بیوگرافی بازیگران ایران
بیوگرافی و زندگینامه حسین مهری + عکس
بیوگرافی حسین مهری + تصاویر حسین مهری
حسین مهری
زمینه فعالیت : بازیگر
تولد : ۲۳ آبان ۱۳۶۳ تهران
ملیت : ایران
سالهای فعالیت : ۱۳۷۷ – اکنون
حسین مهری متولد ۲۳ آبان ماه سال ۱۳۶۳ است، به گفته خودش سابقهای ۱۸ ساله در عرصه تئاتر دارد. او اولین بار در نقش عباس در سریال زیر هشت به مخاطبین معرفی شد و در ۲ سریال تا ثریا و پنجره همزمان ایفای نقش نمود. وی بازیگر با استعدادی است که تاکنون در مجموعههای پایتخت، نابرده رنج و زیر هشت نیز ایفای نقش کرده است و در سریال زمانه بیشتر در رسانه ها نمایان شد.
سریالها
* همه چیز آنجاست (۱۳۹۳) کارگردان:شهرام شاه حسینی
* معراجی ها (۱۳۹۳) کارگردان:مسعود ده نمکی
* زمانه (۱۳۹۱) کارگردان : حسن فتحی
* بالهای خیس (۱۳۹۱) کارگردان:عباس رنجبر
* پنجره (۱۳۹۰) کارگردان: قدرت الله صلح میرزایی
* تا ثریا (۱۳۹۰) کارگردان: سیروس مقدم
* پایتخت (۱۳۸۹) کارگردان: سیروس مقدم
* نابرده رنج (۱۳۸۹) کارگردان: علیرضا بذرافشان
* زیر هشت (۱۳۸۹) کارگردان: سیروس مقدم
فیلمها
* عشق + ۲ (۱۳۷۷)
* به نام مادر (۱۳۹۰)
* ماهمه تنهاییم (۱۳۹۱)
* شیپورچی (۱۳۹۳)
دستیار دوم کارگردان
* فیلم سینمایی بن بست (۱۳۸۷)
منشی صحنه
* فیلم سینمایی بن بست (۱۳۸۷)
به نظر می رسد بیشتر علاقه تان به سریال است تا فیلم.
تئاتر، سینما و تلویزیون برای من فرقی نمی کند. من دنبال تجربه های خوب هستم و مدیوم برایم اولویت و ملاک انتخاب نیست.
گفتگویی کوتاه با حسین مهری
ملاک هایتان برای انتخاب چیست؟
– من سه تا فاکتور اصلی دارم که به شدت برایم مهم است؛ کارگردان، فیلمنامه نویس و نقش. ایده اولم این است که نقش، نقشی باشد که بتوانم خودم در آن تلاش کنم، کارگردان، کارگردانی باشد که بتوان به او اعتماد کرد و فیلمنامه هم فیلمنامه قرص و جانداری باشد. یک وقت هایی هم شد با کارگردان هایی کار کردم که نمی شده به آنها تکیه کرد ولی به هر حال شرایط طوری بود که چاره ای نداشتم. چیدمان کاری ما شرایط خاصی دارد. ما شرایط استاندارد و با ثبات کاری نداریم و همه چیز خیلی متزلزل است.
مگر چند تا کار خوب در سال ساخته می شود؟ من خدا را شکر می کنم که در ۲، ۳ سال گذشته در ۵ تا از بهترین سریال های این دوره تلویزیون کار کردم. من «زیر هشت»، «نابرده رنج»، «تا ثریا»، «پایتخت» و «زمانه» را در این سال ها داشتم. بنابراین تازه من در این شرایط جزو آدم های خوش شانسی بودم که کارهای قابل قبولی با کارگردان هایی انجام دادم که به دانش و مهارتم اضافه کردند.
شما برای کیفیت کارتان چه می کنید؟
– سعی می کنم به روز باشم و اتفاقات، اطلاعات و دانش کارم را دنبال می کنم. این به روز بودن از راه های متفاوت و البته مرسومی شکل می گیرد. راه هایی مثل کتاب خواندن، نشریات را مطالعه کردن و فیلم دیدن که مخصوصا برای این آخری خیلی زمان می گذارم فیلم دیدن و رمان خواندن تاثیر فوق العاده محسوسی روی کیفیت کار می گذارند. وقتی شما رمان می خوانید، کاراکترها و ماجراهایشان را در ذهن تان تصویرسازی می کنید. همینطور مشاهده آدم ها و رفتار و واکنش های آنها می تواند خیلی کمک کند و تئاتر که متاسفانه من مدتی است از آن دور شده ام و خیلی دوست دارم یک کار خوب تئاتر انجام دهم.
در بین بازیگران با چه کسانی بیشتر رفاقت دارید و معاشرت می کنید؟
– البته خیلی آدم پر رفت و آمدی نیستم اما دوستان خوب در بین همکارانم زیاد دارم؛ دوستانی مانند امیر جعفری و کامبیز دیرباز و خیلی دوستان پشت دوربین که احتمالا کمتر می شناسیدشان اما عموما آدم اهل تنهایی هستم و ترجیح می دهم بیشتر وقت آزادم را به کتاب خواندن و فیلم دیدن بگذرانم یا اوقاتم را صرف همسرم کنم و با او باشم.
شما به جز کار بازیگری شغل دیگری هم دارید؟
– به هیچ وجه. تنها کار من بازیگری است و فقط از این راه زندگی می کنم.
تصاویر حسن مهری
حسین مهری
تصاویر حسین مهری
عکس های حسین مهری
تصاویر جدید حسین مهری
حسین مهری
عکس های حسین مهری
حسین مهری
تصاویر حسین مهری
حسین مهری
بیوگرافی جدید و زندگینامه شیلا خداداد + عکس
بیوگرافی شیلا خداداد + تصاویر شیلا خداداد
شیلا خداداد
زمینه فعالیت : سینما و تلویزیون
تولد : ۱۴ آبان ۱۳۵۹
محل زندگی : تهران
پیشه : بازیگر
سالهای فعالیت : از ۱۳۷۸ تاکنون
همسر: فرزین سرکارات
فرزندان : سامیار
مدرک تحصیلی : رشته شیمی محض دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال
شیلا خداداد (زاده ۱۴ آبان ۱۳۵۹ در تهران) بازیگر سینما و تلویزیون ایران است.
زندگی شیلا خداداد
شیلا خداداد دوران تحصیل خود را سپری کرد و در سال ۱۳۷۵ وارد دبیرستان شد. در دبیرستان در رشته ریاضی فیزیک به تحصیل پرداخت و در سال ۱۳۷۸ فارغ التحصیل شد و به دانشگاه راه یافت. در دانشگاه آزاد رشته شیمی محض را برگزید و در این رشته شروع به تحصیل کرد.
ورود شیلا خداداد به سینما
شیلا خداداد به طور کاملاً اتفاقی توسط مسعود کیمیایی وارد عرصه سینما شد و در کنار بزرگان این رشته شروع به کار کرد. شیلا خداداد همچنین در رشته موسیقی نیز فعالیت دارد و در چند گروه موسیقی مشغول به کار است. ورزش مورد علاقه شیلا خداداد، فوتبال و والیبال، و تیم مورد علاقهاش استقلال است. او با بازی در فیلم اعتراض به سینما آمد.
شیلا خداداد به طور کاملاً اتفاقی توسط مسعود کیمیایی وارد عرصه سینما شد
قسمتی از گفتگوی شیلا خداداد
«شیلا خداداد» و «فرزین سرکارات» چند سالی می شود که زندگی مشترک شان را با یکدیگر شروع کرده و ماحصل ازدواج آن ها پسرشان «سامیار» است. شیلا خداداد که به قول خودش شیفته بازیگری بوده، در زمانی که در اوج فعالیت حرفه ای اش قرار داشت، تصمیم گرفت در ابتدای زندگی مشترکش از این حرفه فاصله بگیرید و زمانش را بیشتر در خانه و کنار همسرش بگذراند.
هرچند که می گوید: به دلیل حرفه همسرش او بیشتر اوقات در مطب، بیمارستان و دانشگاه است، اما معتقد است اگر او هم در آن مقطع می خواست به بازیگری بپردازد و درگیر شب کاری ها می شد، نمی توانست آن طور که باید به زندگی مشترکش بپردازد. به ویژه این که دوست داشت خیلی زود مادر شود. حال که سامیار بزرگ تر شده این فرصت برای شیلا به وجود آمده تا حرفه بازیگری را از سر بگیرد.
قصه بازیگری شیلا خداداد از کجا آغاز شد؟
شیلا خداداد: تازه دیپلم گرفته بودم و منتظر نتیجه کنکور بودم، که یک روز داشتم به داروخانه می رفتم تا برای مادرم دارو بگیرم. آنجا با آقای مسعود کیمیایی مواجه شدم. درباره سینما صحبت کردیم و ایشان به من پیشنهاد بازی در فیلم شان را دادند. پس از بازی در فیلم اعتراض به کلاس های بازیگری رفتم و آقای علی ژکان خیلی برای من در زمینه رشد در بازیگری زحمت کشیدند.
کودکی شیلا خداداد
شیلا خداداد: خیلی شیطنت داشتم و بازیگری رویای کودکی ام نبود، مادرم سعی داشت مرا به حرفه موسیقی و نوازندگی سوق دهد، به همین خاطر از کودکی، تحت تعلیم سازهای پیانو، ویلن و گیتار و… قرار گرفتم، تمام سازهایم هنوز منزل مادری ام هست، اما هیچ کدام را پیگیر نشدم و در حال حاضر، هیچکدام از آموزه های موسیقی ام، به خاطر نیست!!
شیلا خانم در این مدت کجا بوده؟
شیلا خداداد: پس از ازدواجم، مدتی از بازیگری فاصله گرفتم و همین موضوع باعث شد، بسیاری بپرسند که «شیلا خداداد» این روزها کجاست؟ و این سوال برای شان پیش بیاید که چرا من دیگر در فیلم و سریالی حضور ندارم… واقعیت این است که حس کردم در شروع زندگی مشترک، نمی توانم کار و زندگی شخصی را با هم جلو ببرم، زمانی که به تازگی، زندگی مشترکم را شروع کردم، همزمان سر یک پروژه سینمایی بودم، همین موضوع باعث شده بود فشار زیادی را متحمل شوم و نتوانم زندگی شخصی ام را با زندگی کاری ام متعادل کنم.
در آن مقطع من تازه ازدواج کرده بودم و دوست داشتم وقت بیشتری را با همسرم بگذرانم. به همین خاطر کار کردن برایم مقداری دشوار بود، آن هم کار بازیگری که زمان مشخصی ندارد و شما نمی توانید برنامه ریزی دقیقی برای آن داشته باشید. از طرفی من از قبل هم، همیشه می گفتم که وقتی ازدواج کنم، کار نمی کنم، مخصوصا در سال های اول زندگی ام؛ چون معتقدم بهتر است بیشتر به روابط شخصی با همسرم بپردازم و پایه های زندگی مشترکم را محکم تر کنم. به همین خاطر، ترجیح دادم که زندگی زناشویی ام را سامان بدهم.
شیلا خداداد در رشته موسیقی نیز فعالیت دارد و در چند گروه موسیقی مشغول به کار است
راهکار شیلا خداداد با شروع زندگی مشترک
شیلا خداداد: تصمیم گرفتم راه حلی را اتخاذ کنم که بتوانم بین زندگی شخصی و کاری ام بالانس ایجاد کنم، چرا که در آن مقطع، برای من سخت بود، شب ها در حالی که همسرم تازه به خانه می آید، من برای کار از خانه خارج شوم و فرصت کافی برای بودن کنار همسرم را نداشته باشم. از طرفی ما دوست داشتیم که زودتر بچه دار شویم و کانون خانواده مان را گرم کنیم. پس از به دنیا آمدن سامیار، پسرم، من درگیر نگهداری او شدم، تا این که حس کردم حالا که او بزرگ تر شده، می توانم به عرصه بازیگری دوباره بازگردم.
نقش ها من را وسوسه نکرد
شیلا خداداد: در طول دورانی که از بازیگری فاصله گرفته بودم، ارتباطم را با این حرفه به طور کامل قطع نکردم و این طور نبود که آثار مختلف سینمایی و حتی تلویزیونی را دنبال نکنم. سعی می کردم از فرصتی که ایجاد شده بهره بگیرم و با مطالعه و تماشای فیلم، اطلاعات و دانش خودم را در حوزه بازیگری افزایش دهم، تا به نوعی دست پرتر به این حوزه بازگردم. در دورانی که سر کار بودم کمتر فرصت می کردم به علایق شخصی ام بپردازم، اما دوری از آن، این فرصت را ایجاد کرد تا وقت بیشتری برای آنها بگذارم.
ازدواج پزشک و هنرپیشه
شیلا خداداد: از نظر بعضی از افراد، زندگی مشترک «یک پزشک و یک هنرپیشه» کار ساده ای نیست، چرا که حرفه هر دوی آنها به گونه ای است که احتیاج به درک زیادی دارد، هردوی ما، فارغ از حرفه ای که داشتیم، سعی مان بر این بود که بتوانیم با عشق در کنار هم زندگی کنیم و با کمرنگ کردن مسائل حاشیه ای، عشق و علاقه مان در زندگی را پررنگ کنیم. به نظر من در زندگی مشترک «گذشت» حرف اول را می زند و تا زمانی که زن و شوهر به این عنصر جادویی توجه داشته باشند، زندگی شان از دوام برخوردار است. زندگی ما زندگی یک پزشک و یک هنرپیشه نیست. در خانه، ما دو تا انسانیم که می خواهیم در کنار هم، به خوبی و خوشی زندگی کنیم.
همسر شیلاد خداداد, فرزین سرکارات متخصص جراحی زیبایی است
برای جراحی زیبایی، هیچ وقت وسوسه نشدم
شیلا خداداد: بعضی از دوستانم به من می گویند، حالا که با یک جراح صورت ازدواج کردی، خیالت به نوعی راحت است و هروقت که اراده کردی می توانی صورتت را برای تغییر به همسرت بسپاری، در حالی که اصلا این طور نیست، من به جز عمل جراحی بینی، که آن را هم پیش از ازدواجم انجام دادم، علاقه ای به جراحی زیبایی ندارم و اعتقاد دارم صورت طبیعی به مراتب زیباتر است و جالب این که همسرم هم چنین دیدگاهی دارد و من را برای جراحی زیبایی تشویق نمی کند.
نسخه عجیب و غریبی ندارم
شیلا خداداد: به نظرم، نمی توان از یک نسخه مشترک برای زندگی مشترک استفاده کرد و گفت افرادی که به طور مثال از این نسخه پیروی کنند، در زندگی شان موفق تر هستند، چون افرادی که زیر یک سقف قرار می گیرند، خصوصیات متفاوتی دارند، با هم فرق می کنند، حتی خواهر و برادرها هم با وجود این که زیر یک سقف بزرگ شدند و پدر و مادر مشترکی دارند، اما به لحاظ اخلاقی با هم متفاوت هستند و ممکن است دچار اختلاف با یکدیگر شوند، به همین خاطر، من نمی توانم بگویم که اگر زندگی ام خوشبختانه دوام داشته است، مدیون راهکاری است که اتخاذ کرده ام.
من و همسرم هر دو سعی کردیم برای رسیدن به آرامش در زندگی مان تلاش کنیم و اجازه ندهیم مسائل پیش پا افتاده، روی زندگی ما اثر بگذارد.
دست پختم خوب است اما…
شیلا خداداد: همیشه دوست داشتم که خودم در خانه آشپزی کنم، به همین خاطر به ندرت پیش می آید که غذا را از بیرون سفارش دهیم، چرا که به سلامت و تغذیه اهمیت زیادی می دهم. انصافا دستپختم هم بد نیست، اما در مورد سایر کارهای خانه، باید بگویم راستش چندان اهل نظافت کردن خانه نیستم و ترجیح می دهم از انجام آن به نوعی شانه خالی کنم. به همین خاطر از فرد دیگری در این کار کمک می گیرم.
خودم، تک فرزندم
شیلا خداداد: قبل از به دنیا آمدن سامیار، همیشه دلم می خواست، چند فرزند داشته باشم و با تک فرزندی موافق نبودم، اما، ماشاا… سامیار آنقدر شیطون است، که گاهی پشیمان می شوم فرزند دیگری به دنیا بیاورم، اما قصد ندارم سامیار بدون خواهر و برادر بماند، چون خودم تک فرزند بودم، گاهی احساس می کردم که چقدر خوب بود اگر خواهر و برادر داشتم. باید اشاره داشته باشم که حس شیرین مادری برایم غیرقابل وصف است وقتی سامیار را بغل می گیرم و وقتی بوسه به صورتش می زنم تمام خستگی ام در می رود.
شیلا خداداد تک فرزند است و خواهر و برادری ندارد
فیلمشناسی شیلا خداداد
سینمایی
سال | نام فیلم | کارگردان |
---|---|---|
۱۳۹۴ | بادیگارد | ابراهیم حاتمی کیا |
۱۳۸۹ | زنان ونوسی، مردان مریخی | کاظم راست گفتار |
۱۳۸۸ | زمهریر | علی روئین تن |
۱۳۸۸ | سن پترزبورگ | بهروز افخمی |
۱۳۸۷ | اخراجیها ۲ | مسعود دهنمکی |
۱۳۸۷ | پسر تهرانی | کاظم راستگفتار |
۱۳۸۷ | پاتو زمین نذار | ایرج قادری |
۱۳۸۷ | پسر آدم، دختر حوا | رامبد جوان |
۱۳۸۷ | خیابان بیست و چهارم | سعید اسدی |
۱۳۸۷ | سایه وحشت | عماد اسدی |
۱۳۸۷ | یک اشتباه کوچولو | محسن دامادی |
۱۳۸۵ | سوغات فرنگ | کامران قدکچیان |
۱۳۸۴ | آکواریوم | ایرج قادری |
۱۳۸۳ | ازدواج به سبک ایرانی | حسن فتحی |
۱۳۸۱ | قلبهای ناآرام | مجید مظفری |
۱۳۸۰ | عیسی میآید | علی ژکان |
۱۳۷۹ | آبی | حمید لبخنده |
۱۳۷۸ | اعتراض | مسعود کیمیایی |
مجموعه تلویزیونی
* مسافری از هند
* پیامک از دیار باقی
تصاویر شیلا خداداد
شیلا خداداد
شیلا خدادادو همسرش
تصاویر شیلا خداداد
جدیدترین تصاویر شیلا خداداد
عکس های شیلا خداداد
بیوگرافی و زندگینامه اصغر سمسارزاده + عکس
بیوگرافی اصغر سمسارزاده + تصاویر
اصغر سمسار زاده متولد ۱۳۱۵ است
اصغر سمسارزاده «اصغر ترقه» به همراه گوگوش نام اصلی : اصغر سمسارزاده زمینه فعالیت : بازیگر تولد : ۱۳۱۵ تهران محل زندگی : تهران ملیت : ایرانی نام(های) دیگر : اصغر ترقه سالهای فعالیت : ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۷، ۱۳۸۳ تاکنون زندگی اصغر سمسارزاده اصغر سمسار زاده متولد ۱۳۱۵ تهران، اینک بیش از ۴۰ سال است که در عرصه نمایش حضور دارد. از سال ۱۳۴۸ با فیلم امشب دختری می میرد بازی در فیلم های سینمایی را آغاز نموده است. اما شهرتش را مدیون سریال خانه بدوش و شخصیت اصغر ترقه است که از او چهره ای آشنا و مشهور ساخت.
اصغر سمسارزاده را با نقش های کمدی می شناسند، اما دوستدارن نمایش های جدی، حضور او در نمایش های مرحوم ساعدی چون پرواربندان و دیکته و زاویه را نیز به خاطر دارند. اصغر سمسارزاده از بازیگران قدیمی تئاتر، سینما و تلویزیون ایران است که فعالیت های هنری خود با گروه تئاتر اسکار آغاز کرد و چند سال بعد به طور حرفه ای در تئاتر فردوسی مشغول بازیگری شد. این بازیگر قدیمی و نام آشنا در فاصله سال های ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۶ بیش از ۲۰ فیلم بازی کرد. اما انقلاب و دگرگونی های پیش آمده، او را نیز مانند بسیاری به حاشیه راند. ولی سمسار زاده ابتدا از طریق حضور در تئاترهای لاله زار و سپس نقش های کوچک و بزرگ تلویزیونی و گاه سینمایی کوشید تا در این حیطه فعال باقی بماند.
گفت و گو با اصغر سمسارزاده اصغر سمسارزاده میگوید خیلی اتفاقی وارد دنیای طنز شدم و از این اتفاق بسیار خوشحالم. او پس از سالها با بازی در سریال چهارچرخ به تلویزیون بازگشت، اگرچه نقش قرهگزلو در این سریال چندان باب میلش نبوده…. به نقشهای طنز عادت کردهام سالهاست که بازی میکند. ۱۶ ساله بوده که وارد حرفه بازیگری شده است. نسلهای مختلف از او خاطره دارند. اصغر سمسارزاده را این سالها بیشتر در کارهای طنز تئاتر و رادیو دیدهایم. اصغر سمسار زاده میگوید خیلی اتفاقی وارد دنیای طنز شدم و از این اتفاق بسیار خوشحالم. او پس از سالها با بازی در سریال چهارچرخ به تلویزیون بازگشت، اگرچه نقش قرهگزلو در این سریال چندان باب میلش نبوده است.
اصغر سمسارزاده را با نقش های کمدی می شناسند
آقای سمسارزاده چند سال است که در زمینه بازیگری فعالیت میکنید؟
اصغر سمسار زاده : من از ۱۶ سالگی هم وارد این حرفه شدهام. حالا خودتان حساب کنید …
آیا هنوز هم با عشق کار میکنید یا دیگر این حرفه برایتان عادت شده است؟
اصغر سمسار زاده : خیر. هنوز هم با عشق کار میکنم و هر روز هم مشتاقتر میشوم. چون دنیای هنر آنقدر وسیع است که هر چه بیشتر جلو بروی، به عمق بیشتری دست پیدا میکنی. به هر حال هیچ گاه از سر عادت کار نکردهام و اگر روزی این احساس به من دست بدهد، قطعا مرگ هنریام فرا رسیده است. پیش از
انقلاب شما کارتان را با بازی در سریالهای تلویزیونی آغاز کردید، اما امروز بیشتر شما را به عنوان یک بازیگر تئاتر میشناسند تا یک بازیگر تلویزیون. چرا؟
اصغر سمسار زاده : بله من با بازی در سریالهایی چون پهلوانان، آدم و حوا، روزهای خوش تیمارستان و… معروف شدم و در ادامه به صحنه تئاتر سوق پیدا کردم. شاید چون در سینما و تلویزیون فضا برایم محدودتر بود و نقشها آن طور که باید دلخواهم نبودند.
خب، در این مدت دلتنگ تلویزیون نبودید؟
اصغر سمسار زاده : چرا. خیلی زیاد، ولی متاسفانه بخت با من یار نبود و نتوانستم طی این سالها در این رسانه فعالیت کنم.
بازی روی صحنه تئاتر برایتان جذابتر است یا مقابل دوربین؟
اصغر سمسار زاده : من تئاتر را با هیچ چیزی عوض نمیکنم. چون نقش تماشاگر و زنده بودن کار به من انرژی زیادی میبخشد که بسیار دلپذیر است. ضمن این که بازی در تئاتر کار هر کسی نیست.
در مورد تلویزیون چطور؟ چقدر مخاطبان این رسانه برایتان مهماند؟
اصغر سمسار زاده : کار در تلویزیون را هم دوست دارم چون یک رسانه مردمی است و بهتر است بگویم خودمانی. من برای عام کار میکنم و نه خاص. به همین دلیل هر رسانهای که مرا به مردم وصل کند فعالیت در آن برایم شیرینتر است.
چرا طی این سالها بیشتر در زمینه طنز فعالیت کردید. فکر نمیکنید از این نظر خودتان را محدود کردهاید؟
اصغر سمسار زاده : اتفاقا من در ابتدا اصلا هنرپیشه طنز نبودم و بیشتر کارهایم جدی بود و کاملا بر حسب اتفاق وارد کارهای طنز شدم. البته از این مساله ناراضی نیستم و خوشحالم که توانستهام مخاطبانم را به خنده مهمان کنم.
اما خیلیها معتقدند که اساسا فیزیک و صدای شما چندان به درد این کار نمیخورد؟
اصغر سمسار زاده : بله. اوایل خودم هم به این موضوع فکر میکردم، اما خوشبختانه توانستم راهم را در این زمینه پیدا کنم و خدا را شکر تا حد زیادی هم موفق شدهام.
نمیخواهید خودتان را در نقشهای جدیتر محک بزنید؟
اصغر سمسار زاده : چرا. اگر فرصتش برایم فراهم شود حتما این کار را خواهم کرد.
باز هم در تلویزیون بازی خواهید کرد؟
اصغر سمسار زاده : بله، اما این بار کمی بیشتر وسواس به خرج میدهم و بسادگی جواب مثبت نمیدهم چون کار در تلویزیون شوخی نیست و تو در برابر میلیونها آدم بازی میکنی و طبیعتا مورد قضاوت قرار میگیری. بنابراین این بار حواسم را بیشتر جمع خواهم کرد.
اصغر سمسارزاده، از سال ۱۳۴۸ با فیلم امشب دختری می میرد کار در سینما را نیز آغاز نموده است
اگر در یک سریال ۹۰ شبی پیشنهاد بازی شود میپذیرید؟
اصغر سمسار زاده : بستگی به نقش دارد. اگر به درد بخور باشد میپذیرم ولی اگر حالت فانتزی داشته باشد، خیر، نمیپذیرم.
آقای سمسارزاده به عنوان یک بازیگر به این سطح رسیدهاید که آن دانش کسب شده در شما نهادینه شود و بدون این که تلاش کنید وقت بازی خودش را بیرون بریزد؟
اصغر سمسار زاده : اگر منظور از تلاش عرقریزان باشد باید یک جور به آن توجه کرد و اگر به معنای معطوف کردن همه وجود به یک نقطه است باید طور دیگری درباره آن حرف زد. من فکر میکنم لازمه کار هر انسانی در هر حرفهای این است که چنین توجهی داشته باشد. کاری که بدون این توجه، شوق و نگرش صورت بگیرد، اصلا کار نیست، یک اتفاق غیرارادی است. به نظر من بازیگری در والاترین شکلش به نمایش گذاشتن تکهای از زندگی یک انسان است، بدون این که این نمایش به صرف فعل نمایش انجام شود.
اگر قرار باشد من ۳۰ سال در همه آکادمیهای دنیا تحصیل کنم و بعد که میروم جلوی دوربین مرتب به آموختههایم فکر کنم تا بازیام جلوه خاصی کند به نظرم بازی نکردهام بلکه عرض اندام کردهام.
چقدر لحظاتی را که بازی میکنید، زندگی میکنید؟
اصغر سمسار زاده : همه لحظههایی را که بازی میکنم دارم زندگی میکنم. چون اگر زندگی در بازیام جریان نداشته باشم، دیگر نقشم و خودم جلوهای نخواهند داشت و تصنعی خواهد بود.
در طی این سالها مخاطبانتان را چگونه شناختهاید؟
اصغر سمسار زاده : آنها سلایق مختلفی دارند و راضی نگهداشتن تمامی آنها کار بسیار دشواری است اما آنها در عین حال که سختگیر هستند، بسیار مهربان و همراهند و بزرگترین منتقدان کارهایم بودهاند که از این نظر برایم ارزش زیادی دارند. باور کنید گاهی اوقات بچههای ۷، ۸ ساله میآیند و در مورد کارهایم با من حرف میزنند و نظراتشان را در میان میگذارند.
طنز این روزها، با طنز آن سالها چقدر فرق دارد؟
اصغر سمسار زاده : خیلی زیاد. در آن سالها مردم راحتتر میخندیدند. اصلا دنبال بهانه بودند که بخندند، اما طنز این روزها سختتر است چون مخاطب به هر قیمت نمیخندد یا حوصلهاش را ندارد یا خندهاش نمیگیرد. بنابراین بازی در کارهای طنز این روزها مشکلتر است.
به کدام یک از نقشهایتان تعلق خاطر بیشتری دارید؟
اصغر سمسار زاده : به نقشی که در سریال مرادبرقی داشتم. چون به واسطه این نقش مسیر زندگیام عوض شد و مخاطب هم همیشه این نقش را به خاطر دارد.
آقای سمسارزاده، امکانات سینما و تلویزیون را بهتر از تئاتر نمیبینید؟
اصغر سمسار زاده : چرا، در تئاتر شرایط کار دشوارتر از تلویزیون است. هم از لحاظ فیزیکی و مکانی و هم از لحاظ پشتیبانیهای مالی و مادی. تئاتر ما هنوز به امکانات زیادی نیاز دارد، اما عشقی که در تئاتر وجود دارد در تصویر نیست. تئاتر خانه اول همه بازیگران دلخسته این کار است و بازی در آن باعث تولد دوباره آدمی میشود.
اصغر سمسارزاده از بازیگران قدیمی تئاتر، سینما و تلویزیون ایران است
آیا هنوز هم به تجربههای تازهتر آن هم پس از پنجاه و اندی سال در این زمینه علاقه دارید؟
اصغر سمسار زاده : بله. چون هر چه بیشتر جلو میروم مشتاقتر میشوم و دوست دارم کارهای تازهتری انجام دهم، البته اگر فرصتش را به من بدهند.
آثار اصغر سمسارزاده
آثار اصغر سمسارزاده | سال |
خوابم میآد | ۱۳۹۰ |
فیتیله و ماه پیشونی | ۱۳۹۰ |
گشت ارشاد | ۱۳۹۰ |
چپ دست | ۱۳۸۴ |
شارلاتان | ۱۳۸۳ |
تشنه باران | ۱۳۵۷ |
یک اصفهانی در سرزمین هیتلر | ۱۳۵۶ |
پشمالو | ۱۳۵۵ |
دلقک | ۱۳۵۵ |
رابطه جوانی | ۱۳۵۵ |
شوهر جونم عاشق شده | ۱۳۵۵ |
نقص فنی | ۱۳۵۵ |
ممل آمریکایی | ۱۳۵۴ |
همسفر | ۱۳۵۴ |
آب | ۱۳۵۳ |
بزن بریم دزدی | ۱۳۵۳ |
خوشگلا عوضی گرفتین | ۱۳۵۳ |
شوهر کرایهای | ۱۳۵۳ |
عروس پابرهنه | ۱۳۵۳ |
کوثر | ۱۳۵۳ |
مراد برقی و هفت دخترون | ۱۳۵۳ |
هفت دلاور | ۱۳۵۲ |
حسن دینامیت | ۱۳۵۱ |
آقای هالو | ۱۳۴۹ |
تجاوز | ۱۳۴۹ |
بیوگرافی و زندگینامه کامل از طناز طباطبایی + عکس
نام : طناز
نام خانوادگی : طباطبایی
تاریخ تولد : ۱۳۶۲/۲/۲
محل تولد : تهران
تحصیلات : فارغ التحصیل کارگردانی تئاتر
تاهل: مجرد
——————————————-
طناز طباطبایی در ۲۰ اردیبهشت ۱۳۶۲ در محله نیاوران تهران متولد شد.
دوران کودکی طناز طباطبایی
بر خلاف تشابه چهرهاش با بهنوش طباطبایی نه تنها هیچ نسبتی با او، بلکه با هیچکدام از طباطباییهای سینمای ایران نسبتی ندارد.
تنها خواهر او لیلا نام دارد و به خواهرش خیلی علاقهمند است و از او بزرگتر است، که در سینما هیچ فعالیتی ندارد، بلکه شغل اصلی او مترجمی زبان است.
طناز طباطبایی مجرد است و بسیار اهل خانه و خانواده است، مادرش را بسیار دوست دارد و به او شدیدا وابسته است، کارگردانی تئاترخوانده، با موسیقی آشنایی دارد و گیتار میزند،
مدتی هم کار نقاشی میکرد، پدرش در عرصه تجارت آدم بسیار موفقی است و نیز در زمینهی موسیقی فعالیت دارد، در کلاسهای آزاد بازیگری شرکت کرده بود که هنوز یک ماه از کلاسهایش نگذشته بود برای بازی در «جوانی» سعید سلطانی انتخاب شد و اولین بازی خود را در سال ۸۰ انجام داد که در آن سریال ۱۸ ساله بود. خانوادهاش برای ورود او به عرصه بازیگری مخالفتی نکردند و بیشتر همراهش بودند.
پدرش به او گفته بود: من دوست ندارم تو از کوچه و بازار بازیگر شوی. دوست دارم تحصیلات آکادمیک داشته باشی و طناز طباطبایی تصمیم گرفت در دانشگاه کارگردانی نمایش و تئاتر بخواند.
خانوادهای دارد که همیشه به او چند گزینه میدهند و میگویند انتخاب کن و هیچگاه دست و پای او را برای انجام کاری نمیبندند. او در ۱۸ سالگی گواهینامه گرفت. بجز بازیگری در دیگر عرصههای هنر از جمله موسیقی و نقاشی آشنایی دارد. گیتار میزند و گاهی نقاشی میکند، کم و بیش نزد پدرش در عرصه بازرگانی فعالیت میکند.
اهل غرور و کلاس گذاشتن نیست، دوستان اندک و گزیدهای دارد. به روانشناسی عشق میورزد. انسان جسور و آینده نگریست و از زندگی عادی تنفر دارد. در اوقات فراغت خود به گالریهای عکس و نقاشی میرود، همینطور فیلم تماشا میکند و کتاب میخواند.
میگوید زیاد آدم معاشرتی نیست. منطق خاص خودش را دارد و براساس آن عمل میکند، حالا میخواهد بقیه خوششان بیاید یا نیاید. کمی عصبی است و به روانشناسی هم علاقه دارد. اصولاً آدم عجیبی نیست، اما عجیب است!
طناز طباطبایی فکر میکند الان در حد خودش میتواند آدم موفقی باشد، اما حالاحالاها با آن موفقیتی که ته ذهنش را قلقلک میدهد فاصله دارد. زیاد کتاب میخواند و بیشتر نمایشنامه. «خاطرات یک گیشا» و «بادبادکباز» را خیلی دوست دارد و این کتابها روی او تأثیر زیادی گذاشتهاند.
از نظر تصویری و سریالی اولین کار او مجموعه “میوه ممنوعه” است. اما بطور حرفهای سه کار سینمایی قبل از این سریال داشته است. “در چشم باد”، “چهارانگشتی”، “جعبه موسیقی” که هیچکدام هنوز اکران نشدهاند. از دیگر فیلمهای توقیفی که او در آنها نقش داشته است، میتوان “پریناز” و “گزارش یک جشن” و شخصیت رادیکال و متفاوتش در “زندگی خصوصی” را نام برد.
قبل از “میوه ممنوعه” هم پیشنهاد تلویزیونی داشت اما چون به سینما علاقه داشت، پیشنهادات تلویزیونی را قبول نمی کرد. اما زمانی که فتحی پیشنهاد بازی در “میوه ممنوعه” را داد به علت علاقمندی به ایشان حضور در این سریال را پذیرفت.
از معیارهای انتخاب نقش برای او ویژه بودن کاراکتر است و یک سری حرفهایی که کاراکترهای دیگر نمیتوانند آنها را بزنند. اما نقشهای متفاوت وابسته به حال و هوای آن فیلم و داستان است، شیوه انتخاب ثابتی یا شیوه کار ثابتی ندارد.به گفته خودش:”بستگی به فیلمنامه دارد” بازی در نقش یک سگ قطعا تجربه ای متفاوت برای هر بازیگری است. دیدن بازی ستارهای مشهور در نقش یک سگ هم تجربه ای متفاوت برای علاقمندان به بازیگری و هنرهای نمایشی است. طناز طباطبایی ، ستاره سینما، با بازی در نقش “میلو” سگ محبوب «تن تن» روی دیگری از تواناییهایش را به نمایش گذاشته است. طباطبایی با کارنامه کاری درخشان و قابل دفاعی که ارائه داده است ثابت کرده از شیفتگان تجربههای متفاوت است.
بیشتر به سینما علاقمند است و عاشق پرده نقره ایست. به نظر او سینما سبک بازی و ژانرو مدل متفاوتی از بازی را میطلبد، نمی توان این دو را با هم مقایسه کرد زیرا شبیه به هم نیستند.
طناز طباطبایی در سی و یکمین جشنواره بین المللی فیلم فجر با فیلم جنجالی و بحث برانگیز “هیس دخترها فریاد نمی زنند!” در نقش دختری که مورد تجاوز و آزار و اذیت جنسی قرار گرفته حاضر شد. تجربه بازی در تئاتر را داشته است. در این رابطه میگوید:” فضای تئاتر نسبت به سینما به من اجازه تجربه بیشتری میدهد. به اضافه اینکه من آن تجربیاتی که برای ورود و شناخت و یادگیری بازیگری در مدیوم سینما و تلویزیون لازم داشتم را پیدا کردم. در نمایش “درس” آقای مهرجویی و بعدتر نمایش «کمی بالاتر»، به کارگردانی آروند دشت آرایی، من هنوز مدیوم تئاتر را خوب نمیشناختم و کمی با آن برخورد سینمایی میکردم. اما در این کار به خصوص، “تن تن و راز قصر موندوس”، یک شب هایی با تماشاچی بی واسطه حرف میزنم و این تجربه نفس به نفس بودن با تماشاگر را واقعا دارم لمس میکنم.” او به اصل ” کم دیده شدن ولی خوب دیده شدن” بسیار معتقد است. و ترجیح میدهد ۱۰ نفر مخاطب در تئاتر داشته باشد اما همان ده نفر متفاوت بودن نقش او را تایید کنند تا در سینما مخاطبی میلیونی داشته باشد و آنطور که باید و شاید عمل نکند.
به گفته خودش اصلا به ازدواج فکر نمیکند و اگر فرزندی هم داشته باشد خودش را بیشتر از فرزندش دوست خواهد داشت و به شدت از پیر شدن هراس دارد و دوست دارد همیشه جوان و شاداب باشد. نه تنها از پیرشدن جسم که از پیرشدن فکر نیز میترسد و از یک جا ماندن و بیهوده بودن متنفر است و میگوید:”اگر روزی بدانم که دیگر نمیتوانم کار کنم دچار افسردگی حاد خواهم شد.”!!!
بخشی از مصاحبه طناز طباطبایی:
این روزها مهمترین دغدغه طناز طباطبایی چیست؟
– کهنه نشدن. من از پیر شدن میترسم. از ذهن پیر میترسم. از جسم پیر میترسم.
چند سالتان است؟
– متولد سال ۶۲ هستم اما این مربوط به سن من و لب مرز ۳۰ بودن نیست. من ۱۸ سالگی هم که گواهینامه گرفتم و فکر کردم که دیگر خیلی بزرگ شدم سریع این فیلم از ذهنم عبور کرد که یعنی دارم پیر میشوم و هر روز که جلو میروم بیشتر و بیشتر از این فرسودگی و کهنه شدن میترسم.
هیچ وقت این ترس را هم دارید که وای الان ۳۰ سالم شد. هنوز ازدواج نکردم یا هنوز بچه ای ندارم؟ نگران نیستید برای مادر شدن دیر شود؟
– این حرفی که الان می خواهم بگویم خیلی حرف رادیکالی است شاید خیلی ها با من مخالف باشند و البته خیلی مسئله شخصی است ولی تصورم این است که با ازدواج و بچهدار شدن و با هر چیزی که از این دست به من اضافه میشود انگار که من یک مرحله عقب میروم و این حس کهنگی به من دست خواهد داد که حالا دیگر الان تمام شدم و بچهام از من مهمتر است. الان خودت نباید غذا بخوری و اول باید بچه ات را سیر کنی. الان جیب خودت ممکن است خالی باشد اما جیب بچهات باید پر باشد. خودت نباید فلان کار را کنی که شوهرت بتواند فلان کار را کند. الان مجبوری کار نکنی چون بچه کوچک داری و … راستش را بخواهید من یک ذره خودخواهم، نه خیلی خودخواهم. این خیلی خودخواه بودن و ترس از کهنه شدن باعث میشود که محتاط باشم. همیشه دوست دارم جوان باشم و تازه باشم و همه چیز تازه باشد. این خیلی خطرناک است چون فکر می کنم اگر یک روزی کهنه شوم و به این باور برسم که کهنه شدم دچار افسردگی خیلی حاد میشوم که حتی ممکن است بلایی سر خودم بیاورم. همه آرزوی زندگیام هم همین است که خداوند این تازگی را از من نگیرد.
و برای همین میخواهی این مراحل ازدواج و بچهدار شدن و تشکیل خانواده را بگذارید برای بعدتر؟
– نه اینکه بعدتر، اصلا هیچ وقت به آن فکر هم نمیکنم، هرگز. عشق مادر و فرزندی و عشق به خانواده، عشقی طبیعی و در نهاد بشر است ولی چیزی که من میگویم کمی متفاوت است. نمیدانم شاید من یک مقدار کمی خودشیفتگی بازیگری دارم و این چیزی است که به نظرم همه بازیگران دارند و اگر نداشته باشند اصلا نمیتوانند بازیگر شوند. آن خودشیفتگی هم این است که من خودم را از هر چیزی در جهان بیشتر دوست دارم و فکر میکنم حتی اگر روزی بچهدار شوم باز هم خودم را بیشتر از او دوست خواهم داشت. آنقدر خودم را دوست دارم که حاضر نمیشوم این همه سختی به خودم بدهم که عشق دیگری را تجربه کنم. آن عشق را خودم به خودم دارم.
جوایز و افتخارات :
– بهترین بازیگر زن کمدی تلویزیونی در سال ۱۳۸۸
– برنده جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل زن از سومین جشن منتقدان برای بازی در فیلم “صداها” – ۱۳۸۸
– برنده دیپلم افتخار بهترین بازیگر زن از پنجمین جشن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران برای بازی در فیلم “مرهم” – ۱۳۹۰
– جایزه بهترین بازیگر زن در کرمان و سنندج برای فیلم هیس!دخترها فریاد نمیزنند – سال ۱۳۹۱
– کاندیدای بهترین بازیگر زن در کرمانشاه برای فیلم هیس!دخترها فریاد نمیزنند – سال ۱۳۹۱
بیوگرافی و زندگینامه غزل شاکری بازیگر سریال شهرزاد
عکس های داغ و جدید غزل شاکری بیوگرافی غزل شاکری
غزل شاکری به جز بازیگری، طراح لباس و صحنه نیز می باشد.اولین حضور غزل شاکری در سینما در سال ١٣۶۶ و با ایفای نقش در فیلم «ماهی» به کارگردانی کامبوزیا پرتوی همراه بوده است. از جمله سوابق هنری وی می توان به ایفای نقش در فیلم هایی نظیر «ماهی»(کامبوزیا پرتوی، ١٣۶۶)، «گلنار»(کامبوزیا پرتوی، ١٣۶٧)، «وقتی همه خواب بودند»(فریدون حسن پور، ١٣٨۴) و طراحی صحنه و لباس فیلم های «وقتی همه خواب بودند»(فریدون حسن پور، ١٣٨۴) و «آینه های روبرو»(نگار آذربایجانی، ١٣٨٨) است.
عکس های داغ و جدید غزل شاکری
عکس های داغ و جدید غزل شاکری
جدیدترین عکس های غزل شاکری
جدیدترین عکس های غزل شاکری
بیوگرافی و زندگینامه ملیکا شریفی نیا + عکس
عکس های جدید و جذاب ملیکا شریفی نیا و بیوگرافی ملیکا
عکس های جذاب و جدید ملیکا شریفی نیا
“ملیکا شریفی نیا” بازیگر سینما و تلویزیون متولد ۲۱ آبان ۱۳۶۵ در تهران هنرآموختهٔ رشتهٔ گرافیک است. او فرزند آزیتا حاجیان و محمدرضا شریفی نیا بازیگران سینما و تلویزیون و خواهر مهراوه شریفی نیا می باشد.
عکس جدید ملیکا شریفی نیا
عکس جدید ملیکا شریفی نیا
ملیکا شریفی نیا
بیوگرافی ملیکا شریفی نیا
ملیکا شریفی نیا و مادرش آزیتا حاجیان
بیوگرافی و زندگینامه رعنا آزادی ور + عکس
رعنا آزادی ور | بیوگرافی و عکس های رعنا آزادی ور
عکس های جدید و دیدنی رعنا آزادی ور بازیگر خوب کشورمان را به همراه بیوگرافی رعنا آزادی ور مشاهده می کنید.
عکس های رعنا آزادی ور بیوگرافی رعنا آزادی ور در تاپ ناز
بیوگرافی رعنا آزادی ور
رعنا آزادی ور بازیگر ۳۲ ساله (متولد ۱۷ فروردین ۱۳۶۲ در تهران) سینما ، تلویزیون و تئاتر ایران است. وی با بازی در فیلم مارمولک (کمال تبریزی، ۱۳۸۲) فعالیت در سینما را آغاز کرد و با یک سال دوری از سینما با بازی در سه فیلم در سال ۱۳۸۴ موقیعت خود را در سینما تثبیت کرد.
رعنا آزادی ور با بازی در فیلم پارک وی (فریدون جیرانی، ۱۳۸۵) برای بار نخست بازی در نقش اول را همراه با نیما شاهرخ شاهی تجربه کرد. او در فیلم درباره الی نقش همسر یکی از زوج های جوان فیلم را بازی می کند که در داستان سه روزه سفر این زوج ها به شمال در گیر است و با بازی در این نقش در سیر داستان هم پای سایر شخصیت های داستان با اتفاقات روبرو می شود.
رعنا آزادی ور | عکس های جذاب و بیوگرافی رعنا آزادی ور
بیوگرافی و زندگینامه رعنا آزادی ور + عکس
بیوگرافی و زندگینامه رعنا آزادی ور + عکس
بیوگرافی و زندگینامه رعنا آزادی ور + عکس
بیوگرافی و زندگینامه آزاده صمدی + عکس
بیوگرافی آزاده صمدی + تصاویر آزاده صمدی
زمینه فعالیت : سینما و تلویزیون و تئاتر
تولد : ۱۷ دی ۱۳۵۷ (٣۵ سال)
لاهیجان
ملیت : ایران
پیشه : بازیگر
همسر(ها) : هومن سیدی (۱۳۸۶ تا ۱۳۹۲)
آزاده صمدی (زاده ۱۷ دی ۱۳۵۷ در لاهیجان) بازیگر تئاتر و تلویزیون ایرانی است. صمدی با بازی در مجموعه تلویزیونی راه بیپایان به شهرت رسید.
زندگینامه
او پس از گذراندن دوره کارشناسی تئاتر در دانشگاه سوره، دوره کلاسهای بازیگری کارنامه (با مدیریت پرویز پرستویی) گذراند. در تئاتر «بیشیر و شکر» حمید امجد ایفای نقش کرد. سپس در تلهتئاتر «دریاروندگان» محمد عاقبتی بازی و پس از مدتی برای بازی در سریال تلویزیونی «راه بیپایان» همایون اسعدیان انتخاب شد.
آزاده صمدی در فیلم کوتاه «۳۵ متری سطح آب» و «دندان آبی» هومن سیدی (همسر سابقش) به تهیهکنندگی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی و مجید علیحسینی و «هیچکس با هیچکس سخن نمیگوید» امیر فرشاد ابراهیمی و میترا حجار نیز بازی کردهاست.
آزاده صمدی در سال ۱۳۸۶ با هومن سیدی ازدواج کرد که حاصل این ازدواج یک دختر بود. وی در سال ۱۳۹۳ از هومن سیدی طلاق گرفت.
فیلم هایی که آزاده صمدی در آنها ایفای نقش کرده است
سینمایی
۱ – طبقهٔ حساس (۱۳۹۲)
۲ – سیزده (۱۳۹۱)
۳ – آفریقا (۱۳۸۹ هومن سیدی)
مجموعه تلویزیونی
* انقلاب زیبا (۱۳۹۳)
* حیرانی (۱۳۹۱)
* سی امین روز (۱۳۹۰)
* گاوصندوق (۱۳۸۸)
ر راه بیپایان (۱۳۸۶)
تئاتر
* بی شیر و شکر (حمید امجد)
* دریا روندگان (محمد عاقبتی)
* روایت ناتمام یک فصل معلق (هومن سیدی)
* نمایش P2 (سید مرتضی میرمنتظمی)
فیلم کوتاه
* ۳۵متری سطح آب (هومن سیدی)
* دندان آبی (هومن سیدی)
* هیچکس با هیچکس سخن نمیگوید (امید بنکدار و کیوان علی محمدی)
جوایز
* دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول زن (بخش آثار ویدیویی) از بیست و نهمین دوره جشنواره فیلم فجر برای فیلم آفریقا
گفتگویی کوتاه با آزاده صمدی
* بازیگری برای آزاده صمدی چه تعریفی دارد؟
اگر بخواهم درباره بازیگری بگویم، باید به دوران بچگیام برگردم. بچه خیالپردازی بودم و دوست داشتم رویاپردازی کنم. در خیالاتم خودم را جای آدمهای مختلف میگذاشتم و بازی میکردم. رویای زندگی و زیستن به جای دیگران همیشه با من بود. هنوز هم این بازی برایم ادامه دارد، تنها فرقش این است که الان جلوی دوربین بازی میکنم. البته بازیگری تعریف آکادمیکی هم دارد، اما برای من معنا و تعریفش این است. اینکه جای آدمهای مختلف، زندگی و فکر کنم، هنوز هم مثل دوران کودکی جالب است.
* با این تعریف از بازیگری چقدر به این کار، حرفهای نگاه میکنید و برایتان به عنوان شغل و منبع درآمد، جدی است؟اصلا اگر از شما بپرسند چه کاره هستید، میگویید بازیگرم؟
نه اینطوری نیست که بگویم بازیگری هم میکنم. من بازیگرم و این شغل و حرفهام است. اما بیشتر به دیده هنر به آن نگاه میکنم. خودم را بازیگر میدانم و اگر شرایطی پیش بیاید که ۱۰ سال در خانه بمانم و کاری که راضیام بکند به من پیشنهاد نشود، باز هم خودم را بازیگر میدانم.
* به نظر میآید به کار تلویزیونی بیشتر از سینما دلبسته هستید؟
شرایط طوری بوده که بیشتر کار تلویزیونی انجام دادم و با تلویزیون شروع کردم. البته قبل از آن تئاتر بی شیر و شکر را به کارگردانی حمید امجد داشتم اما اینها هیچ کدام به این معنی نیست که یکی را بر دیگری ترجیح میدهم. خودم هم نمیدانم در آینده درکدام یک از اینها بیشتر حضور خواهم داشت. تا امروز بیشتر کار تلویزیونی داشتم منتها در راهی که پیش میروم ممکن است تصمیمهای دیگری بگیرم. امسال تصمیم گرفتم کار تلویزیونی نکنم. این تصمیم فعلی من است و معلوم نیست در آینده چه بشود. شاید دوباره به تئاتر برگردم یا کار سینمایی انجام بدهم.
* نمیترسید از اینکه این سختگیری و کم کاری باعث شود به مرور از یادها بروید و پیشنهاد کار نداشته باشید؟
فعلا چند تا کار دارم که خب در طول پخش آنها کارم دیده خواهد شد اما حق با شماست ممکن هم هست مدتی کار خوبی که بپسندم بهم پیشنهاد نشود و فراموش شوم اما به هر حال مسیری که انتخاب کردم این است و تصمیم دارم با همین اصول و ارزشها کار کنم. بازیگرهای دیگری هم هستند که با همین باورها کار کردند، چند سالی هم نبودند و دوباره با یک کار خوب برگشتند نزدیکترین مثالی هم که میتوانم بزنم خانم ویشکا آسایش است.
* چقدر به عنوان یک زن پیشرفت در کار برایتان سختتر است و با چه مشکلاتی باید دست و پنجه نرم کنید؟
شخصا دوست ندارم برای هیچ چیز تفکیک جنسیتی قائل بشوم. میدانم که در جامعه ما در بسیاری حوزهها این تفکیک وجود دارد ولی من سعی میکنم اینجوری به آن نگاه نکنم تا کمتر اذیت بشوم چون به هر حال این مسائل آزار دهنده است و حقایقی است که وجود دارند. اما من فکر میکنم در نهایت وقتی نمیتوانم چیزی را تغییر بدهم بهتر است به آن فکر نکنم و کار خودم را انجام بدهم، کارهایی که دوست دارم. شاید گاهی فکر کردن به این ماجراها جلوی راهم را بگیرد یا سرعت حرکتم را کند و اذیتم بکند. خیلی که راجع به این ناحقیها حرف میزنیم صحبتهایمان به شعار تبدیل میشوند و زیاد که شعارهایمان را تکرار میکنیم تبدیل به غر میشود. من هم نه اهل شعار هستم و نه اهل غر زدن.
* همیشه این دیدگاه را داشتید یا بالارفتن سن هم در رسیدن به این دیدگاهها تاثیر داشته؟
قطعا سن تاثیر داشته. البته دقیق نمیتوانم بگویم بیشتر تاثیر سن است یا تجربه. چون من کار را دیر شروع کردم و ۷، ۸ سالی بیشتر نیست کار میکنم شاید همین تجربیاتی که الان دارم دیگرانی که مثلا در ۲۳ سالگی وارد این عرصه شدند ، زودتر به دست آورده باشند.
* خودتان را آدم موفقی می دانید؟
نمی دانم، این چیزی است که دیگران باید درباره اش نظر بدهند.
* بالاخره هر کسی احساس شخصی هم نسبت به موفقیت خودش دارد؟
ببینید واقعا سخت است. هر کسی از موفقیت تعریف و برداشت خاصی دارد و به نظرم مسئله ای نسبی است. اما به هر حال برای موفقیت تلاش می کنم و سعی می کنم طوری زندگی کنم که در آینده احساس موفقیت کنم. اما اینطور نیست که هر روز از خودم بپرسم الان موفق هستم یا نه.
* برای موفقیت از چه چیزهایی گذشتید؟
اکثریت دوست دارند چه از نظر بحث مالی و چه به خاطر بیشتر دیده و مطرح شدن، زیاد کار کنند اما من به این میل غلبه کردم و سعی کردم گزیده کاری خودم را حفظ کنم و هر کاری را قبول نکنم. طبیعتا خیلی سخت است اما با تعریفی که من از موفقیت دارم بیشتر هم خوانی دارد و فکر می کنم برای رسیدن به آن اهدافی که در نظر دارم باید سختگیر باشم و هر کاری را قبول نکنم.
* به نظرتان برای خوشبخت بودن باید موفق بود؟
خوشبختی و موفقیت دو مفهوم مستقل و جدا هستند. یعنی موفقیت الزاما خوشبختی نمی آورد و ممکن است یک نفر از نظر اکثریت، آدم موفقی نباشد اما خوشبخت باشد. البته موفقیت شاید بتواند به کسب احساس خوشبختی کمک کند.
تصاویر آزاده صمدی
آزاده صمدی
تصاویر آزاده صمدی
عکس های آزاده صمدی
تصاویر جدید آزاده صمدی
منبع:wikipedia.org
بیوگرافی و زندگینامه پریناز ایزدیار + عکس و قصه ی زندگی وی
نام اصلی پریناز ایزدیار
تولد ۸ شهریور ۱۳۶۴
بابل
محل زندگی تهران
ملیت ایران
پیشه بازیگری
سالهای فعالیت از ۱۳۸۵-اکنون
پریناز ایزدیار متولد ۸ شهریور ۱۳۶۴ است و مدرک کارشناسی گرافیک دارد.
وی دارای تحصیلات لیسانس گرافیک میباشد. در سال ۱۳۸۵ برای بازی در فیلم سینمایی یک شهر یک مرد تست بازیگری داد و قبول شد. ایزدیار در تله فیلمهای زیادی بازی کرد و با کارگردانهایی همچون فرزاد موتمن، مسعود آبپرور، سعید ابراهیمی فر و علیرضا امینی کار کرد و در یک فیلم سینمایی به نام داشتن یا نداشتن بازی کرد. پنج کیلومتر تا بهشت، اولین سریال او بود که در ماه رمضان پخش شد. وی در این سریال موفقیت زیادی کسب کرد. او همچنین در فیلم ورود آقایان ممنوع در چند سکانس بازی کرد ولی نسبت به بازی در سریال پنج کیلومتر تا بهشت موفقیت چشمگیری کسب نکرد.
مخالفت خانواده
خانوادهٔ او موافق تحصیل او در رشتهٔ بازیگری نبودند به خاطر همین در دبیرستان مجبور شد که رشتهٔ تجربی را انتخاب کند ولی سپس در دوران پیش دانشگاهی به رشتهٔ هنر تغییر رشته داد. پدر ایشان یکی از مخالفهای سر سخت رشتهٔ وی بود. پدرش مایل بود که او رشتهٔ وکالت بخواند ولی برعکس مادرش خیلی مایل بود که او رشتهٔ بازیگری را ادامه دهد.
حاشیه
در آبان ماه سال ۹۱ هنگامی که پریناز ایزدیار در حال فیلمبرداری مجموعه تلویزیونی زمانه بود مورد حمله یک مرد شرور قرار گرفت.
کار خیر
او همراه با کامران تفتی و فرزاد حسنی در نمایشنامه خوانی سفر به بینهایت دور به کارگردانی محمد میرعلی اکبری برای کمک به موسسهٔ محک که مخصوص کودکان سرطانی است برنامهای اجرا کردند. آنها تمام پول بدست آمده را به آن موسسه واگذار کردند.
دوران کودکی پریناز ایزدیار
در دوران کودکی به شدت شیطان بودم. اغلب اوقات خرابکاری میکردم و روی در و دیوار نقاشی میکشیدم و اصولا کوچه را برای بازی انتخاب میکردم تا به خانه آوردن من، امری مشکل برای خانواده محسوب شود. چون تمام مدت، در حال حرکت بودم و به همراه برادرم فوتبال بازی میکردم. به یاد دارم، در آن زمان، مادرم اجازه نمیداد که ظهرها بیرون بروم و با بچهها بازی کنم و من را مجبور میکرد که بخوابم، اما متاسفانه هر چه سعی میکردم، خوابم نمیبرد، به همین دلیل برای آنکه، آن ساعات طی شود، آن قدر از زیر در با دوستانم صحبت میکردم، تا یکی از اعضای خانواده بیدار شود و به من مجوز بیرون رفتن را بدهد!!
پریناز ایزدیار و مادرش
دوران کودکی پریناز ایزدیار
مصاحبه با پریناز ایزدیار
میخواستند پزشک شوم
اصالت من برمیگردد به شمال ایران (بابل). دوران بچگیام در ساری گذشته و چند سالی در بابل و بعد تهران. تمام دوران دبستانم را در ساری گذراندم، دوره راهنمایی را در تهران درس خواندم و دبیرستان را در بابل اما برای پیشدانشگاهی دوباره به تهران آمدیم. در دبیرستان رشته تجربی میخواندم اما بعد از چندوقت تغییر رشته دادم و برای پیشدانشگاهی رشته هنر را انتخاب و در کنکور هنر شرکت کردم. خانواده من مهمترین معیاری که بیشتر از هر چیزی همیشه برایشان مهم بوده تحصیلات است. من تنها کسی هستم که در کل خانوادهام در رشته هنر تحصیل کردهام؛ چه در خانواده پدری و چه در خانواده مادری. بیشتر افراد خانوادهام پزشک هستند. دوست داشتند که من هم یا پزشک شوم یا مثل پدرم وکیل اما خب علاقه من به هنر باعث شد به این سمت کشیده شوم. در دانشگاه هم رشته گرافیک را دنبال کردم.
همیشه دستم در جیب خودم بوده
من در خانوادهای بزرگ شدهام که همیشه آن چیزی را که دلم میخواهد به دست میآورم. میتوان گفت سطح مالی ما متوسط رو به خوب بود، یعنی هیچوقت نیاز مالی را حس نکردم اما از وقتی که شروع به کار کردم خودم حسابم را از خانواده جدا و سعی کردم دستم در جیب خودم باشد. نمیگویم از پدر و مادرم کمک نمیگیرم اما تلاشم این است که خودم کارهایم را پیش ببرم. از دوران بچگی به بازیگری علاقه داشتم. یادم میآید در دوران مدرسه هر نمایش و تئاتری که برگزار میشد من همیشه اولین نفر بودم که برای بازی حاضر میشدم. اما اصولا آدم وقتی در شرایطی بزرگ میشود که میبیند همه افراد خانواده پزشک هستند حتی خواهر و برادرهایش هم در رشته پزشکی تحصیل کردهاند، فکر میکند خودش هم حتما باید در این رشته تحصیل کند به همین دلیل من هم تصمیم گرفتم پزشک شوم و در دبیرستان رشته تجربی را انتخاب کردم اما بعد از مدتی متوجه شدم به شدت به هنر علاقه دارم بهخصوص به رشته نقاشی. برای خانوادهام پذیرفتن ادامه تحصیل من در رشته هنر خیلی سخت بود اما کمکم به علاقه من احترام گذاشتند و با من کنار آمدند.
داشتم زهرهترک میشدم
باورتان نمیشود وقتی برای اولینبار روبهروی دوربین قرار گرفتم چه حس وحشتناکی داشتم؛ حال بد همراه با استرس زیاد. درست برعکس الان که خیلی عاشقانه روبهروی دوربین قرار میگیرم. البته آنموقع کسی متوجه اضطراب من نشد. چنان خودم را با اعتمادبهنفس نشان دادم که هیچکس متوجه حال من نشد و هرطور بود سعی کردم اجازه ندهم ترس بر من غلبه کند.
دایی و خاله مرحوم پریناز ایزدیار
بازیگرانی که صورتشان را جراحی کردهاند همه شبیه هم هستند
بازیگرانی که جراحی زیبایی انجام دادند همه شبیه هم هستند. به نظر من طبیعی بودن صورت خیلی مهم است و علاقهای به جراحیهای زیبایی ندارم. شاید اگر سنم بالا برود این کار را انجام دهم اما الان فکر میکنم به اعضای صورتم برای کار کردن نیاز دارم و فکر میکنم بازیگرهایی که بوتاکس میزنند میمیک صورتشان را به هم میریزند و همه شبیه همدیگر میشوند بنابراین برای از دست ندادن نقشها هم که شده جراحی زیبایی انجام نمیدهم.
۱۷ سالگی پریناز ایزدیار
بارها فقر را تجربه کردم
من از وقتی که حساب و کتابم را از خانوادهام جدا کردم و سعی کردم روی پای خودم بایستم بارها و بارها مزه فقر را چشیدهام چون میخواستم مستقل باشم و از خانواده طلب پول نکنم، در صورتی که اگر درخواست میکردم حتما حمایتم میکردند اما با بیپولی کنار آمدم. لحظاتی را داشتم که حتی به یک رقم خیلی کم احتیاج داشتم اما همه این روزها گذراست. من فکر میکنم بسیاری از کسانی که در این حرفه مشغول به کار هستند حتما شرایط نداری را تجربه کردهاند و بهنظرم این شرایط آدم را میسازد.
ولخرجی میکنم، پول کم میآورم
اولین دستمزد من سال ۸۴، ۵۰۰ هزار تومان بود. یادم میآید خیلی سریع همه درآمدم را خرج کردم. در کل آدم ولخرجی هستم چون خیلی زود هیجانزده میشوم، بعد که پول کم میآورم با خودم میگویم ای کاش ولخرج نبودم. تا یکی، دو سال پیش همه پولم را بابت لباس خریدن صرف میکردم و وقتی پول بابت کارهای واجبترم باقی نمیماند لباسها را جلوی چشمم میگذاشتم و میگفتم حالا با شماها چه کنم (میخندد).
پریناز ایزدیار در سریال شهرزاد
دروغم لو رفت و خجالت کشیدم!
برایم پیش آمده که به کسی دروغ بگویم. آن شخص متوجه دروغگویی من شده و حسابی خجالت کشیدهام. البته دروغ آنقدر بزرگ نبوده که مثل داستان سریال زندگیام از هم بپاشد اما فکر میکنم وقتی دروغ میگویی، مجبور میشوی پشت سر هم دروغت را ادامه بدهی. یعنی یک دروغ میتواند تو را مجبور کند صد دروغ دیگر بگویی، بنابراین بهتر است از ابتدا راستش را بگویی. اگر قرار است کسی ترکت کند و کسی به خاطر راستگوییات تو را قضاوت کند به نفع توست که قضاوت شوی. مهم این است که خودت میدانی صادق بودهای.
دوست دارم ازدواج کنم و بچهدار شوم
من ازدواج کردن را دوست دارم. به خصوص که عاشق بچه هستم و عاشق تجربه کردن احساس مادری. اما فکر میکنم ازدواج یک پختگی لازم دارد که من هنوز به آن نرسیدهام. این پختگی دوطرفه است. هم زن و هم مرد باید به جایی رسیده باشند که مسئولیت یک زندگی را دونفری به دوش بکشند. به نظرم این اشتباه است که فکر کنی همه چیز به عهده مرد است. از آن مهمتر توانایی تربیت بچه است. با شرایط امروز دنیا تحویل دادن یک بچه خوب و سالمی که خود بچه هم از به دنیا آمدنش راضی باشد و این قضیه قدیمی که بچهها به پدر، مادرهایشان میگویند چرا ما را به دنیا آوردهای تکرار نشود یک لیاقت میخواهد که آدمها باید به آن برسند. من فکر میکنم که در مورد هنرمندان اگر ازدواجگریزی وجود دارد به خاطر مشغله کاری زیاد آنهاست. من آنقدر کارم فشرده است که فرصت دیدن خانوادهام را هم نمیتوانم پیدا کنم. حالا فرض کنید اگر ازدواج کرده بودم و بچه داشتم چطور باید با شرایط کنار میآمدم. من فکر میکنم این موضوع باعث دور شدن اهالی سینما از ازدواج شده است. فکر میکنم اگر به جایی برسی که بخواهی تشکیل خانواده بدهی باید کارت را گزیدهتر انتخاب کنی که بتوانی وقت بیشتری برای همسر و فرزندانت بگذاری.
لحظه تحویل سال به چه کسی نگاه می کنید؟
به ساعم! اصلا توی سفره به چیزی نگاه نمی کنم. قبلا که با خانواده زندگی می کردم، به مادرم نگاه می کردم اما امسال فکر می کنم لحظه سال تحویل تنها باشم چون خانواده ام شمال زندگی می کنند.
نسبت به فامیل هایی که ۱۰ سال یک بار در نوروز می بینید، چه حس و واکنشی دارید؟
چنین کسی را در فامیل هایمان نداریم چون من هر سال می روم همه فامیل هایمان را می بینم. مگر آنهایی که ایران نباشند. من کلا خیلی خانواده دوست هستم و از دیدن خانواده و فامیل هایمان ذوق می کنم.
روی اعصاب ترین عیدی زندگی تان چه بوده؟
از بچگی خیلی عیدی گرفته ام ولی بدترین هایش چیزهایی مثل کتاب و دفتر بود که به درس و مشق ربط داشتند. کلا از بچگی از درس متنفر بودم.
رکورد خواب عیدتان چقدر بوده؟ تا حالا روزی از عید وجود داشته که کاری نداشته باشید و زودتر از ساعت ۱۰ بیدار شده باشید؟
یادم هست یک بار ۲۸ ساعت خوابیدم. خیلی خسته بودم و جوری عمیق خوابیده بودم که اگر کنار گوشم بمب هم می ترکاندند بیدار نمیشدم.
به همه آدم های دیگر هم پیشنهاد می کنم در عید بخوابند چون روزهای دیگر سال که آدم اصلا وقت نمی کند بخوابد.
اخبار مرتبط: