سال ۱۳۶۲ قهرمان جاده شد. در سالهای ۶۲ – ۶۳ و ۶۴ بک چپ و دروازه بان تیم هنرستان و تیم منخب آموزشگاههای کرج بود. در سال ۱۳۶۶ در المپیک دانشجویان ایران در شیراز شرکت کرد. در آن مسابقات او هم عضو تیم بسکتبال و هم تیم فوتبال منتخب دانشکدههای فنی و مهندسی تهران بود که به مقام پنجم ایران در رشته فوتبال دست یافت و در همان سال به اردوی تیم ملی دانشجویان ایران دعوت شد. این اردو هرگز تشکیل نشد زیرا در آن زمان ورزش دانشگاهی چندان فعالیت مهمی نداشت.
فعالیت در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران
در سال ۱۳۷۲ در برنامهای به نام آنچه شما خواستهاید شرکت کرد. این برنامه مخصوص کسانی بود که دوست داشتند تا مسابقات ورزشی را گزارش کنند. او در این برنامه به عنوان اولین نفر برگزیده شد و در طی چند هفته به عنوان گزارشگر ثابت همان برنامه کار خود در تلویزیون را آغاز کرد و رفته رفته در سایر برنامههای ورزشی تلویزیون نیز حضور پیدا کرد. در زمان جام جهانی فوتبال در سال ۱۹۹۴ قرار بود به عنوان گزارشگر حضور داشته باشد اما به خاطر تغییر مدیریت وآغاز به کار شبکه سوم سیما از حضور در جام جهانی منع شد. پس از تاسیس شبکه سوم سیما نیز به مدت یک سال در مراحل آزمون و تایید نهایی باقی ماند تا اینکه برای اولین بار در سال ۱۳۷۴ مسابقه فوتبال پرسپولیس با کشاورز تهران را به صورت کامل و زنده گزارش کرد. قبل از آن بیشتر در چند مسابقه به صورت چند دقیقهای کوتاه در کنار گزارشگرانی چون بهرام شفیع، عباس بهروان، محمدرضا کیانوش و اسکندر کوتی کار کرده بود.
- برنامههای تلویزیونی
جواد خیابانی از سال ۱۳۷۳ تا به حال در بیش از ۴۰ برنامه مختلف به عنوان تهیه کننده شرکت داشته که برخی از آنها فهرست شدهاست.
- معرفی ورزشها، سال ۱۳۷۳- شبکه سوم سیما
- ایران در جام جهانی، ۱۳۷۵ – شبکه اول سیما
- جام ملتهای آسیا، ۱۳۷۶ – شبکه سوم سیما
- دیدار، شبکه تهران
- ما، شما، ورزش – شبکه سوم
- در جستجوی ورزش – شبکه دوم
- آموزش فوتبال – شبکه آموزش
- یار دوازدهم – شبکه سوم
- سفر به مسابقات پارالمپیک ۲۰۰۸ پکن
جوایز و افتخارات
جواد خیابانی در سال ۱۳۷۷ موفق شد جایزه بهترین گزارشگرفوتبال صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران را دریافت نماید در سال ۱۳۷۸ نیز از سوی مجله سروش و با انتخاب خوانندگان این مجله بعد از حسین الهی قمشهای به عنوان محبوبترین چهره تلویزیونی در ایران دست یافت. در سالهای ۱۳۸۴ و ۱۳۸۶ به عنوان بهترین مجری برنامههای ورزشی انتخاب شد.
مهمترین سفرهای کاری
- مقدماتی قهرمانی فوتبال جوانان آسیا – ۱۹۹۶ – عربستان سعودی
- فینال جام قهرمانی فوتبال جوانان آسیا – ۱۹۹۶ – کره جنوبی
- مسابقه فوتبال ایران با استرالیا – ۱۹۹۷ – ملبورن
- جام جهانی فوتبال – ۱۹۹۸- فرانسه
- مسابقه یوونتوس – اینتر – ۱۹۹۹ – تورین
- المپیک سیدنی – ۲۰۰۰ – استرالیا
- جام بینالمللی فوتسال دوبی – ۲۰۰۱- امارات متحده عربی
- المپیک آتن – ۲۰۰۴ – یونان
- جام جهانی فوتبال باشگاهها – ۲۰۰۷ – ژاپن
- مسابقات پارالمپیک ۲۰۰۸ پکن
- مسابقات جام ملتهای آسیا ۲۰۱۱ – قطر
- مسابقات پارالمپیک ۲۰۱۲ لندن
سوتیهای گزارش
وی در طول گزارش مسابقات فوتبال اشتباهات زیادی میکند که بینندگان از ان بعنوان سوتی یاد میکنند
تدریس در دانشگاه
او پس از سه سال ترک تدریس در هنرستان مجدداً از سال ۱۳۸۱ و این بار به عنوان استاد دانشگاه جامع علمی کاربردی مشغول به آموزش وتدریس شد و در رشته نقشه کشی صنعتی و ریاضی کاربردی و علوم کاربرد مواد صنعتی تدریس میکند.
