شیوا بلوریان +بیوگرافی
شیوا بلوریان
شیوا بلوریان | |
---|---|
زمینه فعالیت | سینما و تلویزیون |
تولد | ۱۴ مهر ۱۳۵۸ (٣۴سال) |
محل زندگی | تهران |
ملیت | ایرانی |
پیشه | بازیگر |
فیلمشناسی
سینمایی
- حس پنهان (مصطفی رزاق کریمی، ۱۳۸۵)
- مه بانو (مجید بهشتی، ۱۳۸۰)
- کمکم کن (رسول ملاقلی پور، ۱۳۷۷)
سریال
- شب هزار و یکم
- ستاره های سربی (محمدرضا آهنج، ۱۳۹۰)
- ضربان منفی (اکبر منصور فلاح)
- دفترخانه ی شماره ی سیزده (سید وحید حسینی)
- کلیدهای یخی (محمد رضا آهنج)
تله فیلم
- نشانی سوم (سید جواد هاشمی)
تله تئاتر
- دروازه ی ساعات (سید جواد هاشمی)
شیوا بلوریان
شیوا بلوریان
شیوا بلوریان
شیوا بلوریان
شیوا بلوریان
شیوا بلوریان
بیوگرافی
شیرین بینا +بیوگرافی
شیرین بینا
شیرین بینا | |
---|---|
نام اصلی | شیرین صدق گویا |
تولد | ۲۹ مرداد ۱۳۴۳ (۴٩سال) مرند |
محل زندگی | تهران |
ملیت | ایرانی |
سالهای فعالیت | از ۱۳۷۲ تا کنون |
بیوگرافی و عکس شیرین بینا
شیرین بینا (زاده ۱۳۴۳، مرند)، بازیگر زن ایرانی است که از سال ۱۳۷۲ با بازی در فیلم تیک تاک فعالیت سینمایی خود را آغاز کرد.
زندگی
شیرین بینا (زاده ۱۳۴۳، مرند، نام اصلی وی شیرین صدق گویا میباشد و بینا نام خانوادگی همسر اوست که وی این نام را به عنوان نام هنری خود انتخاب نموده است[۱])، بازیگر زن ایرانی است که از سال ۱۳۷۲ با بازی در فیلم تیک تاک فعالیت سینمایی خود را آغاز کرد.
به علت آنکه خواهر وی نیز بازیگر است و از اسم صدقگویا (نگین صدقگویا) استفاده میکند، وی از نام فامیل “بینا” استفاده میکند.
وی دارای مدرک لیسانس علوم تربیتی از دانشگاه آزاد است.[۱] او برای بازی در فیلم تیک تاک، نامزد دریافت جایزهٔ بهترین بازیگر نقش دوم زن در دوازدهمین دورهٔ جشنواره فیلم فجر شد.
بینا نام فامیلی شوهر اوست.
فیلمشناسی
- سگ های پوشالی (رضا توکلی ۱۳۹۲)
- تو و من (محمد بانکی ۱۳۹۱)
- حریم (۱۳۸۷)
- دایناسور (پرویز شیخ طادی ۱۳۸۶)
- ماه شب چهارده (۱۳۸۵)
- محاکمه (ایرج قادری ۱۳۸۵)
- جای او دیگر خالی نیست (۱۳۸۴)
- سرخی سیب کال (محمدعلی طالبی ۱۳۸۴)
- تب (رضا کریمی ۱۳۸۲)
- روزگار سپری شده (۱۳۸۲)
- فرش باد (کمال تبریزی ۱۳۸۱)
- سهراب (سعید سهیلی ۱۳۷۸)
- کیسه برنج (۱۳۷۵)
- بوی پیراهن یوسف (۱۳۷۴) (۱۳۷۳)
- تیک تاک (۱۳۷۱)
کوتاه
- دفاع مقدس؛ (باکیده ۱۳۷۸)
- تکهای از آسمان؛ (امیر فیضی ۱۳۷۹)
- گلی برای نرگس؛ (عبدالرضا فیروزان ۱۳۸۳)
- جنس دوم؛
- لاله مستوفی (۱۳۸۲)
مجموعه تلویزیونی
- کمکم کن (رمضان)
- * مریم مقدس (شهریار بحرانی ۱۳۷۹)
- تب (۱۳۸۱)
- رویای خیس ۱۳۸۴)
- فیلمهای کوتاه: ۱۳۸۴
تله فیلمها
- خشم و قضاوت؛ (مهرداد خوشبخت ۱۳۸۰)
- برگههای سفید؛ (شفیع آقامحمدیان ۱۳۸۲)
- جای توخالی؛ (محسن قصابیان ۱۳۸۲)
- جای او دیگر خالی نیست؛ (مهرداد خوشبخت ۱۳۸۴)
- عروس زندان؛ (پرند زاهدی ۱۳۸۶)
- در انتهای نیزار؛ (مصطفی صفاری ۱۳۸۶)
- پازل؛ (علی غفاری ۱۳۸۶)
تئاتر
- بر پرده افلاک؛ (حسن سرچاهی ۱۳۸۴)
- امپراطور و آنجلو؛ (امیر دژاکام ۱۳۸۶)
شیرین بینا
شیرین بینا
شیرین بینا
شیرین بینا
شیرین بینا
شیرین بینا
شیرین بینا
شیرین بینا
شیرین بینا
شیرین بینا
شیرین بینا
سایت بیوگرافی
مصاحبه با مصاحبه با هما روستا + استاد در دام ازدواج
برای من گفتوگو کردن با هما روستا مثل ورق زدن بخشی از تاریخ هنر ایران بود. همجواری او با زندگی حمید سمندریان (استاد نام آشنای تئاتر ایران) باعث شده که بینش عمیقتری درباره هنر تئاتر داشته باشد اما او این روزها نسبت به قبل احساس تنهایی زیادی میکند. به قول خودش دستش به انجام هیچ کاری نمیرود مگر اینکه آن کار در راستای خواسته همسرش باشد. در ادامه این مطلب خلاصهای از گفتوگو با او را درباره دوران کودکیاش، سالهای زندگی در غربت، علاقهاش به هنر تئاتر، ازدواجش با استاد سمندریان و… بخوانید.
شاید عجیب به نظر برسد اما این روزها دستم به کاری نمیرود، مگر اینکه برای حمید و در راستای خواسته او باشد. ما بیش از ۴۰ سال در کنار هم عاشقانه زندگی کردیم و من از او چیزی در این سالها، جز احترام و عشق ندیدم. عشق به زندگی، عشق به کار. به همین خاطر سعی میکنم زندگیام را طوری برنامه ریزی کنم که در راستای خواسته او باشد. به همین خاطر مانند او که همیشه علیرغم مشکلات و بیماری برای هنر وقت میگذاشت، برای هنر تئاتر وقت میگذارم و با هنرجویان او ساعتها حرف میزنم و آنچه که در ذهن دارم و از حمید آموختم را به آنها منتقل میکنم اما راستش را بخواهید دلم نمیخواهد هیچ کار شخصی انجام دهم.
حکایت ته لهجه من
بعضیها از من میپرسند این ته لهجه بخصوصی که دارید متعلق به کجاست؟ فکر میکنم این لهجه من از مسکو با من به یادگار مانده است چرا که من از شش سالگی به واسطه شغل پدرم که سیاسی بود به مسکو مهاجرت کردم و تا دوران دیپلمم در آنجا زندگی کردم و بعد به آلمان رفتم.
با سینما خداحافظی کردم
به موازات کار تئاتر دوست داشتم که تجربه کار تصویر را هم داشته باشم اما متاسفانه سینما خواسته من را برآورده نکرد و همین موضوع باعث شد که دیگر به سمت سینما نروم، ترجیح میدهم به تئاتر بپردازم. متاسفانه طی سالهای اخیر قواعد حضور در سینما تغییر کرده است و به همین خاطر، بسیاری از افرادی که دغدغه کار جدی در این عرصه داشتند ترجیح دادند سرشان را با امورات دیگر هنری گرم کنند.
البته این موضوع به آن معنا نیست که من کارهایی که در سینما انجام دادم نظیر مسافران و از کرخه تا راین را دوست نداشته باشم اما خب متاسفانه مسیری که در ادامه باید طی میکردم توقعات من را برآورده نکرد. حضور در سینما برای خودش یک سنی دارد و نقشهایی که امروز در سینما به من بخورد خیلی کم است. نقشهایی هم اگر باشد، شاید مرا ارضا نمیکند. میدانید که همیشه روی انتخاب نقشهایم وسواس داشتم، هر نقشی را بازی نمیکردم و الان هم به نظرم خیلی دیر شده است.
همای بیحمید
برای من زندگی بدون حمید واقعا سخت است چرا که مجبورم نوعی از زندگی را تجربه کنم که تاکنون نظیر آن را تجربه نکرده بودم. حمید برای من تنها یک همسر نبود بلکه یک رفیق و استاد بود و حالا پر کردن جای خالی فردی نظیر او در خانه و آموزشگاه برای من خیلی سخت است.
چهل سال بود که صبحها از خواب بیدار میشدم و از او میپرسیدم «حمید جان قهوه میخوری؟» و حال دیگر کسی نیست که به این سوال من جواب بدهد. پر کردن جای خالی او برای من اصلا راحت نیست.
همه از من میخواهند سمندریان باشم
بعد از اینکه حمید عزیز از میان ما رفت بسیاری از شاگردان او دوست داشتند که من جای خالی او را در محیط آموزشگاه پر کنم و این مکان را هم گسترش دهم. من خودم هم دوست داشتم این کار را انجام دهم اما واقعیت این است که جای خالی حمید را هیچ کسی نمیتواند پر کند.
من فقط دارم تلاش میکنم چراغ این مکان روشن بماند و همچنان هنرجویان به این مکان رفت و آمد داشته باشند و همه چیز آنطور که استاد سمندریان میخواهد پیش برود. به همین خاطر حجم کارها برای من به شدت بالا رفته وگاه از خدا میخواهم که به من توان بدهد تا بتوانم از پس انجام این کارها برآیم.
از دوران کودکی شیفته تئاتر بودم
از کودکی و دوران مدرسه علاقه زیادی به تئاتر داشتم. من در مسکو تحصیل کردم؛ تئاتر در آن کشور خیلی پیشرفته بود و در واقع من با تئاتر بزرگ شدم چون در مدرسه این هنر خیلی جدی دنبال میشد. ما را به تئاترهای مخصوص کودکان میبردند. مرتب تئاتر اجرا میکردیم. برای ساعتهای فوق برنامه رشتههای مختلف داشتیم و من تئاتر را انتخاب کرده بودم و کم کم دنیای نمایش از بازیهای کودکانه و ادا در آوردن مقابل آینه با کفشها و لباسهای مادر، تبدیل شد به یک خواسته درونی و انتخابی برای آینده اما پدرم مثل خیلیهای دیگر، مخالف بود و دوست داشت من پزشک یا مهندس بشوم و بعد هم میگفت، میتوانی در کنار اینها به تئاتر هم برسی.
دو سال را به همین دلیل از دست دادم. به اصرار پدرم رفتم دانشگاه و یک سالی داروسازی خواندم و بعد باز هم با توصیه پدرم رشته شیمی آلی را انتخاب کردم. با وجود اینکه درسم خیلی هم خوب بود و نمرههای خیلی خوبی میگرفتم و استادهایم خیلی راضی بودند اما خودم حال خوبی نداشتم و عشق نمیورزیدم، خستهام میکرد.
روزهای دانشجویی من
در اروپای شرقی تئاتر خیلی جدی است. به هر حال دیگر نمیخواستم زمان را از دست بدهم. چون رومانیایی بلد نبودم، ابتدا باید یک سالی زبان میخواندم و بعد از قبولی در امتحان، میتوانستم سر کلاسهای رشته خودم بنشینم.
برای اینکه فرصتم از دست نرود، نزد رئیس دانشکده رفتم و از او خواستم همزمان با شرکت در کلاسهای زبان، در کلاسهای تئاتر هم شرکت کنم و گفتم اگر ترم اول از پس امتحانها برنیامدم، مرا رفوزه کنید. او هم پس از کمی فکر و با دیدن اشتیاق من، این پیشنهاد را قبول کرد و گفت اگر نتوانی باید این یک سال را دوباره بگذرانی.
به هر حال من سر کلاسهای بازیگری رفتم. زبان اصلا نمیدانستم و خیلی نکات را نمیفهمیدم. از طرفی همکلاسیهایم خیلی سر به سرم میگذاشتند. بچههای هنر هم میدانید که خیلی شیطان هستند، خلاصه یواش یواش زبان رومانیایی را آموختم و ترم هم به پایان رسید، امتحان دادم که اجرای یک مونولوگ بود؛ خیلی خوب اجرا کردم و استادم دیگران را هم دعوت کرده بود تا کار مرا ببینند چون من تنها ایرانی بودم که آنها در طول زندگیشان دیده بودند.
به خاطر فوت پدرم به ایران آمدم
سال ۱۳۴۹ به ایران بازگشتم. دلیل اصلی این موضوع هم فوت پدرم بود. او همیشه به من میگفت وقتی بزرگ شدی و درست را تمام کردی باید به ایران برگردی. در درونم درباره ایران حس نوستالژیکی داشتم. تصاویر مبهمی از ایران در ذهنم بود و کشش درونی قوی داشتم.
بعد از فارغ التحصیلی به آلمان بازگشتم، خانوادهام بعد از فوت پدر در برلین زندگی میکردند و قرار بود من هم در برلین کارم را شروع کنم ولی چون لهجه داشتم، میخواستند مرا به شهر دیگری بفرستند تا ضمن یکی دو سالی کار کردن، لهجهام بهتر شود اما من تصمیم گرفتم تا به ایران بازگردم. نمیدانم چرا؟ واقعا هنوز هم نتوانستم دلیل خاصی برای این تصمیم پیدا کنم. شاید دلیلش همان کشش درونی به ایران بود. به هر حال آمدم ایران و ماندم.
خودم را با روحیه ایرانیها وفق دادم
خواندن و نوشتن را با پرسیدن کم کم یاد گرفتم و شروع کردم به خواندن نمایشنامهها و در این میان آقای انتظامی برای نمایش «بازرس گوگول» مرا انتخاب کرد. در آن دوران سعی کردم خودم را با خلق و خوی ایرانیها وفق بدهم.
مشکل من در آن دوران در برقراری ارتباط بود. زبان خیلی مهم بود و هنوز فارسی را به درستی صحبت نمیکردم. از طرفی با روحیه ایرانیها هم خیلی آشنا نبودم و برایم سوءتفاهمهایی پیش میآمد. پچ پچ کردنها، تعارفهای زیاد، البته خیلی سخت نبود، شاید بیشتر غریب بود. من آدم زودباوری بودم، سمندریان همیشه میگفت اگر یکی به تو بگوید سر چهار راه فیل هوا میکنند، تو میگویی کجا؟ بدو بریم ببینیم.
به هر حال بچهها سر کار دروغهایی میگفتند که باور میکردم اما کم کم با این خصوصیات آشنا شدم و یاد گرفتم چه را باید باور کنم و چه را نباید. آدم خیلی رکی هم بودم. اگر کسی نظرم را درباره بازیاش میپرسید، اگر خوشم نیامده بود، بیرودربایستی به او میگفتم و طبعا این با روحیه پرتعارف ایرانی سازگار نبود یا ممکن بود به یکی رک بگویم من از شما خیلی خوشم نمیآید، بدشان میآمد؛ در حالی که دوست داشتند من هم مثل خودشان واقعیت را نگویم و تعارف کنم اما یواش یواش یاد گرفتم، نه اینکه دروغ بگویم، یاد گرفتم چگونه از کنار چنین موقعیتهایی رد شوم.
وقتی یقه حمید پیش من گیر کرد
مدتی بعد «باغ وحش شیشهای» تنسی ویلیامز را روی صحنه بردیم که تماشاگران زیادی داشت. یک متن ایرانی هم اجرا کردیم که نوشته خانمی بود و اسمش را به یاد نمیآورم. برای نمایشها بلیت میفروختیم و تماشاگر هم داشتیم. در واقع کارهایی که در بخارست تجربه کرده بودم اینجا هم انجام میدادم، به ویژه دانشجوها تجربه اجرا مقابل تماشاگر را نداشتند، مگر اینکه کارگردانی، آنها را برای بازی روی صحنه تئاترهای رسمی انتخاب میکرد و برای اولین بار بود که این اتفاق در دانشکده هنرهای دراماتیک و برای تئاترهای دانشجویی میافتاد.
اتفاقا آقای شنگله و سمندریان هم به دیدن نمایش ما آمدند. آن موقع آقای سمندریان همسر من نبود. بعد از دیدن تئاتر از کارم تعریف کرد و حتی گفت بهتر و ظریفتر از من کار کردی. حالا نمیدانم یقهاش گیر کرده بود یا اینکه واقعا از نمایش خوشش آمده بود.
فارسی بلد نبودم
وقتی به ایران آمدم برقراری ارتباط برایم سخت بود چون فارسی را خوب بلد نبودم، اگر کسی خیلی تند و غلیظ صحبت میکرد، اصلا حرفهایش را نمیفهمیدم و باید با من شمرده و آهسته حرف میزدند. یکی از آشناها مرا به دکتر فروغ رئیس دانشکده هنرهای دراماتیک معرفی کرد. وی به من گفت چون فارسی بلد نیستی و با فضای تئاتر ایران هم آشنایی نداری، نمیتوانی الان بازی کنی. او گفت در دانشکده ما استادانی مثل آقای شنگله، سمندریان و… تدریس میکنند، سر کلاس آنها برو و ببین دوست داری با کدام یک همکاری کنی.
سر کلاسها رفتم و بعد به او گفتم روشها با آنچه آموختهام، خیلی متفاوت است. برای همین پیشنهاد دادم زنگ فوق برنامه را به من بدهند و او هم قبول کرد و شروع به کارگردانی کردم. چون خودم هم سن کمی داشتم، با دانشجوها خیلی راحت بودم. البته هنوز هم با جوانها خیلی راحت هستم.
استاد در دام ازدواج افتاد
در این موضوع که دانشجوها خیلی دوست دارند با استادشان ازدواج کنند تردیدی نیست، به همین خاطر در آن دوران سایر بچهها دوست داشتند کاری بکنند که من و حمید با هم ازدواج کنیم، برای همین پیش من همیشه تعریف او را میکردند و میگفتند استاد بهترین مرد دنیاست، خوش تیپ و مهربان و اصلا حرف ندارد. جلوی سمندریان هم تبلیغ مرا میکردند.
این تعریفها باعث شد که همدیگر را ببینیم و نسبت به هم کنجکاو شویم ولی هنوز به فکر ازدواج نبودیم. به هر حال من و ایشان در جشنوارهای در شیراز با هم آشناتر شدیم اما محدودیت خانوادگی نمیگذاشت خیلی راحت با هم رفت و آمد داشته باشیم. من حتما باید سر یک ساعتی خانه بودم و مادرم خیلی سختگیری میکرد و نگرانم بود. هنوز آن موقعها به او، آقای سمندریان میگفتم؛ پس خواستم که به دلیل این مشکلات ارتباطمان را قطع کنیم. سمندریان دو سه روزی فکر کرد و بعد برای خواستگاری پیش مامانم آمد اما سپرد که ماجرای ازدواجمان را به کسی نگویم. خلاصه ازدواج کردیم و بعد از آن هم دانشجویانش به تبعیت از او خیلی زود ازدواج کردند. (با خنده)
عطر قورمه سبزی و سقلمه زدن مادرم
هیچ وقت یادم نمیرود در آن سالها به همراه مادر و برادرهایم رفته بودیم اسکی، همه جا پوشیده از برف بود و یک خانواده ایرانی سفره بزرگی روی برف پهن کرده بودند و بوی عطر قورمه سبزی و برنج همه جا پیچیده بود. از کنارشان که رد شدم، هم تعجب کرده بودم و هم عطر قورمه سبزی بیتابم کرده بود. همینطور که نگاه میکردم، پدر خانواده گفت بفرمایید و من هم بلافاصله نشستم. خانوادهام که کمی عقبتر از من بودند، مرا دیدند که پای سفره نشستهام، پرسیدند چه میکنی؟ پدر آن خانواده گفت بشین، نرو! برایم غذا هم کشیده بودند، مادرم گفت پاشو، این تعارف است. آنها اصرار کردند اما مادرم به من سقلمه میزد که بلند شو. این تعارفها را نمیفهمیدم.
ازدواج با حمید من را سختگیر کرد
من بازیگر ثابت تئاترهای او شدم و از این همکاری خیلی راضی بودم؛ چرا که او جزو بهترین کارگردانهای تئاتر ایران بود و خیلی خوب با بازیگرها کار میکرد. وقتی در نمایشهای سمندریان بازی میکردم دائم درگیر کار بودم، البته این همکاری هم خوب و هم بد بود. برای اینکه هم شغل بودیم و چون به او عادت کرده بودم نمیتوانستم با کارگردان دیگری همکاری کنم و زمانی که سمندریان ناخواسته از تئاتر دور شد، این کار نکردن برایم سخت بود.
چند باری با کارگردانهای دیگر کار کردم اما راحت نبودم و راضیام نمیکرد، پس رفتم سراغ کارگردانی تئاتر. سال ۶۱ پسرم کاوه به دنیا آمد و عطر رنگ مضاعفی را به زندگی ما بخشید. هر چند که کاوه هیچگاه وارد عرصه هنر نشد و ترجیح داد زندگیاش را در عرصه کامپیوتر سپری کند.
کارهای انجام نداده زیادی دارم
وقتی زندگیام را مرور میکنم میبینم کارهای انجام نداده زیادی دارم. البته فکر میکنم همه آدمها این حس را دارند، آدم دوست دارد در زندگیاش خیلی کارها انجام دهد، نقشهای مهمی وجود دارد که دوست داشتم بازی کنم. دوست داشتم همسرم از دنیا نمیرفت. قطعا اگر او کنارم بود، میتوانستم به برخی از آرزوهایم دست پیدا کنم.(خانواده سبز)
الهام کردا +بیوگرافی
الهام کردا
الهام کردا | |
---|---|
زمینه فعالیت | تئاتر سینما و تلویزیون |
تولد | ۱۳۵۷ |
ملیت | ایران |
پیشه | بازیگر و کارگردان تئاتر |
مدرک تحصیلی | کارشناسی رشته نمایش |
الهام کردا +بیوگرافی
الهام کردا (زاده ۱۳۵۷) بازیگر و کارگردان تئاتر است.
الهام کردا کارشناسی خود را در رشته نمایش دریافت کرده است و بیش از ۱۲ سال است که به فعالیت در زمینهٔ نمایش و بازیگری مشغول است.
تئاتر
کارگردانی
- ۱۳۹۰ – پرشین کت[۲][۳]
بازیگری
- خنکای ختم خاطره
- تماشاچی محکوم به اعدام
- آنفلوانزای خوکی
- زنی از گذشته
- خاموشی دریا (به کارگردانی نیما دهقان و بازنویسی رضا گوران)
- ۱۷ دی کجا بودی؟[۵]
- پالتوی پشمی قرمز (به کارگردانی افسانه ماهیان)[۶]
- دو لیتر در دو لیتر صلح (به کارگردانی حمیدرضا آذرنگ)[۶]
بازیگری فیلم سینمایی و مجموعه تلویزیونی
- ۱۳۹۲ – ملبورن
- ۱۳۹۲ – مهرآباد
- ۱۳۹۱ – حیرانی [۶]
- ۱۳۹۱ – حوض نقاشی
- ۱۳۹۰ – برف روی کاجها (به کارگردانی پیمان معادی)[۷]
بازیگری فیلم کوتاه
- هنوز
- هفتم
بیوگرافی عروسک گردانان ایرانی,
کیومرث صابری فومنی +بیوگرافی
کیومرث صابری فومنی
کیومرث صابری فومنی | |
---|---|
کیومرث صابری فومنی |
|
زادروز | ۸ شهریور ۱۳۲۰ فومن، ایران |
مرگ | ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۳ تهران، ایران |
ملیت | ایرانی |
محل زندگی | تهران |
بنیانگذار | مؤسسه گل آقا |
پیشه | نویسنده، طنزنویس، روزنامه نگار |
بیوگرافی کیومرث صابری فومنی
کیومرث صابری فومنی (۸ شهریور ۱۳۲۰ تا ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۳)، معروف به گل آقا، پایهگذار مؤسسه گل آقا، نویسنده، طنزنویس، و معلم ایرانی بود.
طنز بعد از انقلاب ایران مدیون صابری است و او با کار خود میزان تحمل مسئولان حکومتی ایران را تا حدی بالا برد. اگر طنز او فقط گزنده بود تا این اندازه تاثیرگذار نمیبود
تولد
وی در فومن در شمال ایران در حالی که چند روز قبل از تولد پدرش را از دست داده بود، به دنیا آمد. تولد وی همزمان با هجوم نیروهای اتحاد جماهیر شوروی به ایران در خلال جنگ جهانی دوم بود و پدرش به دست نیروهای کمونیستی کشته شد.
فعالیتهای پیش از انقلاب ایران
او از دانشگاه تهران فوق لیسانس ادبیات داشت و به معلمی مشغول بود. در مدرسه همکار و دوست نزدیک رجایی شد. همزمان در مجله توفیق فعالیت میکرد و معاونت سردبیری این مجله را بر عهده داشت که با توقیف شدن توفیق فعالیت وی نیز در آن نشریه به پایان رسید.
صابری، پس از انقلاب
صابری پس از انقلاب در دولت موقت مهندس مهدی بازرگان به عنوان مدیر کل بازرگانی وزارت آموزش و پرورش مشغول به کار شد و با تشکیل اولین دولت، به عنوان مشاور فرهنگی نخستوزیر محمد علی رجایی به کار مشغول شد.
وی در سال ۱۳۶۲، در حالی که شانس به دست آوردن پست وزارت را نیز داشت، ناگهان از همهٔ مسئولیتهای دولتی خود کناره گرفت و پس از مدتی، از روز ۲۳ دی سال ۱۳۶۳ شروع به نوشتن یادداشتهای روزانهٔ طنز با نام مستعار «گل آقا» و تحت عنوان «دو کلمه حرف حساب» با محتوای انتقاد از دستگاههای دولتی و مشکلات موجود جامعه در صفحهٔ سوم روزنامه اطلاعات کرد، که نقطه عطفی در طنز نویسی ایران و احیاگر طنز مطبوعاتی بعد از انقلاب بود.
یادداشتهای «دو کلمه حرف حساب» به خاطر شرایط سال ۱۳۶۳ که متأثر از جنگ و بحثهای ایدئولوژیک و خشونت بود توانست با زبان طنز نوین خود و بهره گرفتن از شخصیتهای خیالی نظیر «شاغلام»، «غضنفر»، «ممصادق»، و «کمینه عیال ممصادق»، تحولی در جامعه ایجاد سازد که با توجه به جو محدود آن سالها، این کار فقط از گل آقا بر میآمد.
هفتهنامهٔ گل آقا
پس از گذشت شش سال از نوشتن یادداشتهای دو کلمه حرف حساب، صابری تصمیم گرفت که اولین هفتهنامهٔ طنز پس از انقلاب را منتشر سازد. وی با هدف تیراژ صد هزار نسخه، در ۱ آبان سال۱۳۶۹ اولین نسخهٔ هفتهنامهٔ گل آقا را به قیمت ۱۵ تومان منتشر کرد که با نایاب شدن نسخههای اولیه مجبور به تجدید چاپ شد.
از همکاران او در روزهای نخست میتوان از مرتضی فرجیان، مرتضی ناطقیان (معتضدی)، سید ابراهیم نبوی، محمد رفیع ضیای، احمد عربانی، ناصر پاکشیر، نیکآهنگ کوثر، منوچهر احترامی، ابوالفضل زرویی نصرآباد، رضا رفیع و بزرگمهر حسینپور نام برد.
هفتهنامه «گلآقا» به مدیریت کیومرث صابری فومنی سرآمد نشریاتی بود که طی دهههای ۷۰ و ۸۰ با زبان طنز و کاریکاتور به نقد فضای سیاسی و اجتماعی کشور میپرداخت. این نشریه پرطرفدار که با شعار:
یک دهان دارم دوتا دندانِ لق | میزنم تا زنده هستم حرفِ حق |
منتشر میشد، مدیران دولتهای هاشمی رفسنجانی [و در این اواخر دولت خاتمی] را به عنوان سوژههایی همیشگی در طنزهای تصویری روی جلدش مد نظر داشت. طنزهایی که با زبانی ساده، نقدهایی جدی را به سیاستهای داخلی و خارجی دولت مطرح میکرد، آنچنان که به دل نقدشونده هم مینشست.[۲]
فعالیتهای گل آقا منحصر به هفتهنامه باقی نماند. ماهنامهٔ گل آقا، سالنامهٔ گل آقا، هفتهنامهٔ «بچهها… گل آقا»، انتشارات گل آقا برای انتشار کتب طنز و کاریکاتور، و سرانجام خانهٔ طنز ایران جهت پرورش طنزنویسان جوان، از دیگر فعالیتهای کیومرث صابری بود.
پایان کار هفتهنامه
در ۲ آبان سال ۱۳۸۱، و در دوازدهمین سالگرد انتشار هفتهنامهٔ گل آقا، همزمان با چاپ ۵۴۸مین شماره، گل آقا تصمیم به تعطیلی هفتهنامه به دلایلی نامعلوم گرفت، و با چاپ سرمقالهٔ شماره ۵۴۸، که این بار در آن نه شاغلام و غضنفری بود و نه گل آقایی، با نام صابری از تصمیم خود برای پایان کار هفتهنامه خبر داد.
موسسهٔ گل آقا
از موسسات بنیانگذاری شده توسط صابری است که با نشر هفته نامهٔ بچهها گل آقا ماهنامه و سالنامه گل آقا و نشر کتبی دربارهٔ طنز به کار خود ادامه میداد. در تاریخ ۳ دی ۱۳۸۷ دختر آقای صابری، پوپک صابری فومنی، مدیر مسئول هفتهنامه گلآقا اعلام کرد که این هفتهنامه تا اطلاع ثانوی دیگر منتشر نخواهد شد و مؤسسه نیمهتعطیل است. فعالیتهای موسسه گل آقا محدود به تولید انیمیشنو همچنین بهروز رسانی وبگاه گل آقا میباشد.
مرگ
کیومرث صابری فومنی پس از تحمل یک بیماری سنگین سرطان خون، در صبح ۱۱ اردیبهشت سال ۱۳۸۳ در بیمارستان مهر تهران دارفانی را وداع گفت. در حالی که به اصرار خودش جز سه چهار نفر، کسی از بیماریاش خبر نداشت تا دلی آزرده نشود و خاطری اندوهگین نگردد.
بیوگرافی نویسندگان ایرانی,
محمد صالح علا +بیوگرافی
محمد صالح علا
محمد صالح علاء | |
---|---|
زمینه فعالیت | بازیگر و برنامهساز تلویزیونی |
تولد | ۱۳۳۱ اراک، ایران |
ملیت | ایرانی |
همسر(ها) | شورانگیز طباطبایی |
بیوگرافی و زندگینامه محمد صالح علا
محمد صالح علاء، (زاده ۱۳۳۱) بازیگر، مجری برنامههای تلویزیونی و فیلمساز و ترانهسرای ایرانی است.
زندگی
صالح علاء در سال ۱۳۳۱ در اراک بهدنیا آمد. او در سال ۱۳۵۶ از مدرسه هنرهای دراماتیک رویال آکادمی لندن فوق دیپلم سینما و تلویزیون و در سال ۱۳۵۹ لیسانس بازیگری و کارگردانی از دانشکده هنرهای دراماتیک و در سال ۱۳۷۲ فوق لیسانس زبان و ادبیات فارسی از دانشکده ادبیات دانشگاه علامه طباطبایی گرفت. آغاز فعالیت هنری او از سال ۱۳۴۷ با قصهنویسی و قصهخوانی در رادیو و سپس نویسندگی متن برنامه و نمایشنامه بود. فعالیت سینمایی را از سال ۱۳۴۷ با ساخت فیلمهای تبلیغاتی و بازی در سینما را از سال ۱۳۶۴ با «تیغ و ابریشم» کاری از مسعود کیمیایی آغاز کردهاست. مجله وی با نام نشانی پس از چند ماه انتشار متوقف شد. وی پیوسته به عنوان مجری و نویسنده با شبکههای مختلف رادیویی همکاری دارد.
بازیگری
- دوستان (۱۳۷۸)
- مثلث آبی (۱۳۷۸)
- شوکران (۱۳۷۷)
- عقرب (۱۳۷۵)
- پادزهر (۱۳۷۲)
- دادستان (۱۳۷۰)
- گرگهای گرسنه (۱۳۷۰)
- تیغ آفتاب (۱۳۶۹)
- جدال بزرگ (۱۳۶۹)
- دستمزد (۱۳۶۸)
- پنجره (۱۳۶۷)
- تیغ و ابریشم (۱۳۶۴)
برنامههای تلویزیونی
- تا هشت ونیم
- نقد خنده
- دو قدم مانده به صبح
- لحظه
آثار
خواننده | نام ترانه | ترانه سرا | اهنگساز | تنظیم |
---|---|---|---|---|
مهرداد آسمانی | بابا کرم | محمد صالحعلا | مهرداد آسمانی | محمد ستاری |
مهرداد آسمانی | عروس کاغذی | محمد صالحعلا | مهرداد آسمانی | شوبرت آواکیان |
مهرداد آسمانی | حاشا مکن | محمد صالحعلا | مهرداد آسمانی | |
مهرداد آسمانی | عید غربت | محمد صالحعلا | مهرداد آسمانی | |
مهرداد آسمانی | باغ اطلسی | محمد صالحعلا | مهرداد آسمانی | آرا |
مهرداد آسمانی | سفر عشق | محمد صالحعلا | مهرداد آسمانی | منوچهر چشمآذر |
مهرداد آسمانی | شبستون چشات | محمد صالحعلا | بابک بیات | فرهاد مرفه |
مهرداد آسمانی | لیسانس | محمد صالحعلا | مهرداد آسمانی | آرا |
مهرداد آسمانی | سگ | محمد صالحعلا | مهرداد آسمانی | منوچهر چشمآذر |
مهرداد آسمانی | مش تقی | محمد صالحعلا | مهرداد آسمانی | پرویز رحمانپناه |
مهرداد آسمانی | زلف سیاه | محمد صالحعلا | مهرداد آسمانی | منوچهر چشمآذر |
مهرداد آسمانی | یادگاری | محمد صالحعلا | مهرداد آسمانی | منوچهر چشمآذر |
مهرداد آسمانی | اون روزا | محمد صالحعلا | مهرداد آسمانی | منوچهر چشمآذر |
مهرداد آسمانی | آفتاب | محمد صالحعلا | مهرداد آسمانی | رامون |
گوگوش | نعمت عشق | محمد صالحعلا | صادق نوجوکی | صادق نوجوکی |
ستار | آوازه خوان | محمد صالحعلا | تورج شعبانخانی | تورج شعبانخانی |
فریدون آسرایی | رویا | محمد صالحعلا | فریدون آسرایی | یاشا یثربی |
بیوگرافی برنامهساز تلویزیونی,
شهلا ریاحی +بیوگرافی
شهلا ریاحی
شهلا ریاحی | |
---|---|
شهلا ریاحی در ایام جوانی |
|
نام اصلی | قدرت زمان وفادوس |
زمینه فعالیت | سینما و تلویزیون و تئاتر |
تولد | ۱۸ شهریور ۱۳۰۵ ۸ سپتامبر ۱۹۲۶ (۸۷ سال) تهران |
محل زندگی | تهران |
ملیت | ایرانی |
نام(های) دیگر |
شهلا |
پیشه | بازیگر و کارگردان |
سالهای فعالیت | ۱۳۳۰-۱۳۷۹ |
همسر(ها) | اسماعیل ریاحی (۱۳۸۹-؟) |
فرزندان | یک دختر و یک پسر |
بیوگرافی و زندگینامه شهلا ریاحی
قدرت زمان وفادوست معروف به شهلا ریاحی (زاده ۱۳۰۵ تهران) بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون و اولین کارگردان زن سینمای ایران (با کارگردانی فیلم مرجان در سال ۱۳۳۵) است. نام خانوادگی قبلی او شربتچی و همسر اسماعیل ریاحی کارگردان سینما است.
زندگینامه
شهلا ریاحی متولد ۱۳۰۵ تهران است. وی تحصیلات خود را تا سیکل ادامه داد و در سن ۱۷ سالگی بنا به خواست و راهنمایی همسرش اسماعیل ریاحی که خود از شیفتگان تئاتر بود به صحنه (تئاتر تهران) راه یافت و برای اولین بار شادروان معزالدیوان فکری در نمایشنامه ای به نام «سیاست هارونالرشید» نقش اول دختر نمایش را به او داد. او با کار سوم و چهارم در دنیای محدود تئاتر آن زمان به عنوان بازیگری محبوب و سرشناس مورد توجه قرار گرفت.
او سینمای حرفه ای را سال ۱۳۳۰ با فیلم «خواب های طلایی» به کارگردانی معزالدیوان فکری تجربه کرد. ریاحی سال ۱۳۳۵ فیلم «مرجان» را کارگردانی کرد و به این ترتیب نام اولین زن کارگردان سینمای ایران را به خود اختصاص داد.
او همسر اسماعیل ریاحی (کارگردان قدیمی سینما) است و دارای دو فرزند (یک دختر و یک پسر) است.
فیلمشناسی
سینمایی
- دعوت به شام (۱۳۷۹)
- بادامهای تلخ (۱۳۷۸) [حضور افتخاری]
- چشم عقاب (۱۳۷۷)
- فرار از جهنم (۱۳۷۵)
- سلام به انتظار (۱۳۷۴)
- انتهای قدرت (۱۳۷۳)
- تحفه هند (۱۳۷۳)
- حالا چه شود! (۱۳۷۳)
- رویای نیمه شب تابستان (۱۳۷۳)
- عروسی خون (۱۳۷۳)
- مرضیه (۱۳۷۳)
- میخواهم زنده بمانم (۱۳۷۳)
- بدل (۱۳۷۲)
- بیتو هرگز (۱۳۷۲)
- چشمهایم برای تو (۱۳۷۱)
- دلاوران کوچه دلگشا (۱۳۷۱)
- رابطه پنهانی (۱۳۷۱)
- دلشدگان (۱۳۷۰)
- دیدار در استانبول (۱۳۷۰)
- راه و بیراه (۱۳۷۰)
- تیغ آفتاب (۱۳۶۹)
- دو فیلم با یک بلیت (۱۳۶۹)
- بچههای طلاق (۱۳۶۸)
- رانده شده (۱۳۶۸)
- زمان از دست رفته (۱۳۶۸)
- مرگ پلنگ (۱۳۶۸)
- در مسیر تندباد (۱۳۶۷)
- گلنار (۱۳۶۷)
- پرستار شب (۱۳۶۶)
- پرنده کوچک خوشبختی (۱۳۶۶)
- گل مریم (۱۳۶۶)
- خانه خراب (۱۳۵۴)
- پسرخوانده (۱۳۵۲)
- سراب (۱۳۵۲)
- صخره سیاه (۱۳۵۲)
- حکیم باشی (۱۳۵۱)
- خاطرخواه (۱۳۵۱)
- آسمون بی ستاره (۱۳۵۰)
- درشکهچی (۱۳۵۰)
- دلهای بیآرام (۱۳۵۰)
- شاطر عباس (۱۳۵۰)
- شب عروسی (۱۳۵۰)
- بهشت دور نیست ( ۱۳۴۸ )
- بهرام شیردل (۱۳۴۷)
- چرخ فلک ( ۱۳۴۶ )
- خشم کولی ( ۱۳۴۷ )
- فردای باشکوه (۱۳۴۶)
- میلیونرهای گرسنه (۱۳۴۶)
- بیست سال انتظار (۱۳۴۵)
- گدایان تهران ( ۱۳۴۵ )
- جهان پهلوان (۱۳۴۵)
- شارلاتان (۱۳۴۵)
- شیطان در میزند (۱۳۴۳)
- جاده مرگ (۱۳۴۲)
- عروس دهکده (۱۳۴۱)
- عشق بزرگ (۱۳۴۰)
- مرغابی سرخکرده (۱۳۴۰)
- عروسک پشت پرده (۱۳۳۹)
- آفت زندگی یا مرفین (۱۳۳۹)
- بوسه مادر (۱۳۳۵)
- مرجان (۱۳۳۵) [کارگردان و بازیگر]
- برای تو (۱۳۳۴)
- چهره آشنا (۱۳۳۲)
- دختر چوپان (۱۳۳۲)
- دختر سر راهی (۱۳۳۲)
- گناهکار (۱۳۳۲)
- نیمه راه زندگی (۱۳۳۲)
- دزد عشق (۱۳۳۱)
- یک نگاه (۱۳۳۱)
- خوابهای طلایی (۱۳۳۰)
تلویزیونی
سال | نام | سمت | کارگردان | توضیحات |
---|---|---|---|---|
۱۳۸۲ | مهمانپذیر طوبی | بازیگر مهمان | منوچهر پوراحمد | در نوروز ۱۳۸۳ از شبکه ۱ پخش شد. |
۱۳۸۰-۱۳۸۱ | لحظه قاصدک | بازیگر | ایرج حبشی | از برنامه کودک و نوجوان شبکه ۲ پخش شد. |
۱۳۷۹ | یک میهمان | بازیگر | حسن هدایت | تهیه شده برای شبکه جهانی سحر |
؟ | این خانه قشنگ است | بازیگر | حسین کامران | اواسط دهه هفتاد از «سیمای خانواده» پخش میشد. |
۱۳۷۵ | فروشگاه | بازیگر | احمد بهبهانی | شبکه ۳ |
۱۳۷۵ | جدال بیحاصل | بازیگر | مسعود رشیدی | از برنامه «سینمای خانواده» پخش میشد. |
۱۳۷۴ | جای خالی دریا | بازیگر | هوشنگ توکلی | |
۱۳۷۴ | آتیه | بازیگر | رضا صفایی | شبکه ۱ |
۱۳۷۴ | درد پنهان | بازیگر | ؟ | هر روز ظهر، از برنامه سیمای خانواده پخش می شد. |
۱۳۷۴ | مجموعه «قصه شب سیما» | بازیگر | مسعود فروتن | بازی در اپیزود «خانه عشق» – شبکه ۱ |
۱۳۷۳ | خانه در آتش | بازیگر | علی نقیلو | شبکه ۱ |
۱۳۷۳ | همسران | بازیگر مهمان | بیژن بیرنگ مسعود رسام |
شبکه ۲ |
۱۳۷۲ | سنگ و شیشه | بازیگر | جمشید حیدری | شبکه ۲ |
۱۳۷۱ | بیا تا گل برافشانیم | بازیگر | خسرو ملکان | |
۱۳۷۰ | این خانه دور است | بازیگر | بیژن بیرنگ مسعود رسام |
شبکه ۲ |
۱۳۶۸ | ازدواج پرماجرا | بازیگر | منوچهر پوراحمد | در نوروز ۱۳۶۹ از شبکه ۱ پخش شد. |
۱۳۶۸ | چراغ خانه | بازیگر | منوچهر پوراحمد | شبکه ۱ |
۱۳۶۷ | بخش چهار جراحی | بازیگر | مسعود فروتن | |
۱۳۶۵ | در خانه | بازیگر | بیژن بیرنگ مسعود رسام |
شبکه ۲ در نقش «عزیز خانم» |
۱۳۵۶ | ایتالیا ایتالیا | بازیگر | نوذر آزادی | در نقش «انور زمان» |
نمایش ها
|
- دختر چوپان
- خانم کاملیا
- جاده زرین سمرقند
- توراندخت
- تله
- تشک پر قو
- پیچ خطرناک
- بدرالدین و مه پاره
- باغوحش شیشهای
- بادبزن خانم ویندیرمیر
- امشب به قتل می رسد
- اسب بالدار
- آخرین لحظه
- سیاست هارونالرشید
شهلا ریاحی
شهلا ریاحی
شهره لرستانی +بیوگرافی
شهره لرستانی
شهره لرستانی | |
---|---|
نام اصلی | شهره صالحی لرستانی[۱] |
زمینه فعالیت | بازیگر، فیلمنامهنویس |
تولد | ۲۶ مهر ۱۳۴۵ خرم آباد |
ملیت | ایرانی |
سالهای فعالیت | فعالیت تئاتر از سال ۱۳۶۴ تاکنون |
مدرک تحصیلی | فوق لیسانس فیلمنامهنویسی |
بیوگرافی و زندگینامه شهره لرستانی
شهره صالحی لرستانی متولد ۱۳۴۵ خرم آباد بازیگر تئاتر و سینما و فیلمنامهنویس است.
زندگی هنری
فعالیت خود را در تئاتر از سال ۱۳۶۴ با عنوان کارگردانی آغاز نمود.[۲] در سال ۱۳۷۰ با بازی در فیلم نیاز به کارگردانی علیرضا داودنژاد به سینما راه یافت.
فیلمشناسی
سال | نام فیلم | کارگردان |
---|---|---|
۱۳۸۸ | حلقه های ازدواج | شاهین باباپور |
۱۳۸۸ | یک جیب پر پول | قدرتالله صلحمیرزایی |
۱۳۸۷ | اخراجی ها ۲ | مسعود ده نمکی |
۱۳۸۶ | تسویه حساب | تهمینه میلانی |
۱۳۸۵ | نصف مال من، نصف مال تو | وحید نیکخواه آزاد |
۱۳۸۵ | اخراجیها | مسعود ده نمکی |
۱۳۸۴ | زیر درخت هلو | ایرج طهماسب |
۱۳۸۵ | گیس بریده | جمشید حیدری |
۱۳۷۷ | محبوبه | احمد حسنی مقدم |
۱۳۷۴ | توطئه | علی قویتن |
۱۳۷۴ | لیلی با من است | کمال تبریزی |
۱۳۷۳ | مروارید سیاه | شفیع آقامحمدیان حبیب الله بهمنی |
۱۳۷۲ | پناهنده | رسول ملاقلیپور |
۱۳۷۱ | ماموریت آقای شادی | محمدرضا زهتابی |
۱۳۷۱ | آذرخش | احمدرضا درویش |
۱۳۷۰ | نیاز | علیرضا داودنژاد |
سریالها
نام فیلم | سال تولید | کارگردان |
---|---|---|
آوای فاخته | ۱۳۷۳ | بهمن زرین پور |
به رنگ صدف | ۱۳۷۵ | عباس رنجبر |
امام علی | ۱۳۷۶ | داود میرباقری |
مختارنامه | ۱۳۸۱ | داود میرباقری |
سه در چهار | ۱۳۸۷ | مجید صالحی |
دارا و ندار | ۱۳۸۹ | مسعود ده نمکی |
سه پنج دو | ۱۳۹۰ | حسین سهیلی زاده |
چمدان | ۱۳۹۱ | خسرو ملکان |
کلاه پهلوی | ۱۳۹۱ | ضیاءالدین دری |
اولین انتخاب | ۱۳۹۲ | مهدی صباغ زاده |
شهره لرستانی
شهره لرستانی
شهره لرستانی
شهره لرستانی
شهره لرستانی
شهره لرستانی
سایت بیوگرافی
شبنم مقدمی +بیوگرافی
شبنم مقدمی
شبنم مقدمی | |
---|---|
زمینه فعالیت | سینما |
تولد | ۱۳۵۱ تهران |
ملیت | ایران |
پیشه | بازیگر |
بیوگرافی و زندگینامه شبنم مقدمی
شبنم مقدمی (زاده ۱۳۵۱ تهران ) بانوی بازیگر سینمای ایران است.
زندگینامه
شبنم مقدمی متولد ۱۳۵۱ در تهران است. وی دارای مدرک کارشناسی ادبیات فارسی و دانش آموخته آموزشگاه آزاد بازیگری امین تارخ است. او فعالیت خود در رادیو را در سال ۷۷ با اجرای برنامه “خانه ی کاغذی” به کارگردانی شهرام کرمی آغاز کرد و سابقه اجرا در برنامه هایی چون “هفت شنبه”، “خط خطیم، “کبوتری ناگهان” و “هفت ترانه” را داراست. وی به موازات فعالیت های رادیویی خود کار بازیگری در سینما را با فیلم “زخمی” (کامران قدکچیان، ۱۳۷۷) آغاز نمود و تا کنون در فیلم های از “صمیم قلب” (بهرام کاظمی، ۱۳۷۹)، به نام پدر (ابراهیم حاتمی کیا، ۱۳۸۴)، “پاداش سکوت” (مازیار میری، ۱۳۸۵) و “فرزند خاک” (محمدعلی آهنگر، ۱۳۸۵) نقش آفرینی کرده است.
فیلمشناسی
سینمایی
- ۱ – امروز (۱۳۹۲)
- ۲ – آینه شمعدون (۱۳۹۱)
- ۳ – گس (۱۳۹۱)
- ۴ – آزمایشگاه (۱۳۹۰)
- ۵ – ابرهای ارغوانی (۱۳۹۰)
- ۶ – بوسیدن روی ماه (۱۳۹۰)
- ۷ – زیر آب (۱۳۸۸)
- ۸ – کودک و فرشته (۱۳۸۷)
- ۹ – فرزند خاک (۱۳۸۶)
- ۱۰ – همیشه پای یک زن در میان است (۱۳۸۶)
- ۱۱ – پاداش سکوت (۱۳۸۵)
- ۱۲ – به نام پدر (۱۳۸۴)
- ۱۳ – زیستن (۱۳۸۰)
- ۱۴ – از صمیم قلب (۱۳۷۹)
مجموعه تلویزیونی
- سقوط یک فرشته (۱۳۹۰)
- زیر تیغ (۱۳۸۵)
شبنم مقدمی
شبنم مقدمی
شبنم مقدمی
شبنم مقدمی
شبنم مقدمی
شبنم مقدمی
شبنم مقدمی
شبنم مقدمی
شبنم مقدمی +بیوگرافی
شبنم طلوعی +بیوگرافی
شبنم طلوعی
شبنم طلوعی | |
---|---|
زمینه فعالیت | بازیگر، کارگردان و نویسنده تئاتر |
تولد | ۱۳۵۰ تهران |
محل زندگی | اقامت در پاریس از دسامبر ۲۰۰۴ |
ملیت | ایرانی |
سالهای فعالیت | ۱۳۷۳ تا کنون |
مدرک تحصیلی | دوره دو ساله کارگردانی سینما از مرکز فیلمسازی باغ فردوس، تهران، لیسانس مطالعات تیاتر از دانشگاه نانتر، پاریس |
بیوگرافی و زندگینامه شبنم طلوعی
شبنم طلوعی (زاده ۱۳۵۰ در تهران) بازیگر، کارگردان و نمایشنامه نویس ایرانی است. او دانشآموخته کارگردانی سینما از مدرسه فیلمسازی باغ فردوس و مطالعات تئاتر از دانشگاه نانتر- پاریس ۱۰ است.
زندگی
شبنم طلوعی بازیگری در تئاتر را از سال ۱۳۷۳ آغازکرد. از پاییز ۱۳۸۳ در پی محرومیت از بازی در فیلم شبانه (کارگردان: امید بنکدار و کیوان علیمحمدی) که در آن نقش اصلی را به عهده داشت و پس از آن محرومیت از کلیه فعالیتهای هنری به دلیل اعتقادات مذهبیش به آئین بهائی، مجبور به ترک ایران شد و از پایان سال ۲۰۰۴ در پاریس زندگی میکند.[۱]
تلویزیون
بازیگری
- ۱۳۸۱ – کارآگاه شمسی و مادام (کارگردان: مرضیه برومند)
- ۱۳۸۱ – بدون شرح (کارگردان: مهدی مظلومی)
- ۱۳۸۰/۱۳۷۹ – نیستان (کارگردان: حسین مختاری)
- ۱۳۷۹ – همسفر (کارگردان: قاسم جعفری)
کارگردانی
- ۲۰۱۱ – مجموعه مستند برداشت یک (برای تلویزیون نوین تی وی)
فیلمهای کوتاه
عشق تنهاست، کویر آینهها، هیچکس با هیچکس حرف نمیزند (امید بنکدار و کیوان علیمحمدی)
سینما
- ۲۰۰۷ – زنان بدون مردان (کارگردان : شیرین نشاط)
- ۱۳۸۳ – گلی برای مریم (کارگردان : حسن آقاکریمی)
- ۱۳۸۲ – شکلات (کارگردان: افشین شرکت)
- ۱۳۸۰ – روزی که زن شدم (کارگردان: مرضیه مشکینی)
- ۱۳۷۹ – خانهای روی آب (کارگردان: بهمن فرمان آرا)
- ۱۳۷۸ – دفتری از آسمان (کارگردان: پرویز شیخ طادی)
- ۱۳۷۸ – شراره (کارگردان: سیامک شایقی)
- ۱۳۷۷ – بودن یا نبودن (کارگردان : کیانوش عیاری)
تئاتر
بازیگری
- رقص پاییزی (نویسنده وکارگردان شبنم طلوعی)
- مصاحبه، به زبان فرانسه، نوشته محمدرحمانیان (کارگردان شبنم طلوعی)
- رومئو و ژولیت (کارگردان: علی رفیعی)
- کلفتها(کارگردان: علی رفیعی)
- عروسی خون(کارگردان: علی رفیعی)
- شازده احتجاب (کارگردان: علی رفیعی)
- بیژن و منیژه (کارگردان: پری صابری)
- شب هزار و یکم (کارگردان: بهرام بیضایی)
- اتاق رویا(کارگردان: افروز فروزند)
- روی زمین (کارگردان: افروز فروزند)
- پای دیوار بزرگ شهر (کارگردان: حسن معجونی)
- میبوسمت و اشک (کارگردان: محمد عاقبتی)
- تلخ بازی قمر در عقرب (کارگردان: شهره لرستانی)
- همزاد(کارگردان:امیر دژاکام)
- جمعه دم غروب(کارگردان:چیستا یثربی)
نمایشنامه نویسی
- فردا
- بازی هفتم
- مراد
- قهوه تلخ (نشر فرخ نگار ۱۳۸۲)
- بهمن – بغداد (با همکاری ا.آقایی)
- بازگشت (بر اساس طرحی از علیرضا نادری و به سفارش محسن علیخانی)
- رقص پاییزی
کارگردانی
- بازی هفتم (تهران )
- فردا (تهران)
- قهوه تلخ (تهران)
- بهمن – بغداد (نمایش بهمن – بغداد در ایران مجوز اجرا نگرفت اما درسال ۱۳۸۳ در خانهٔ هنرمندان تهران با حضور خودش و در موزهٔ هنرهای معاصر اصفهان بدون حضور کارگردان به صورت نمایشنامه خوانی با بازیگری ستاره اسکندری و کاظم سیاحی اجرا شد)
- نمایش مصاحبه نوشتهٔ محمد رحمانیان به زبان فرانسه در پاریس
- بهمن – بغداد در شهرهای کرفلد و مونشن گلادباخ آلمان. با بازیگران آلمانی و به زبان آلمانی
- رقص پاییزی ( پاریس ، پراگ، استکهلم، تورنتو، یون شوپینگ)
رمان
- بازیگر عزیز من نشر چشمه ۱۳۸۰
داستان کوتاه
- آبی دریا – هفته نامه سروش ۱۳۶۹
- نقاشی آبرنگ – هفته نامه سروش ۱۳۷۰
- سلام ساراجان – هفته نامه سروش ۱۳۷۱
- آقای نویسنده و بانو – هفته نامه سروش ۱۳۷۲
- دستهای باد – هفته نامه سروش ۱۳۷۲
جوایز
- جایزه اول بازیگری زن و جایزه دوم نویسندگی متن برای نمایش فردا در جشنواره چهاردهم تئاتر فجر
- جایزه دوم بازیگری زن برای نمایش مراد درجشنواره پانزدهم تئاتر فجر
- جایزه دوم بهترین کارگردانی برای نمایش قهوه تلخ درجشنواره بیست و یکم تئاتر فجر
- جایزه اول بازیگری زن برای نمایش میبوسمت و اشک در جشنواره بیست و دوم تئاتر فجر