معروفترین دوستان
جواد خیابانی در طی حدود ۲۰ سال سابقه تدریس در مدارس و دانشگاههای ایران شاگردان و دانشجویان سرشناسی داشتهاست که برخی از انها را که خودش نام برده فهرست شدهاست.
- ناصر عبداللهی – خواننده فقید موسیقی پاپ که دوستی عمیقی با هم داشتند.
- حمیدرضا رجبی – فوتبالیست تیمهای بانک ملی، هما، سایپا، پاس و مس کرمان
- مهدی علی بیگی – فوتبالیست
- افشار زینالی – فوتبالیست
جواد خیابانی,بیوگرافی
جواد خیابانی,بیوگرافی
جواد خیابانی,بیوگرافی
جواد خیابانی,بیوگرافی
جواد خیابانی,بیوگرافی
کاندیداتوری جواد خیابانی در مجلس
ثبت نام جواد خیابانی برای نمایندگی مجلس از حوزه کرج
جواد خیابانی در حال ثبت نام برای نمایندگی مجلس
بیوگرافی کامل و عکس همسر محمد سلوکی
بیوگرافی محمد سلوکی
محمد متولد ۸ اسفند سال ۵۸ است. پدر او سرهنگ نیروی هوایی بوده است.مادرش خانه دار و اراکی است.
دوران کودکی محمد سلوکی
محمد سلوکی در حالی که بر سر فیلمبر داری یکی از کارهای برادرش حاضر شده توسط یک نفر برای اجرا انتخاب میشود.محمد در یک خانواده ۴ نفری زندگی می کنه.و برادرش هم که معرف حضورتون هست مهدی سلوکی بازیگر تلوزیون.خدایی بازیگر عالی است
محمد سلوکی در کنار برادرش و پدرش
در ضمن اون ها ساکن اصفهان بودند و مهدی هم اصفهان به دنیا اومد.
محمد سلوکی و پدرش
محمد سلوکی و ۷ بار در تست اجرا رد میشه تا بالا خره انتخاب میشه.
ابتدا در نیمرخ برنامه اجرا می کرد و به تدریج در شبکه تهران ماندگار شد.البته در شبکه جام جم برنامه های متنوعی داشت و دارد.مثال:رنگ آسمانی
سید علی صالحی در کافه محمد سلوکی
سلام هموطن(که با مرتضی حسینی برادر محمد حسینی اجرایش را به عهده داشت)و در حال حاضر برنامه صبح بخیر که به ساعت ایران ۸:۳۰ صبح از جام جم ۱و۳پخش می شود و محمد در این برنامه با کاظم احمد زاده هم صحبت است.
در فیلم داریوش مهرجویی به نام علی سنتوری هم حضور پیدا کرده است.
محمد سلوکی و همسرش ( سمت چپ ) در کافه موسوفر به مدیریت همسرش نسیم
مصاحبه با محمد سلوکی
برای مجری برنامههای تلویزیونی حفظ تناسب اندام و ظاهر چقدر مهم است؟
برای هر شغلی ویژگیهای خاصی نیاز است مثلا یک کارمند باید ویژگیهایی داشته باشد تا بتواند خدمات بهتری به مراجعه کنندگانش بدهد. یک مجری هم باید از سلامت جسم برخوردار باشد و فیزیک بدنش مناسب به نظر برسد. در چهره او نباید زخم و آثار جراحت وجود داشته باشد و فیزیک نامتناسب هم در ارتباط او با مخاطب تاثیر منفی میگذارد. البته معلولیت به معنای نامتناسب بودن نیست بلکه منظور مسایلی است که به دلیل کاهلی انسان باعث از ریخت افتادن بدن میشود. کمااینکه چند مجری را میشناسم که معلولیت جسمانی دارند، اما آنقدر کارشان را خوب انجام میدهند که مخاطب متوجه آن امر نمیشود.
سید علی صالحی در کافه محمد سلوکی
کسی که به تناسب اندامش اهمیت نمیدهد، علاوه بر افت کیفیت کارها، دچار افسردگی و بیماریهای مختلف میشود. خروجی کار کارمندی که ۱۵۰ کیلو گرم وزن دارد، با کارمندی که وزن طبیعی دارد قابل مقایسه نیست. به نظر من با مطالعه و مشاوره با متخصص تغذیه میتوان به نتایج خوبی رسید. برای مجریای که جلوی دوربین میرود و مخاطب اول چهره و ظاهر او را میبیند و بعد حرفهایش را میشنود، توجه به این نکته بسیار مهم است.
محمد سلوکی در کافه موسوفر
شما با متخصص تغذیه هم مشورت میکنید؟
بالاخره مثل خیلی از افراد جامعه هر از گاهی به پزشک متخصص مراجعه میکنم ولی برنامه منظم هفتگی یا ماهیانه برای مراجعه به پزشک ندارم و بیشتر سعی میکنم با مطالعه اطلاعات پزشکی و تغذیهای به دست آورم ولی اگر از لحاظ سلامت دچار مشکل شدم به پزشک مراجعه میکنم. من همیشه وزن بدنم را کنترل میکنم و به خصوص به سلامت دندانهایم اهمیت زیادی میدهم زیرا دندان در مناسب نشان دادن چهره یک مجری نقش تعیینکنندهای دارد. نباید فراموش کنیم که سلامت رمز زندگی مطلوب است.
محمد سلوکی در کنار احسان علیخانی و مهدی یراحی
مواقعی که اجرای یک برنامه سنگین مثل «سین مثل سریال» را برعهده دارید چه تغییراتی در برنامه غذایی و استراحتتان میدهید؟
با توجه به ساعت پخش برنامهای که قرار است اجرا کنم، ساعت خوابیدن و غذا خوردنم را تغییر میدهم. در زمان اجرای «سین مثل سریال» که برنامه گسترده و بزرگی بود، ۴، ۳ کیلوگرم از وزن بدنم کم شد و این کاهش وزن تبعات منفیای مثل رواج شایعههایی در مورد معتاد شدنم داشت. در کار مجریگری این نوسانها وجود دارد که چندان تاثیر مثبتی روی بدن نخواهد داشت.
محمد سلوکی و احسان علیخانی
واقعا چنین شایعهای ایجاد شد؟
نه به صورت کلی این موضوع را مطرح کردم. منظورم این بود که یک هنرمند یا مجری باید مواظب خیلی از رفتارهای اجتماعیاش باشد.
ظاهر آراسته و پوشیدن لباسهای مرتب و شیک چقدر اعتماد بهنفس شما را جلوی دوربین بالا میبرد؟
خیلی موثر است. اگر کسی که قرار است به مهمانی برود، لباس مرتبی بر تن و داشته آراسته باشد، با خیال راحت و بدون دغدغه با آدمهایی که در میهمانی حضور دارند، ارتباط برقرار میکند و اگر برخلاف این باشد، نمیتواند این کار را انجام دهد. بین مردم این ذهنیت وجود دارد که هرکس به سرو وضعش اهمیت نمیدهد، آدم بیخیال و بیفکری است و قابل اعتماد نیست.
از سوی دیگر،خیلیها به اشتباه فکر میکنند مجریای که خیلی آراسته به نظر میرسد، اهل تظاهر و پز دادن است. در حالی که این توجه به ظاهر فقط برای بالا بردن اعتماد بهنفس است. مجری، مهمان میلیونها نفر از افراد جامعه است و اینکه کفشش واکس نخورده باشد و مدل مویش نامناسب، اصلا درست نیست. در کتابی از شهید مطهری نقل شده است در زمان امام صادق (ع) آدمهایی وجود داشتهاند که به ظاهر و پوشش مردم نگاه خشک و افراطگرایانه داشتهاند و حتی به نوه حضرت رسول (ص) خرده میگرفتند که چرا اینقدر خوب لباس میپوشید و همیشه معطر و آراسته به نظر میرسید.
محمد سلوکی و برادرش مهدی سلوکی
تقریبا در هر شب اجرای برنامه «سین مثل سریال»، با یک نوع لباس جدید جلوی دوربین ظاهر میشدید. آیا برای انتخاب لباس با کسی مشورت میکنید؟
برخلاف تصور، من لباسهای زیادی ندارم اما وقتی برای خرید لباس به مغازه میروم، اگر قرار باشد یک یا دو شلوار بخرم، به رنگ و مدل و اینکه و میتوانم آنها را با چه لباسهایی که دارم بپوشم، فکر میکنم. هرگز بیگدار به آب نمیزنم و لباسی نمیخرم که با هیچ یک از لباسهای دیگرم هماهنگ نباشد و مجبور شوم آن را کنج کمد بیندازم. من مثل همه مردم چند دست لباس عادی دارم و چند لباس میهمانی و مجلسی. به لباس خریدن به دیده ماست خریدن نگاه نمیکنم.
برادر و همسر برادر محمد سلوکی ( مهدی سلوکی و همسرش )
هنگام خرید به مارک لباس هم توجه میکنید؟
نه، مارکباز نیستم. لباسی تهیه میکنم که مناسب اندامم باشد.
جذابیت مجریگری برای شما در چه تعاریفی خلاصه میشود؟
در سالهای اول مجری شدنم در سن ۱۹ سالگی، درآمد، شهرت و محبوبیت این شغل برایم خیلی جذاب بود ولی هرچه به جلو رفتم و کارم جدی و حرفهایتر شد، این مسایل رنگ باخت و حتی کارهایی را که اعتبار حرفهای داشتند بدون دریافت دستمزد قبول کردم. این روزها شغل مجریگری درآمد آنچنانی ندارد و درآمد خیلی از شغلهای دیگر با کار راحتتر، چند برابر است. از طرفی شغل اجرا تخصصی شده و توقعات مردم خیلی بالا رفته است. بنابراین اگر بخواهم مجری بمانم، باید سطح کارم را ارتقا دهم.
محمد سلوکی و برادرش
خیلی از مجریان موفق و نامآشنای غربی بارها عمل زیبایی انجام دادهاند. این چقدر برای یک مجری لازم است؟
من به زیبایی طبیعی اعتقاد دارم و به نظرم پیری در موقع مناسبش باعث زیبایی چهره هم میشود. حتی اگر بینی کسی بزرگ باشد، اگر با حالت صورتش همخوانی داشته باشد، مانع ارتباط برقرار کردن با مخاطب نمیشود.
محمد سلوکی و پژمان جمشیدی در کافه موسوفر
اما ایران یک از کشورهایی است که بالاترین میزان عملهای زیبایی در آن انجام میشود.
بله، در کشورمان آمار خیلی از مسایل بالاست. معمولاً یا از این طرف بام سقوط میکنیم یا از طرف دیگرش و متأسفانه حد وسط نداریم.
محمد سلوکی و ناصر ملک مطیعی
کار کدام یک از مجریان را استاندارد میدانید؟
اگر کسی استانداردهای این شغل را میشناسد، به من هم بگوید اما حداقلهایی وجود دارد که مجری باید با توجه به فرهنگ جامعه، آن را رعایت کند. کار یک مجری ایرانی بهطور حتم با یک مجری آمریکایی یا چینی متفاوت است و همه همکاران من حداقل استاندارد را در کارشان دارند.
احسان علیخانی در کافه موسوفر
بیوگرافی الهه رضایی مجری دهه شصتی + عکس پسرش
الهه رضایی ( خانم مجری محبوب ) ، از زندگی شخصی و کاری اش می گوید
سلفی مجری زن محبوب دهه ۶۰ و پسرش! + عکس
الهه رضایی ، متولد ۱۲ بهمن ۱۳۴۲ است. او در سال ۶۵ ازدواج کرده و همسرش پزشک و متخصص قلب است. دو فرزند دختر و پسر دارد. تحصیلاتش لیسانس علوم تربیتی است و تا سال ۸۷ کارمند سازمان صدا و سیما بوده و بعد از آن بازنشسته شده و اینک به اداره مهد کودکش مشغول است.
کار کردن پرونده ای درباره «نوستالژی» در این مطلب، بهانه ای شد تا با یکی از محبوب ترین و نوستالژیک ترین شخصیت های دوران کودکی مان گفتگو کنم. «خانم رضایی» دقیقا همان کسی بود که بعدازظهرهای روزهای دور کودکی در قاب شیشه ای تلویزون های قدیمی مان می دیدیم؛ به همان اندازه ملیح، شیرین، خوش بیان و مهربان و دوست داشتنی. او در حال حاضر مدیریت مهد کودکی را برعهده دارد که دهه شصتی ها و بعضا دهه پنجاهی ها، بچه هایشان را به مأمن امن آن می سپارند. دیدن چهره به یادماندنی و دلنشین خانم مجری آن روزها، برایم یادآور خاطرات دلچسب بسیاری بود که حتما با خواندن این گفتگو برای شما هم زنده می شود. با ما همراه باشید.
خانم رضایی چرا کار اجرا را بعد از بازنشستگی رها کردید؟
– علتش بیشتر تغییر علاقمندی های سازمان صدا و سیما نسبت به نحوه اجرا بود. من ده سالی غیر از کار کودک، کار بزرگسال کردم ولی در کار کودک موفق تر بودم؛ چون با وضعیت صورت و چهره من، کار کودک هماهنگ تر بود و البته عادت ذهنی مخاطبان هم موثر بود. بعد از ۸۷ چون خیلی دیگر به کار بزرگسال تمایلی نداشتم و برای کودک هم روش اجرا و فرمت کار عوض شد و با روش من هماهنگ نبود، حداقل من ترجیح دادم در روش خودم تغییری ایجاد نکنم و گروه های جدید و جوان های پرانرژی تر وارد کار کودک شوند.
خانم مجری محبوب، مدیر مهد کودک شد
همه ما می دانیم که شما و همینطور خانم خامنه که برای ما دهه شصتی ها دو شخصیت بسیار نوستالژیک هستید، اجرای بسیار به یادماندنی و متمایزی داشتید. خودتان فکر می کنید چه چیزی باعث ماندگاری اجرای شما شد؟
– شاید یکی از دلایل آنکه بچه های دیروز خیلی به آن اشاره می کنند، این بود که هر چیز که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند و شاید آن علاقمندی که در وجود من شخصا و همینطور خانم خامنه بود، روی اجرای ما تاثیر می گذاشت.
دلیل دیگرش هم این بود که برنامه دیگری هم نبود. امکانات تفریحی و استفاده از رسانه های جمعی خیلی محدود بود. بچه ها اینترنت و کامپیوتر و سی دی کارتون های مختلف نداشتند. اگر بخواهیم کلی تر نگاه کنیم یک مثلث بود که یک سرش معلم و مدرسه بود، یک سرش مادر و یک سر دیگر تلویزیون و بچه ها هر جا که احساس خلأ می کردند، شاید به دیگری پناه می بردند و خستگی مدرسه را نیز با برنامه کودک در می کردند.
اما اکثرا می گویند جمله هایی که گفته می شد و آرامش کلامی که وجود داشته، برای آنها دلنشین بوده است. ما باید بچه ها را نصیحت می کردیم و برای همین سعی می کردیم حرف هایی که می زنیم با آرامش باشد تا حرف ما با بچه ها بهتر بپذیرند و ما هم با زبان خودمان و نه به زبان کودکانه که امروز باب شده است، با بچه ها حرف می زدیم.
به نظر من همین هم باعث می شد که بچه ها شما را باور می کردند و اینقدر از شما حرف شنوی داشتند و هر چقدر می گفتید برو عقب، ما هم می رفتیم تا به در و دیوار می خوردیم یا سر از بالکن و پاسیو درمی آوردیم!!!
– (با خنده) بله، بچه های دیروز خیلی صداقت داشتند و ساده تر بودند.
اتفاقا الان شما در مهد کودک کار می کنید، با بچه های همین ده شصتی ها. با دهه هفتادی ها هم که کمابیش در ارتباط بوده اید. از نظر شما هر کدام چه ویژگی داشتند؟
– خب دهه شصتی ها در یک دوران سختی در کشورمان رشد کردند. ما سال ها مسئله جنگ و تبعات آن را داشتیم؛ به همین دلیل شصتی ها بچه های آرام تر و محتاط تری هستند و شادابی، پرانرژی بودن، شیطنت و بازیگوشی دهه هفتاد به بعد خیلی بیشتر است.
از طرفی دهه شصتی ها چون خودشان در دوران کودکی سختی ها و کمبودهایی داشتند، سعی می کنند همه وسایل و امکانات را برای بچه هایشان فراهم کنند و بیش از حد بچه ها را آزاد می گذارند. تفاوتشان بیشتر در آرام بودن و پرهیاهو بودنشان است؛ البته باز در این دهه هم از ۶۵ تا ۷۰، شرایط متفاوت تری بود و از ۶۵ به بعد بچه ها شرایط آرام تر و بهتری را تجربه کردند.
راجع به کارتون ها و کلا برنامه های کودک امروز چه نظری دارید؟
– حقیقت اش در حال حاضر مدت هاست که برنامه ها را ندیدم؛ ولی چون به اقتضای شغلم با بچه های کوچک و والدین شان در تماس هستم، می توانم بگویم به میزان زیادی کارتون های خشن، روحیه بچه ها را تغییر داده است. بچه هایی که روحیه آرامی داشتند را ترسناک و مضطرب بار آورده وبقیه هم بچه های سخت و خشنی شدند. به نظر می آید که بعضی از کارتون های امروز تاثیر خوبی نداشتند.
بعد از اینکه شبکه پویا راه اندازی شد، چون کارتون های دهه های گذشته را نشان می داد، من از مادرهای بچه ها می شنیدم که بچه هایشان کارتون های قدیمی را بیشتر دوست دارند و استقبال می کنند. حتی همان کارتون هایی که از دید ما نخ نما شدند؛ مثل پسر شجاع یا حنا دختری در مزرعه؛ در صورتی که کارتون های امروزی والت دیزنی فوق العاده زیبا و جذاب است اما انگار همان سادگی کارتون های قدیمی و ریتم ساده ای که داشتند، باعث می شود بچه های جدید هم با آنها خیلی ارتباط برقرار کنند.
اصلا یکی از دلایلی که بچه های جدید اینقدر با بچه های قدیم فرق کردند برمی گردد به تنوع رسانه ها.
– بله. هم تنوع رسانه ها و بخش دیگر هم به رویکرد خانواده ها برمی گردد که به راحتی اجازه می دهند بچه ها هر برنامه ای را ببینند؛ مثلا زمان ما اجازه نمی دادند بچه ها ۸ و ۹ شب تلویزیون نگاه کنند و همه باید این ساعت می خوابیدند اما الان بچه ها از آخرین سریال های تلویزیونی هم خبر دارند.
شاید هم گاهی چون مادرها مشغولیت های زیادی دارند و حوصله ندارند، به بچه ها اجازه می دهند که بنشینند پای تلویزیون و برنامه های مختلف را ببینند تا خودشان بتوانند به کارشان برسند و توی این برنامه ها هم دعوا، خشونت، بدآموزی و … وجود دارد و بچه ها هم یاد می گیرند و چیزهایی را می فهمند که آن سن زمان فهمیدنش نیست.
یک گله ای که بچه های دیروز دارند این است که چرا نقاشی هایی را که می فرستادند، نشان نمی دادند؟ راستی اصلا نقاشی هایمان را چه کار کردند؟!
– اتفاقا زمان پخش برنامه بچه های دیروز یک خانم یا آقایی پیامک زده بود و گفته بود در آن زمان چون نقاشی من را نشان نداده بودید، من هم رفتم یک لیوان آب ریختم روی تلویزیون که خانم مجری را خیس کنم و تلویزیونمان سوخت! (با خنده) بله متاسفانه این مشکل را به خاطر محدودیت زمان دائما داشتیم. نقاشی ها را هم که اصلا نمی شد نگهداری کنیم و عملا امکانش نبود. شما می دانید چقدر نقاشی به ما می رسید؟ اگر می خواستیم نگهداری کنیم، باید اندازه چندتا اتاق را فقط برای آرشیونقاشی ها خالی می کردیم. آن زمان چون بچه ها سرگرمی زیادی نداشتند و برنامه های تلویزیونی یا مسابقات مختلف نبود که بتوانند در آن شرکت کنند، برای همین تنها چیزی که می توانستند با آن هم مطرح شوند و اسمشان خوانده شود و هم لذت ببرند، نقاشی بود.
خانم مجری محبوب، مدیر مهد کودک شد
خانم رضایی شاید خیلی از بچه ها در آن زمان به بچه های شما حسودی می کردند! بچه های خودتان رابطه شان با شغل شما چطور بود و چه حسی داشتند؟
– اتفاقا بچه های من خیلی راضی نبودند؛ چون حس می کردند مادرشان دارد با بچه های دیگر تقسیم می شود. بعد هم جلوی دوربین بودن همانطور که می دانید دردسرهای خاص خودش را دارد؛ چون نمی توانستم با بچه هایم در بیرون از منزل راحت باشم. بچه های من هیچ جا راحت نبودند.
چه انتقادهایی معمولا از شما می شد؟
– چرا کارتون کم پخش می شد یا چرا نقاشی ما را نشان نمی دادند.
یا چرا اینقدر می گفتید «برید عقب تر»!
– (با خنده) بله! یا یک انتقادی که از ما داشتند این بود که چرا اینقدر نصیحت می کنیم که این انتقادی بود که خود ما هم البته داشتیم و دوست نداشتیم که این آموزش ها خیلی مستقیم باشد و بیشتر من دوست داشتم به صورت عملی آموزش داده می شد.
در آخر اگر توصیه ای برای بچه های دیروز دارید بفرمایید.
– در حال حاضر خیلی از بچه های دیروز خودشان صاحب فرزند هستند و من فقط دوست دارم به آنها بگویم برای تربیت فزندانشان بیشتر وقت بگذارند و آنها را با تلویزیون و سی دی های مختلف سرگرم نکنند و حتما از کمک کارشناسان استفاده کنند و اگر به مشکلی در تربیت فرزندشان برخوردند، تصور نکنند که خودشان به تنهایی می توانند حلش کنند.
سلفی الهه رضایی با پسرش
الهه رضایی مجری دهه شصت و هفتاد برنامه کودک در تلویزیون عکسی با فرزندش، در شبکههای اجتماعی منتشر کرد.
الهه رضایی با پسرش
خبر انلاین
ژیلا صادقی + بیوگرافی کامل به همراه عکس
بیوگرافی ژیلا صادقی + تصاویر ژیلا صادقی
نام اصلی : ژیلا صادقی
زمینه فعالیت : تلویزیون
تولد : ۲۲ شهریور ۱۳۵۲ (۴۱ سال)
محل زندگی : تهران
ملیت : ایرانی
پیشه : مجری و بازیگر فیلم و سریال
مدرک تحصیلی : دانش آموخته رشته گرافیک از دانشگاه آزاد اسلامی
ژیلا صادقی مجری تلویزیون و بازیگر فیلم و سریال تلویزیونی میباشد.
زندگینامه ژیلا صادقی
ژیلا صادقی در ۲۲ شهریور ۱۳۵۲ در تهران به دنیا آمد. او دانش آموخته رشته گرافیک از دانشگاه آزاد اسلامی است. وی قبل از آغاز گویندگی در واحد دوبلاژ، در آموزش و پرورش تدریس میکرد و در سال ۱۳۷۰ در تست تلویزیون قبول شد اما پس از وقفهای، از سال ۱۳۷۸ به عنوان مجری مقابل دوربین رفت و در طول این سالها بازی در چند مجموعه تلویزیونی و فیلم را هم تجربه کردهاست.
ژیلا صادقی ورزش سوارکاری را دوست دارد و علاوه بر گذراندن دورههای تیر و کمان کلاسهای غواصی را هم گذراندهاست . او به غیر از بهره مندی از هنر هفتم از هنرهای تجسمی نیز بی بهره نیست و دوره فوق ممتاز خطاطی را گذرانده و به هنر تذهیب نیز همت گماردهاست .[۱]
مصاحبه
«به این راحتیها هم نیست؛» اینکه مینشینیم جلوی تلویزیون و پاهایمان را روی یکدیگر میاندازیم و فکر میکنیم آن کسی که آن طرف تلویزیون و پشت دوربین برایمان حرف میزند، داستان تعریف میکند، لطیفه میگوید، خبر میخواند یا یک برنامه خانوادگی را اجرا میکند، کارش اینقدر راحت است که هر کسی از جمله خود ما هم میتواند آن را انجام دهد! شاید تا قبل از تکمیل این گزارش، خودمان هم نمیدانستیم مجریان مشهور و پرکار رسانه ملی ایران با چه سختیهایی روبهرو هستند.
اجرا احساس مسئولیت است
صادقانه باید بگویم با پیشزمینه و علاقه زیاد به بازیگری وارد رسانه شدم، در واقع ابتدا تصمیمم بازیگرشدن بود اما وقتی متوجه شدم قوانین و قواعد خاصی در فضای سینما حاکم نیست و برای آنکه به قرارداد اخلاقی که از قبل با پدر و مادرم بسته بودم پایبند بمانم، ترجیح دادم با توجه به راهنماییهای آقایان مظفری و دهقاننسب به سمت اجرا بیایم و پیش خودم فکر کردم میتوانم گوشهای از استعدادم را در این عرصه نشان دهم تا بتوانم تا حدودی به نیازهای قلبی و عاطفیام نسبت به این کار پاسخ بدهم. بعد از مدتی متوجه شدم در این زمینه استعدادهایی دارم که با پرورششان میتوانم به جایگاه مناسبی در این حرفه برسم و کمکم به این کار علاقهمند شدم، به همین دلیل از سال ۷۸ تا امروز عرصه اجرا را با هیچ عرصه دیگری عوض نکردهام، حتی با عرصههایی که بوی پول میدهند، مانند تهیهکنندگی!
اجرا هماهنگ کردن آستین هزار تومانی با مقنعه رنگی نیست، اجرا کتوشلوار رنگی پوشیدن و شیک صحبت کردن نیست، اجرا چشم و ابرو و رابطههای آنچنانی داشتن نیست، اجرا یعنی شناسنامه ششدانگ و سند منگولهدار رسانهای به بزرگی رسانه ملی که امروز با فشار دادن یک دکمه میتوانی تمام اتفاقات دنیا را به واسطه آن ببینی، بشناسی و دربارهشان قضاوت کنی. اجرا کودکانه یا بهتر بگویم احمقانه صحبت کردن نیست، اجرا احساس مسئولیت است نسبت به تکتک آدمها از نوزادی که تازه متولد شده تا پیرمرد و پیرزنی که همین الان دار فانی را وداع میگویند؛ چون منِ مجری جلوی دوربین مینشینم و نمیدانم چه کسی، کجا، با چه تفکری، آیندهای، اصلا از چه جنسی بهترین وقت زندگیاش را به حرفهای من اختصاص میدهد تا شاید کلمهای یاد بگیرد. همین احساس مسئولیت داشتن من را وادار میکند به بهتر بودن، به بیشتر دانستن، به ایدهآلتر کار کردن. با اجرا انگار کلیدی طلایی در دستان من است که تمام درهای قلب و افکار مخاطبان برنامهام با آن باز میشود و شاید با باز شدن این درها، روزنهای رو به آینده برای این مخاطبان باز شود.
سوال عجیب من
قدم اول برای ورود به عرصه اجرا، خودشناسی است؛ دختر خانم یا آقا پسری که علاقهمند است تواناییهایش را در این عرصه بسنجد، ابتدا باید بداند چقدر علاقهمند و مستعد برای حضور در این حرفه است. بعضی اوقات که قرار است از تعدادی آدم برای ورود به این عرصه تست بگیرم، صادقانه به تعدادیشان میگویم «مثلا چی فکر کردی که اومدی سراغ اجرا؟!» جالب اینجاست که بعضیهایشان حتی موقع تست دادن بهخودشان زحمت نمیدهند متنی را آماده کرده باشند، چراکه این روزها عامیانه اجرا کردن، دلقکبازی و لودگی بعضی دوستان، این شائبه را در ذهن آنها ایجاد کرده که ما هم میتوانیم مجری شویم!
رمز موفقیت من
طی ۸ سال فعالیت در عرصه اجرا دیگر به مدیرانم ثابت کردهام هیچوقت دچار ممیزی نشدهام و خوشحالم مدیران سازمان کاملا به طرز تفکر مجری به نام ژیلا صادقی احترام گذاشتهو بها دادهاند. من در برنامهام مانتوی نو و آراسته پوشیدهام چراکه یک دختر جوان ظاهر شیک را دوست دارد. مردم ژیلا صادقی را همانطور که در برنامهاش با یک ظاهر آراسته و مقنعهای که با یک پیراهن شومیز زیبای در عرف جامعه میبینند، بیرون هم همانگونه است، تا امروز هیچکس به من نگفته خانم صادقی مانتوی قرمز نپوشید، کتانی پایتان نکنید، ساعتتان را با خط کتانیتان هماهنگ نکنید چون من تمام این کارها را انجام دادهام اما چون در کارم با تخصص کافی جلو میروم، کسی به این چیزها ایرادی نمیگیرد پشتم به کسی جز خدا گرم نیست که چنین حرفهایی میزنم.
سریال های ژیلا صادقی
* هزاران چشم (کیانوش عیاری)
* آینه عشق (محمدتقی رنجبر ۱۳۸۲، بهترین بازیگر خانواده)
* بادهای موسمی (هادی نامور ۱۳۸۳، بهترین بازیگر جشنواره استانی)
* دردسرهای طلایی (شاپور قریب، ۱۳۸۱)
* شنهای کف رودخانه (یوسف سیدمهدوی، ۱۳۷۶)
* روزهای زندگی (سیروس مقدم، ۱۳۷۷)
* زیر آسمان شهر (مهران غفوریان، ۱۳۸۰)
فیلم های ژیلا صادقی
* خیلی دور خیلی نزدیک )سید رضا میر کریمی ۱۳۸۳)
* بی همتا ( جهانگیر جهانگیری ۱۳۸۰)
* به خاطر سوگند( سیدرحیم حسینی ۱۳۸۴ )
* آتش بس در بیمارستان (اصغر نصیری ۱۳۸۸)
مجری تلویزیون
* یدار شو آفتاب شد(معصومی ۱۳۸۳ شبکه۲ )
* موج نو (وکیلی شبکه ۲)
* مهد نور (مسعود عسگری)
* سپید (جمشید بیات ترک)
* جهان در مطبوعات امروز (حسین خمسه شبکه ۴)
* کاپیتولاسیون (پیامی)
* جاذبه ها (رضوی )
* یاد ماندگار(مجتبی شهدادی)
* دانه های عشق (سید محمد هاشمی اصل)
* راز خورشید (مجتبی شهدادی)
* رنگ جوانی (کرد شبکه جام جم)
* تابستانه(رضی شبکه جام جم)
* لحظه دیدار( علی اکبری شبکه جام جم)
* با تو (سیدمحمد هاشمی اصل شبکه ۳)
* خانه مهر(یمینی شبکه ۳)
* من خوبم تو خوبی ( سیدمحمد هاشمی اصل شبکه جام جم)
* خانه من خانه تو
* گل بیار گل ببر(سید محمد هاشمی اصل شبکه۳)
* صمیمانه (احمد رضا داوری ۱۳۸۵ شبکه ۳)
* آبی آسمانی (علی حجازی ۱۳۸۷ شبکه ۳)
* ماه آسمونی ( محمد صدری ۱۳۸۸شبکه جام جم)
* خانه فیروزه ای(سیدمحمد هاشمی اصل ۱۳۸۸ شبکه ۳)
تصاویر ژیلا صادقی
ژیلا صادقی
تصاویر ژیلا صادقی
ژیلا صادقی
عکس های ژیلا صادقی
تصاویر ژیلا صادقی
منبع:wikipedia.org
بیوگرافی کامل سامان گلریز + عکس
بیوگرافی و عکس سامان گلریز
بیوگرافی سامان گلریز
متولد سال ۱۳۵۰ در استان گرم و زیبای خوزستان در شهر اهواز هستم.
زندگینامه مجری محبوب خانم کمیا گیلانی + عکس
بیوگرافی کیمیا گیلانی (مجری) + عکس
کیمیای برنامه رنگین کمان به همان اندازه که در برنامه دوست داشتنی است برای ما هم جالب بود. پرانرژی، خوشرو و خوش صحبت. با او در دفتر هفته نامه قرار گذاشتیم و سروقت آمد. یک روز گرم تابستانی که نزدیک به روز تولدش بود. همین جا تولدش را هم تبریک می گوییم و برایش آرزوی […] کیمیای برنامه رنگین کمان به همان اندازه که در برنامه دوست داشتنی است برای ما هم جالب بود. پرانرژی، خوشرو و خوش صحبت. با او در دفتر هفته نامه قرار گذاشتیم و سروقت آمد. یک روز گرم تابستانی که نزدیک به روز تولدش بود. همین جا تولدش را هم تبریک می گوییم و برایش آرزوی سلامتی و موفقیت داریم. برایمان گفت که از خردسالی وارد تلویزیون شده است و سالهای زیادی کار کرده و تجربه دارد تا الان به برنامه پرمخاطب و پرسابقه رنگین کمان دعوت شده و برای بچه ها کار می کند. برایمان جالب بود که او فارغ التحصیل رشته مدیریت صنعتی است و به خوبی هم از پس بازیگری و اجرا و نویسندگی بر می آید. او یکی از مجریان خوب و خوش آتیه است که با وجود سن کمش اما تجارب زیادی دارد و پله های ترقی را به خوبی طی کرده است. حاصل گفتگوی این هفته اقتصاد ملی را با کیمیا گیلانی می خوانید: