آینده را قضا و قدر می سازد و امید و تلاش تو آن را می گذراند.
خوش آمدید - امروز : پنج شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
خانه » آرشیو برچسب: زندگینامه (صفحه ی 3)

بایگانی برچسب ها: زندگینامه

بیوگرافی و زندگینامه ساموئل بکت ، نمایش نامه نویس مشهور + تصویر

بیوگرافی و زندگینامه ساموئل بکت ، نمایش نامه نویس مشهور + تصویر

ساموئل بکت

در جوانی با هموطن نامدارش جیمز جوس دوستی و مراوده ای پیدا کرده بود، یک جور رابطه استاد و شاگردی میان بکت با نویسنده ای که ستایشش می کرد.

نام اصلی: ساموئل بارکْلی بِکت

زمینهٔ کاری: رمان، شعر، نمایش‌نامه

زادروز: ۱۳ آوریل ۱۹۰۶ – دوبلین، ایرلند

مرگ: ۲۲ دسامبر ۱۹۸۹ میلادی (۸۳ سال) – دوبلین، ایرلند

ملیت: جمهوری ایرلند ایرلندی

محل زندگی: دوبلین، پاریس، لندن و …

جایگاه خاکسپاری: گورستان مونپارناس

پیشه: نمایشنامه‌نویس، رمان‌نویس و شاعر

سال‌های نویسندگی: ۱۹۸۹-۱۹۲۹

بیوگرافی ساموئل بکت ، نمایش نامه نویس معروف + تصویر

در سال ۱۹۶۹ بکت به نیت گذراندن تعطیلاتی آرام، به تونس رفت و هتلی در منطقه ای بی سرو صدا گرفت. اما مدتی بعد یکباره با هجوم سیل خبرنگاران به هتل روبه رو شد، به خیالش یکی از ستارگان سینما با آمدن به این منطقه دور افتاده سکوت و آرامش او را برهم زده است. اما وقتی در اتاقش را باز کرد و نور فلاش دوربین ها چشمانش را آزرد و خبرنگاران سمج از سروکولش بالا رفتند، برای دقایقی شوکه شد.

 اگرچه در این زمان بکت اسم و رسمی در دنیای ادبیات پیدا کرده بود، اما سوژه ای آنقدر جذاب نبود که کسی او را تعقیب کند آن هم نه در اروپا، بلکه در این منطقه دورافتاده از تونس. کمرویی و ضعف بنیه بکت کار را برای او دشوار کرده بود، اما وقتی راز حضور خبرنگاران را دریافت، هر طور که بود برخود مسلط شد، جلوی آنها نشست تا به سوالاتی که از برنده نوبل ادبیات داشتند، پاسخ بگوید.

در آن زمان روزهایی را به یاد آورد که باوجود اعتماد به نفسی که داشت، کسی آثارش را جدی نمی گرفت. منتقدان نوشته هایش را کسل کننده و آشفته محسوب می کردند و ناشران نیز تمایلی برای چاپ آثارش نشان نمی دادند، خوش‌قلب ترین آنها که بارقه هایی از استعداد او را کشف کرده بود این شانس را به بکت می داد که با تقبل هزینه انتشار، نوشته اش را منتشر کند.

بیوگرافی ساموئل بکت ، نمایش نامه نویس معروف + تصویر

در جوانی با هموطن نامدارش جیمز جوس دوستی و مراوده ای پیدا کرده بود، یک جور رابطه استاد و شاگردی میان بکت با نویسنده ای که ستایشش می کرد. جویس بارقه های استعداد را در ناصیه این جوان ایرلندی دیده بود و به او اجازه می داد تا در نوشتن و اصلاح آثارش کمک حالش باشد به خصوص اینکه بینایی اش وضع درستی نداشت و حضور گاه به گاه بکت کمک حالش بود.

اما این رابطه ادبی سرانجامی تراژیک پیدا کرد. دختر جویس عاشق بکت شده بود و این جوان کمروی عاشقِ ادبیات، علاقه ای به دختر جویس نداشت که علاوه بر انحراف مردمک چشمانش، به مشکلات عدیده روانی هم دچار بود و در بیان احساستش بیش از حد صراحت به خرج می داد. با اینکه بکت رعایت شأن استاد را می کرد، اما کار به جایی رسید که حقیقت را برای او بازگو کرد که به مذاق دختر جویس خوش نیامد. بکت تصمیم گرفت با حفظ رابطه با استادش، فاصله دیدارها را طولانی‌تر کند کند اما در نهایت این جویس بود که تحت فشار همسر و دخترش با بکت قطع رابطه کرد.

از بخت‌یاری اش بود که پدر اگرنه ارثیه‌ای بزرگ که آب باریکه‌ای برای او باقی گذاشت که اگر ولخرجی در کار نمی بود، با صرفه جویی می توانست می توانست به ادبیات بپردازد و همین کار را هم کرد. اما توفیق ادبی دیر هنگام به سراغش آمد. با این حال خود همواره امیدوار بود اگرچه مادر مخالف خوانش بسیار کوشید پسرش را از وقت تلف کردن پای ادبیات منصرف کند که نتوانست. در طول سالهای بعد بکت آثار گوناگونی نوشت که همگی در جذب مخاطب و جلب نظر منتقدان ناکام ماندند.

با این احوال بکت به پنجاه سالگی نزدیک می شد بی آنکه شهرتی برای خود دست و پا کرده باشد. نمایشنامه ای نوشته بود با عنوان در انتظار گودو، چندماهی از انتشارش گذشته بود اما هنوز توجه خاصی بدان نشده بود. سرانجام صاحب سالنی ورشکسته این اثر به عنوان آخرین نمایشی که روی صحنه می فرستاد پذیرفت. البته این حقیقت را از بکت پنهان کرده بود.

بیوگرافی ساموئل بکت ، نمایش نامه نویس معروف + تصویر

بکت چنان با جدیت و سختگیری روی نحوه اجرا و بیان دیالوگها نظارت داشت که صدای بازیگران را درآورده بود. با این حال هنوز از نتیجه کار و واکنش تماشاگران نگران بود چنانکه شب اول اجرا در سالن حضور نیافت. تماشاگران از دیدن این نمایش متفاوت بهت زده، اما راضی به نظر می رسیدند.

 در آغاز هر اجرا سالن پر از تماشاگر می شد اما به تدریج تعدادی از آنها سالن را ترک می کردند، اما گویی همانها نیز درمی یافتند که با اثر مهمی روبه رو هستند که قدرک درک آن را ندارند، برخی هم بی آنکه بدانند چرا، محو جذابیت و جادوی نمایشی می شدند که به نظرشان بالاتر از سطح درک آنها بود. البته در انتطار گودو طرفداران پرشوری هم داشت که در میان آنها منتقدان بسیاری حضور داشتند. منتقدانی که تا آن زمان به کارهای بکت، به دلیل اینکه سردرگم کننده و کسالت بار هستند، نهایت بی توجهی را روا داشته بودند!

بیوگرافی ساموئل بکت ، نمایش نامه نویس معروف + تصویر
تقدیر این گونه بود که در انتظار گودو نه تنها آن سالن را از ورشکستگی نجات دهد، بلکه ناجی نویسنده خود نیز  باشد. اندک زمانی بعد آوازه شهرت این نمایشنامه به دیگر کشورها نیز رسید و بکت را به چنان اعتبار و موفقیتی رساند که  آثار  مهجور مانده‌اش  در مرکز توجه قرار گرفتند و در این ارزیابی تازه مهر با اقبالی بسیار روبه رو شدند.

 دوران شهرت و ثروت برای بکت آغاز شده بود، دورانی که با کسب جایزه نوبل شکلی رؤیایی به خود گرفت و نام او را به عنوان یکی از نویسندگان بزرگ ادبیات انگلیسی زبان جاودان ساخت. ساموئل بکت کهدر سال ۱۹۰۶ در دوبلین به دنیا آمده بود، در سال ۱۹۸۹ در پاریس از دنیا رفت. بکت با نمایشنامه اش به شهرت جهانی رسید اما در کارنامه او رمانهای ارزنده ای چون مورفی (۱۹۳۸)، وات (۱۹۵۳)، مالوی (۱۹۵۱)، مالون می‌میرد (۱۶۵۱)، نام‌ناپذیر (۱۹۵۳)، گم‌گشتگان و … دیده می شوند که شاهکارهایی اصیل و البته دشوارخوان به شمار می روند!

کتاب «پارتیزان و کبوترها» شامل مقالاتی انتقادی درباره زندگی و آثار چنین نویسنده ای‌ست. نام این کتاب که به همت بهروز حاجی محمدی گردآوری و ترجمه شده است، اشاره ظریفی دارد به دوره ای از زندگی بکت و مترجم با انتخاب این نام به روزگار پرفراز و نشیبی که ساموئل بکت پارتیزانِ پر شور نهضت مقاومت فرانسه در جنگ دوم جهانی بود. در واقع بکت نیز همانند بسیاری از نویسندگان نهضت مقاومت در فرانسه در جنگ علیه فاشیسم هیتلری حضور داشت. این در حالی است که او از جمله نویسندگان پوچ‌گرا محسوب می شد که دیدگاهی بدبینانه به زندگی انسان دارد، ولی در عین حال باور دارد که انسان با مبارزه و کوشش می تواند بهبودی به اوضاع و احوال خود بدهد.

مترجم کتاب در مقدمه آن آورده است:«کتاب حاضر برای پژوهشگران ادبی-هنری و دانشوران هنرهای نمایشی و ادبیات انگلیسی منبع سودمندی است. علاقه‌مندان تئاتر نیز این کتاب را مفید خواهند یافت. امیدوارم این مجموعه به‌رغم کاستی‌های احتمالی، تصویر وشن‌تری از بکت ترسیم کند: او که بازیگر ذهن و زبان بود، او که بر تراژدیِ وجود خندید، او که مفاهیم انتزاعی مرگ و سکوت را به صحنه برد، او که در نهضت مقاومت فرانسه، برای آزادی انسان جنگید و در آخرین روزهای عمرش به کبوترها دانه داد و رفت.»

سالشمار زندگی ساموئل بکت، اختصارات، پیشگفتار مترجم، بکت: زندگی و زمینه ها، ساموئل بکت، ریشه‌های تاریخی متنی و زندگینامه‌ای، بکت دکارتی ۱۹۵۹ _ ۱۹۶۹، سه رمان و چهار نوول: تسلیم نهایی روح به زاده شدن، صحنه‌های هویت: از آخرین نوار کراپ تا نمایش، سرهای مردگان: روایت عذاب دوزخ در «نمایشنامک‌ها»، سرچشمه‌های جاذبه در تئاتر بکت، بکت و کتابشناسی او؛ بخشهای مختلف این کتاب خواندنی را تشکیل می دهند.

ترجمه دو مقاله «زندگی و زمینه‌ها» و «بکت و دکارتی» از کتاب دیوید پتی، «سه رمان و چهار نوول»، «صحنه‌های هویت» و «سرهای مردگان» از کتاب جان پیلینگ و نیز مقاله «ساموئل بکت» از ژان ژاک مایو، مهمترین مقالات کتاب را تشکیل می دهند که برای هر علاقمند جدی ادبیات واجد نکات تازه و سودمند هستند؛ چرا که تصویری انتقادی از نوع ادبیاتی که بکت نمایندگی می کند در اختیار خواننده قرار می دهد.

اولین اجرای «در انتظار گودو» قریب به شش دهه پیش از این در سالن تاتر بابیلون در پاریسبه اجرا گذاشته شد. ساموئل بکت در این نمایش آوانگارد کوچک چه کرده که «در انتظار گودو» بخشی از ادبیات نمایشی دنیا را شکل داده است؟

این در حالی است که ۶۰ سال پیش، پس از اولین اجرای نمایش به زبان فرانسه، پاریسی‌هایی که به تماشای آن نشسته بودند از تعجب ابرو بالا انداخته بودند و سعی می‌کردند جدیدترین تجربه دنیای تئاتر را هضم کنند.

جیمز نولسن دوست و زندگینامه‌نویس بکت در این مورد گفت: «هزاران نفری که می‌گویند اجرای اول را دیده‌اند، راست نمی‌گویند. سالن بابیلون این تعداد صندلی نداشت!»

از طرفی مطمئنا آنها چیزی از این نمایش نمی‌فهمیدند. اجرای این نمایش جمع و جور که تغییری عظیم در تئاتر ایجاد کرد از پنجم ژانویه سال ۱۹۵۳ شروع شد.

اما چه شد که «در انتظار گودو» چنین ماندگار شد؟ چطور این نمایشنامه دربرابر خیل عظیم ایده‌های نو و نویسندگان سنت‌شکن دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ مقاومت کرد و سرپا باقی ماند؟

پروفسور نولسن معتقد است: «به نظر من پاسخ در ابهام نمایشنامه نهفته است. نمایشنامه بطور تلویحی به خیلی چیزها اشاره می‌کند، اما آشکارا چیزی را بیان نمی‌کند. مردم می‌توانند همان خوانشی را از نمایشنامه داشته باشند که خودشان دوست دارند.»

به گفته نولسن همین تفسیرپذیری «در انتظار گودو» است که آن را از سکه نینداخته است، چراکه وقتی اثری درمورد گذر زمان باشد، هرگز کهنه نمی‌شود.

از طرفی نمایش سئوالات فلسفی مهمی درمورد زندگی و مرگ و هدف نامعلوم آنچه میان این دو رخ می‌دهد، مطرح می‌کند و به نوعی این سئوال‌ها مختص زمان و مکان خاصی نیستند. اجرای این نمایشنامه در کشورهای مختلف سراسر دنیا گواهی بر همین مدعاست.

از طرفی می‌شود ادعا کرد هیچ بحران یا مشکل اجتماعی بدون «گودو» نیست. این نمایش در دهه ۱۹۹۰ در سارایوو تحت اشغال روی صحنه رفت، در آفریقای جنوبی از این نمایش به عنوان اعتراضی به آپارتاید استقبال کردند و اجرای آن در نیواورلئان پس از توفان کاترینا، مقدمه‌ای بود برای احیای نیواورلئان.

یکی از اجراهای جالب «در انتظار گودو»، اجرای آن در زندان سن‌کوئنتین در کالیفرنیا در دهه ۱۹۵۰ بود، جایی که بسیاری از زندانیان حس می‌کردند این نمایش حدیث نفس خودشان است.

دوستی پروفسور نولسن با بکت از طرفی میراثی غنی برای دانشگاه ریدینگ به همراه داشت، این داشگاه امروزه محل نگهداری از بزرگ‌ترین آرشیو آثار بکت است. بکت از اوایل دهه ۱۹۷۰ بسیاری از دست‌نوشته‌ها و یادداشت‌های خود را که در کیف، جعبه یا ساک قرار داده بود به نولسن داد و بدین ترتیب «بنیاد بین‌المللی بکت» به بزرگ‌ترین منبع تحقیقاتی درمورد این نویسنده بدل شد.

اما اجرای نمایش بدون سختی و مشکل نبود. حتی ممکن بود اصلا روی صحنه نرود. نه قرار بود بازیگری مطرح در نمایش بازی کند و نه چهره‌ای مهم از آن حمایت کرده بود. اتکای نمایش به راجر بلین بازیگر و کارگردان و بودجه اندکی بود و با شروع اجراهای نمایش این تبلیغ زبانی بود که آن را مطرح کرد.

هیچکدام از بازیگران اولین اجرای نمایشنامه زنده نیستند و سالن نمایش هم چند سال پس از این اجرا تعطیل شد. بلین در مصاحبه‌ای که در دهه ۱۹۶۰ با تلویزیون فرانسه انجام دارد درمورد قدرت نمایش گفت: «به خودم گفتم این اثر خارق‌العاده است و باید اجرا شود و به قیمت جانم هم شده از این نمایشنامه دفاع می‌کنم.»

اجرای نمایش در لندن (دو سال پس از اولین اجرای نمایش در فرانسه) به زبان انگلیسی و با کارگردانی پیتر هال ۲۴ ساله، همچنان کاری جنجالی بود. این درحالی است که هارولد پینتر، که آن زمان بیست و چند ساله بود بکت را «شجاع‌ترین و جاودانه‌ترین نویسنده زمان» توصیف کرد و در مقابلش برنارد لوین معروف در نقدش درمورد «در انتظار گودو» نوشت: «حماقت تمام و کمال».

نولسن که مهم‌ترین رابطه دنیای امروز با بکت است، دلیل جذابیت بکت را در شخصیت معمایی او می‌داند. نویسنده‌ای که انزوای سحرآمیزش به نوعی «بِرَند ادبی» بدل شد. او با این باور که بکت «بدبین» بوده موافق نیست و گفت: «بکت خیلی‌وقت‌ها شوخ‌طبع و بذله‌گو و هم‌صحبت دلنشینی بود که حس شوخ‌طبعی معرکه‌ای داشت، اما المانی ناامیدکننده و یاس‌آور بخشی از زندگی او بود. به ویژه بعد از پایان جنگ که به شدت درگیر رمان نوشتن بود.»

به عقیده نولسن، یکی از دلایل جذابیت «در انتظار گودو» طنز نهفته آن است. می‌شود گفت این نمایشنامه یک طنز سیاه است و طنز در آن برای تقلیل حس گرفتگی آن به کار رفته.

با همه این حرف‌ها، «در انتظار گودو» امروز یکی از مهم‌ترین آثار نمایشی قرن بیستم است و همانطور که بسیاری از بازیگران منتظر بودند به بلوغ کافی برای بازی در نقش «شاه لیر» برسند حالا منتظرند برای بازی در این نمایشنامه پخته شوند.

به گفته نولسن راتباط عمیقی بین این نمایشنامه و نقاشی دیده می‌شود. «بکت به شدت به نقاشی علاقه داشت، نه اینکه فقط دوست داشته باشد کنار نقاش‌ها باشد، نه! او متخصص برجسته نقاشی قرن هفدهم هلند بود. او با تصاویر آن نقاشی‌ها زندگی کرده بود و به نظرم حس آن نقاشی‌ها در صحنه نمایش دیده می‌شود.»

«در انتظار گودو» شهرت جهانی را برای بکت به همراه داشت و به واسطه همین نمایشنامه و آثاری دیگر بود که برنده جایزه نوبل ادبیات شد.

جان کالدر، ناشر «در انتظار گودو» خاطره جالبی از این نمایشنامه‌نویس دارد. «بکت با سراسیمگی از هواپیما بیرون آمد و وقتی درهای هواپیما دوباره بسته شد، از بلندگوها شنیدیم: کاپیتان گودو به شما خوشامد می‌گوید. همان موقع بکت به من گفت: انگار سرنوشتم بالاخره به من رسید!»

آنچه در ادامه می‌خوانید ۱۰ جمله ماندگار از بکت به انتخاب نشریه تلگراف است:

    «سعی کردی. شکست خوری. اشکالی ندارد. دوباره سعی کن. دوباره شکست بخور. بهتر شکست بخور.»

    «هیچ چیز بامزه‌تر از شاد نبودن نیست، مطمئن باشید. بله، بله، شاد نبودن مسخره‌ترین چیز دنیاست.»

    «عادت بزرگ‌ترین میراننده است.»

    «نه، از هیچ چیز پشیمان نیستم، تنها پشیمانی من به دنیا آمدنم است، همیشه به نظرم مرگ کسل‌کننده‌ترین چیز دنیا بوده.»

    «همه ما دیوانه به دنیا آمده‌ایم. برخی دیوانه می‌مانیم.»

    «کلمات تنها چیزی هستند که ما داریم.»

    «تولد، مرگ او بود.»

     «من از سرنوشت انسان چه می‌دانم؟ درمورد کلم بیشتر می‌توانم برایتان حرف بزنم.»

    «شما روی زمین هستید. هیچ درمانی برایش نداریم.»

    «اول برقصید. بعد فکر کنید. نظم طبیعی همین است.»

بیوگرافی و زندگینامه سندی ( شهرام آذر ) + عکس

بیوگرافی و زندگینامه سندی ( شهرام آذر ) + عکس

سندی | شهرام آذر بیوگرافی و عکس های شهرام آذر


بیوگرافی سندی یا شهرام آذر + عکس های شهرام آذر (سندی)

شهرام آذر مشهور به سندی خواننده، آهنگساز، تنظیم کننده و نوازنده (کیبورد) است.

در سال‌های قبل از انقلاب در ایران با خوانندگانی همچون بتی، شاهرخ و نوش آفرین، همکاری‌هایی داشت و بعد از انقلاب همکاری‌های بسیاری با ابی در کنسرت‌ها و تنظیم چند آهنگ در آلبوم طلوع کن داشت.

سندی | شهرام آذر بیوگرافی و عکس های شهرام آذر

زندگی‌نامه شهرام آذر

او در سال ۱۳۳۶ در آبادان متولد شد. در سالهای جنگ ایران و عراق در اندیمشکاقامت داشته و در سال ۱۹۸۴ میلادی به آلمان مهاجرت کرد. وی در آنجا کار موسیقی خود را ادامه داد و گروه سندی را در سال ۱۹۸۷ راه‌اندازی کرد و چند سال بعد به آمریکا مهاجرت کرد.

شهرام آذر ازدواج کرده و سه فرزند دارد. پسرش خشایار یکی از اعضای گروه هفت نفره سندی است. از دیگر اعضای گروه می‌توان از باباخانی، بهزاد پیشرو، سام سهرابی، اولیور واروژیان و راس رایت نام برد.

سبک موسیقی گروه سندی تلفیقی از سبک رپ در زمینه شعر ترانه و”تکنو” و ”بندری” در آهنگها است. گروه سندی یکی از اولین گروههایی بود که مسایل و مشکلات اجتماعی جوانان ایران (مانند ازدواج، اعتیاد و مهاجرت به خارج) را موضوع بسیاری از آهنگهای خود قرار داد.

بسیاری شهرام آذر را پیشگام موسیقی رپ در ایران و همچنین اولین کسی که از سبک رپ در موسیقی ایران استفاده کرد می دانند.[نیازمند منبع]

گروه سندی تاکنون ۹ آلبوم استودیویی و تعداد زیادی تک آهنگ به بازار عرضه کرده است که آخرین آلبوم این گروه ”ایستگاه ۷” نام دارد.

او خوانندگی را در اولین تجربه خود یعنی ششم ابتدایی شروع کرد که در جشنی که همه اولیا دانش آموزان حاضر بودند. وی برای خواندن شعر انتخاب شده بود که به دلیل نامعلوم جلو حضار شروع به گریه کرد و همه او را تشویق کردند. در دوران دبیرستان شروع به کار با ابزارآلات موسیقی کرد و در این راه بسیار موفق بود. وی چندین بار در خوزستان و دو بار هم در مسابقات کشوری شرکت کرد. در نوزده سالگی یک آهنگ به نام «هله دان دان» برای خانم بتی ساخت و این آهنگ یکی از بهترین آهنگ‌های کشور شد؛ و بعد از این از دانشگاه جهانی موسیقی تهران فارغ‌التحصیل شد.

بعد از انقلاب سال ۱۳۵۷ که همه کلاب‌ها بسته شد شهرام آذر دوباره به آبادان برگشت و کمی بعد از جنگ خلیج فارس به تهران بازگشت و در سال ۱۹۸۴ به آلمان رفت. سپس در یک شرکت موسیقی به نام اروندا (آرواندا) شروع بکار کرد. در همین مدت یک آهنگ به نام «های هو» ساخت که این آهنگ یکی از بیست آهنگ برتر آلمان شد.

در سال ۱۹۹۲ میلادی مصادف با ۱۳۷۳هجری شمسی شهرام آذر آهنگ دیگری به نام “دختر اهوازی (امشو شوشه)” ساخت که غوغایی به پا کرد.

سندی | شهرام آذر بیوگرافی و عکس های شهرام آذر

اعضای گروه سندی

شهرام خسروشاهی آذر

در ۲ مرداد برابر با ۲۴ جولای در محله‌ای بنام تانکی دو آبادان بدنیا آمد. تا قبل از انقلاب در ایران به فعالیت موسیقی پرداخته و در سال ۱۹۸۴ بعد از انقلاب با خانواده به آلمان مهاجرت کرد و کار خود را در همان کشور ادامه داد. در آلمان با ایده بهزاد پیشرو گروه سندی را درست کردند. در سال ۱۹۹۵ به آمریکا مهاجرت کرد و هم اکنون با همسرش خانم شیلا و دو پسرش خشایار و کوروش و دخترش نیکی در نزدیکی لس آنجلس در منطقه‌ای بنام Bakersfield زندگی می‌کنند.

خوانندگی، موزیک، تنظیم اهنگها، تهیه کنندگی، نوشتن شعر و ترانه از جمله کارهایی است که شهرام آذر در گروه سندی انجام می‌دهد و همچنین ایشان بعنوان یکی از بهترین کیبوردیست‌های تاریخ ایران محسوب می‌شوند.

بهزاد پیشرو

موزیک را در سن ۶ سالگی در زادگاه خود شهر ابادان اغاز کرد استاد او برادر بزرگش (گرشاسب پیشرو) بود، بهزاد در ادامه استادان بزرگی همچون برادران راهرو احمدی (علی، محمد رضا و حسین) داشت و در کلاس درس انها اموزش درامز را سپری کرد ایشان در دوران تحصیل خود در مسابقه هنری ابادان که در سراسر ایران برگزار می‌شد چندین بار رتبه اول را بدست اورد و صاحب نشان طلا ایران در این رشته شد بهزاد پیشرو در همان نوجوانی یعنی در سن ۱۴ سالگی پای به دنیای حرفه‌ای موسیقی گذاشت … و اولین تجربه حرفه‌ای خود را با خانم بتی اغاز کرد و همچنین در ادامه کارش با هنرمندانی همچون شهرام شب پره وابی همکاری داشت بهزاد بعد از انقلاب سال‌ها در تایلند با کمپانی‌های بین‌المللی و معروف (Oriental Artist و EMI) همکاری می‌کرد و بعد از ورود به اروپا در کشور دانمارک زندگی جدیدی را اغاز کرد بهزاد پیشرو بنیان‌گذار گروه گروه سندی می‌باشد و با دوست دوران جوانی خود شهرام اذر و منوچهر پنیری سندی را به حرکت در اوردند … و چیزی نگذشت که این گروه یکی از معروف ترین گروه‌های خارج از ایران شد بهزاد پیشرو برای تحصیل در این رشته وارد اکادمی درامز در کشور دانمارک شد و در رشته درام و موزیک تراپی تحصیلات خود را به پایان رساند و او را یکی از معروف ترین و بهترین درامر ایرانی در خاورمیانه می‌شناسند او در کنار درامز یک تهیه کننده توانا در موزیک می‌باشد ایشان در حال حاضر مشغول فعالیت هنری در اروپا و امریکا است.

سام سهرابی

دیگر عضو گروه سندی متولد شهر آبادان که در زمان جنگ ایران و عراق مجبور به ترک آنجا و مهاجرت به کشور سوئد کرد و در حدود ۱۳ سال در این کشور اقامت داشت. سامی در حالی که تنها ۱۰ سالش بود شروع به نواختن ساز پرکاشن کرد و در سن ۲۲ سالگی موزیک را در مدرسه گوتنبرگ سوئد شروع کرد. او را برای مطالعه بیشتر به لس انجلس آوردند و استادانش از سرتاسر دنیا از جمله افریقا، کوبا و اروپا بودند. دوستان صمیمی سامی از دهه ۹۰ با سندی شروع بکار کردند و تاکنون او یکی از اعضای موفق گروه سندی بوده است

سندی | شهرام آذر بیوگرافی و عکس های شهرام آذر

آلبوم‌ها

نوشتار اصلی: ترانه‌شناسی سندی
  • ۱۳۷۱- بگو دوستم داری
  • ۱۳۷۲- دختر حاجی الماس
  • ۱۳۷۳- دینگ دنگ
  • ۱۳۷۵- کبرا
  • ۱۳۷۶- خواننده تاپ
  • ۱۳۷۸- رقص جوونا
  • ۱۳۸۳- تق
  • ۱۳۸۵- سبک‌سنگین
  • ۱۳۹۳- ایستگاه هفت

آهنگسازی و تنظیم

نام خواننده نام ترانه ترانه سرا آهنگساز تنظیم
ابی وقتشه ایرج جنتی عطایی واروژان شهرام آذر
ابی خوابم یا بیدارم ایرج جنتی عطایی واروژان شهرام آذر
ابی دریایی ایرج جنتی عطایی واروژان شهرام آذر
ابی همسفر ایرج جنتی عطایی واروژان شهرام آذر
ابی پل ایرج جنتی عطایی واروژان شهرام آذر
ابی باور کن ایرج جنتی عطایی واروژان شهرام آذر
ابی شب شیشه‌ای ایرج جنتی عطایی واروژان شهرام آذر
ابی طلوع کن ایرج جنتی عطایی اسفندیار منفرد زاده شهرام آذر
ابی هلا مینا اسدی اسفندیار منفردزاده شهرام آذر
ابی بشکن حسین سماکار اسفندیار منفردزاده شهرام آذر
ابی عاشقانه اهورا ایمان بابک بیات شهرام آذر
شهرام شب پره خوشکل بندری عباس ابطحی عباس ابطحی شهرام آذر

سندی | شهرام آذر بیوگرافی و عکس های شهرام آذر

شهرام آذر, بیوگرافی سندی یا شهرام آذر

بیوگرافی و زندگینامه آزیتا حاجیان + عکس

بیوگرافی و زندگینامه آزیتا حاجیان + عکس

بیوگرافی آزیتا حاجیان + تصاویر آزیتا حاجیان


زندگینامه آزیتا حاجیان

آزیتا حاجیان (زاده ۲۱ دی ۱۳۳۶، تهران) بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون ایرانی است

آزیتا حاجیان فعالیت در سینما را از سال ۱۳۶۸ با فیلم «دزد عروسک‌ها» ساخته محمدرضا هنرمند آغاز کرد. وی در سال ۱۳۷۷ در هفدهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم فجر برای بازی در فیلم روبان قرمز به کارگردانی ابراهیم حاتمی‌کیا برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن در بخش بین‌الملل شد.

آزیتا حاجیان
نام اصلی : هدی حاجیان
زمینه فعالیت : تلویزیون، سینما و تئاتر
تولد : ۲۱ دی ۱۳۳۶
۱۱ ژانویهٔ ۱۹۵۸ ‏(۵۷ سال)
ملیت : ایرانی
پیشه : بازیگر
سال‌های فعالیت :  سینما از ۱۳۶۸ تا کنون
تئاتر از ۱۳۵۴
همسر(ها)  : محمدرضا شریفی‌نیا (همسر سابق) محمد کریمی هراتی 
فرزندان : مهراوه شریفی‌نیا (۱۳۶۰) – ملیکا شریفی‌نیا (۱۳۶۵)
مدرک تحصیلی :  لیسانس رشته بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر.

آزیتا حاجیان (زاده ۲۱ دی ۱۳۳۶، تهران) بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون ایرانی است.

زندگی آزیتا حاجیان
حاجیان لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشکده هنرهای دراماتیکِ دانشگاه هنر است. آغاز فعالیت هنری او از ۱۳۵۴ با نمایش «خورشید خانم آفتاب کن» بود. از دیگر نمایش‌های آزیتا حاجیان می‌توان به «بهرام چوبینه»، «ژاندارک»، «نسل آواره»، «نمایش بی کلام»، «دایره گچی قفقازی» و … اشاره کرد.

آزیتا حاجیان فعالیت در سینما را از سال ۱۳۶۸ با فیلم «دزد عروسک‌ها» ساخته محمدرضا هنرمند آغاز کرد. وی در سال ۱۳۷۷ در هفدهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم فجر برای بازی در فیلم روبان قرمز به کارگردانی ابراهیم حاتمی‌کیا برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن در بخش بین‌الملل شد.

زندگی شخصی آزیتا حاجیان
آزیتا حاجیان پس از جدایی از محمدرضا شریفی نیا با محمد کریمی هراتی ازدواج کرد. همسر وی در سال ۱۳۵۶ هم دانشگاهی او در دانشکده هنرهای دراماتیک بوده، وی طراح صحنه تئاتر هست و در یکی از نمایش‌ها که حاجیان نقش ژاندارک را بر عهده داشت به عنوان طراح صحنه در کنار گروه حضور داشت. آقای هراتی رشته طراحی داخلی را در کانادا خوانده‌‌است

زندگینامه آزیتا حاجیان

 حاجیان لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشکده هنرهای دراماتیکِ دانشگاه هنر است

گفتگو با آزیتا حاجبان خانم بی حاشیه

در شرایط پرتنش و پر از اضطراب جامعه ما خیلی از افراد هستند که دنبال راه های مختلف برای رسیدن به آرامش و ثبات می گردند. خیلی ها دوست دارند در این زمینه از تجربه های افرادی که آرامش دارند استفاده کنند و شیوه زندگی آنها را الگو قرار دهند.

سراغ یکی از بازیگرانی رفتیم که به سمبل آرامش معروف است آزیتا حاجیان همیشه به عنوان بازیگری آرام و انرژی مثبت شناخته می شد. چه دوستان و آشنایان این بازیگر و چه کسانی که حتی برای یک بار با او از نزدیک ملاقات داشته اند می دانند که او زنی، متین، آرام و در عین حال پر از انرژی است. او درباره مسائل و حواشی ای که برای زندگی شخصی اش به وجود آمده هم مدیریت درستی داشته و در تمام این مدت هم سعی کرده با غلبه بر مشکلات، آرامش خودش را حفظ کند. اما چگونه؟

خانم حاجیان! خیلی از کسانی که شما را از نزدیک می شناسند می دانند که در زندگی شخصی تان آرام هستید. به نظرتان برای رسیدن به آرامش در زندگی باید چه کار کنیم؟
– عموما وقتی کسی جهان بینی مخصوص به خودش را داشته باشد، یعنی کل جهان هستی برای یک مفهوم مشخص داشته باشد در مواقعی که در زندگی دچار اضطراب و گمگشتگی می شود، می تواند با توجه به آن جهان بینی آرامش خودش را حفظ کند. وقتی اتفاقی ناخوشایند برای ما می افتد، اگر قرار باشد تمام مدت درگیر عمل ها و عکس العمل های زندگی روزمره شویم قطعا باید خیلی قوی باشیم تا بتوانیم آرامشمان را حفظ کنیم.

درواقع خیلی بعید است که زندگی روزمره بتواند به ما آرامش دهد چون خصوصا در کشور ما مدام دچار اضطراب و بی ثباتی از نظر اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی هستیم و این مساله ما را به هم می ریزد. بنابراین اگر هرکسی با توجه به نوع نگرشش به جهان هستی یا همان جهان بینی ای که به آن اعتقاد دارد به معضل یا مشکلی که برایش پیش آمده نگاه کند، می تواند با تکیه به آن آرامشش را به دست آورد.

به نظرتان چطور می توان به این جهان بینی رسید؟
– به نظرم هم مطالعه در این زمینه دخیل است و هم فرهنگی که در آن بزرگ می شوید. البته تفکر هم در این زمینه نقش زیادی دارد. فردی که لحظه تولد تا مرگ را فقط در تفریح، لذت و فراموشی می بیند بعید است به جهان بینی جدی ای برسد، البته شاید هم برسد و راهکار دیگری پیدا کند. اما من معتقدم مسائل مختلف باید برای افراد دغدغه باشد و دنبال آنها بگردند. مگر می شود صبح که از خواب بیدار می شوی به آسمان نگاه کنی و به فکر نیفتی؟ چطور ممکن است گل هزار رنگ را ببینی و به آن فکر نکنی؟

کشور ما کشوری مذهبی است و زمینه این نوع جهان بینی در آن تقویت شده، در نهایت این جهان بینی ها در فضایی که زندگی می کنیم جهت پیدا می کند. من کاری به این ندارم که کدام درست است یا کدام غلط، حرف من این است آرامش فردی که جهان بینی قوی ای دارد خیلی بیشتر از آدمی است که هیچ گونه اعتقادی به این قضیه و مسائل جهان هستی ندارد.

خانم حاجیان به نظر شما برای رسیدن به آرامش و در ادامه حفظ آن چه راهکارهای علمی و عملی ای وجود دارد؟
از نظر علم روان شناسی اخیرا برخی راهکارها برای به آرامش رسیدن پیشنهاد می شود. راه هایی مثل یوگا. همین طور مدیتیشن که راه دیگری است برای به آرامش رسیدن. به نظرم این روش ها ما را از اضطراب های روزمره زندگی دور می کند و به عمق می برد، عمقی که خیلی سنگین است و با هر طوفانی تکان نمی خورد.

آزیتا حاجیان،تصاویر آزیتا حاجیان

 آغاز فعالیت هنری آزیتا حاجیان از ۱۳۵۴ با نمایش «خورشید خانم آفتاب کن» بود

درواقع منظورتان این است که اعتقادداشتن به شیوه ای که برای به آرامش رسیدن انتخاب می کنیم تاثیر مهمی در نتیجه ای که از آن کار می گیریم، دارد؟
–  بله، همین طور است. کسانی که اعتقاد جدی به موضوعی دارند آرامش پرثبات تری در زندگی شان دارند. اما در مقابل کسانی که به هیچ جریانی در زندگی باور ندارند، ممکن است زودتر دستخوش اضطراب ها و نوسان ها شوند. به هرحال قرار است در این دنیا از نقطه A به نقطه B برسیم، از تولد تا مرگ، وقتی قرار است این مسیر را طی کنیم من ترجیح می دهم با آرامش بیشتری آن را پشت سر بگذرانیم.

آرامش داشتن در زندگی برای خودتان چقدر اهمیت دارد؟ اینکه بحران ها، مسائل و مشکلات را با صبوری و آرامش طی کنید.
– این موضوع برای خودم خیلی اهمیت دارد و از راهکارهای مختلفی از جمله مواردی که گفتم برای آرامش داشتن استفاده می کنم. من مدیتیشن انجام می دهم، علاوه بر آن ما به دلیل شغلی که داریم خیلی بیشتر از مردم عادی یا شاغلان مشاغل دیگر دستخوش اضطراب می شویم. درواقع شغل ما چه از نظر تخصصی و چه از لحاظ ارتباط اجتماعی اضطراب زاست و من سعی می کنم از راه های مختلف این اضطراب را به حداقل برسانم.

ما ناچاریم حداقل برای حفظ سلامت روانی مان حواسمان به جریان های مختلف باشد و آسیب پذیری های خودمان را بشناسیم. به نظرم شناخت آسیب پذیری هر فرد یکی از مهم ترین کمک هایی است که او می تواند به خودش کند. وقتی از آسیب پذیری ات باخبر شوی می توانی از آن مراقبت کنی، مثل زمانی که بدن فردی بیمار است، مثلا کلسترولش بالاست و پزشک به او می گوید گوشت قرمز مصرف نکند و او هم مراعات می کند، درد مورد روح و روان هم خودش را در شرایط استرس، اضطراب و آشفتگی قرار نمی دهد.

شما چقدر سعی کردید خودتان را از این آشفتگی ها دور نگه دارید؟
–  چون شغل من سینماست راجع به آن حرف می زنم و قضاوت می کنم. من در سینما اهل حاشیه نیستم. به نظرم حاشیه در این حرفه بسیار اضطراب برانگیز است. یکی از راهکارهای من برای اینکه بتوانم آرامشم را به دست بیاورم این است که مطلقا در حاشیه سینما نیستم و خودم را از این قضیه دور می کنم.

خودم به این نکته پی برده ام که حواشی شغلم می تواند آسیب پذیری ام را تشدید کند به همین دلیل معتقدم آدم ها باید روی روحیات خودشان و شناخت آنها متمرکز باشند. اگر هرکسی ضعف های خودش را بشناسد قطعا بیشتر مراقب آنها خواهد بود و با تمرین می تواند آسیب پذیری هایش را در معرض هجوم قرار ندهد.

آزیتا حاجیان،تصاویر آزیتا حاجیان

آزیتا حاجیان فعالیت در سینما را از سال ۱۳۶۸ با فیلم «دزد عروسک‌ها» ساخته محمدرضا هنرمند آغاز کرد

حواشی ای که در زندگی افراد وجود دارد، باید به نحو درستی مدیریت شود تا در نهایت همه چیز آرامش ختم شود. شما چگونه این مسائل را مدیریت می کنید؟
– صددرصد همین طور است. مسائلی که پیش می آید باید مدیریت شوند. سینما شغل جذابی است که خیلی توی چشم است. درواقع عالم سینما مثل یک چراغ شبرنگ و ویترین است که روی شما زوم می شود و لحظاتی برای شما لذت بخش و گاهی اوقات هم آزاردهنده می شود. به همین دلیل حاشیه آن هم زیاد است.

راستش نباید به آن لحظات شیرین خیلی دل خوش کرد چون زودگذر است و آسیب هایی هم که در ادامه می تواند در پی داشته باشد به لحظات شادی ساز و بقیه مسائلش نمی ارزد. بنابراین هرچه کنار زندگی خودت آشفتگی و شلوغی ایجاد کنی می توانی زندگی ات را با آرامش بیشتری طی کنی.

به جز این راه هایی که اشاره کردید، چقدر کتاب خواندن در این زمینه را به کسانی که دنبال کسب آرامش هستند توصیه می کنید؟
–  کتاب خواندن و فیلم دیدن به نظرم عالی هستند که مباحث آنها درباره روان شناسی فردی است که آنها هم خیلی می توانند موثر و کمک کننده باشند. با توجه به شخصیت و نوع علاقه مندی افراد حتی کتاب های فلسفی و اجتماعی و حتی بعضی رمان ها هم می توانند تاثیر زیادی روی افراد بگذارند. گاهی اوقات پیش می آید رمانی می خوانی و آنقدر با آن درگیری که ناخودآگاه آرامش در تو به وجود می آید. این اتفاق درباره فیلم و سریال ها هم می افتد، البته فیلم های قوی و خوب که تو را به شدت درگیر می کنند و علاوه بر آن آموزش های زیادی هم از لحاظ رفتاری و انسانی به شما می دهند.

از بین کتاب هایی که خودتان خوانده اید نمونه خاصی مد نظرتان هست که به آن اشاره کنید؟
–  اخیرا کتابی از موراکامی به نام «کافکا در کرانه» خواندم که به نظرم خیلی قشنگ بود. سال ها پیش هم کتابی خواندم که خیلی به نظرم قشنگ بود و تاثیر خوبی روی من داشت به نام «وقتی نیچه گریه کرد» زمانی که ۱۶ ساله بودم «ابله» داستایوفسکی را هم خواندم و به نظرم آنقدر عالی بود که هیچ وقت فراموشش نمی کنم. شاید آن زمان آن کتاب برایم سنگین بود اما خیلی دوستش داشتم و برایم موثر بود. در زمینه سریال هم وقتی «آناتومی» را می بینم خیلی برایم خوب است و از آن نکات زیادی یاد می گیرم.

تصاویر آزیتا حاجیان

آزیتا حاجیان،تصاویر آزیتا حاجیان

عکس های آزیتا حاجیان

    آزیتا حاجیان،تصاویر آزیتا حاجیان

تصاویر جدید آزیتا حاجیان

    آزیتا حاجیان،تصاویر آزیتا حاجیان

جدیدترین عکس های آزیتا حاجیان

بیوگرافی و زندگینامه مرحوم محمد علی اینانلو +عکس

بیوگرافی و زندگینامه مرحوم محمدعلی اینانلو +عکس

بیوگرافی زنده یاد محمدعلی اینانلو (+عکس)


محمدعلی اینانلو, بیوگرافی محمدعلی اینانلو, مصاحبه با محمدعلی اینانلو

محمدعلی اینانلو

بیوگرافی زنده یاد محمدعلی اینانلو

محمدعلی اینانلو: من از جوان‌هایی که برای تفریح به کویر می‌روند خواهش می‌کنم که برنامه‌ریزی‌شده به کویر بروند؛ اول به‌خاطر حفاظت از جان خودشان و بعد به‌خاطر حفظ طبیعت.

محمدعلی اینانلو (زاده ۲ فروردین ۱۳۲۶ قزوین – درگذشتهٔ ۱۲ دی ۱۳۹۴) مجری تلویزیون، بازیگر، صداپیشه، کارشناس ورزشی، روزنامه‌نگار و کارشناس و مستندساز طبیعت بود. وی به عنوان قدیمی‌ترین گزارشگر و مفسر والیبال در ایران و بنیان‌گذار روزنامه‌نگاری محیط زیست شناخته می‌شد. اینانلو دارای دو فرزند به نام های آرش و البرز است.

• سوابق کاری محمدعلی اینانلو
– محیط زیست
محمدعلی اینانلو دارای سابقه ۴۰ سال طبیعت‌گردی در ایران بود و آموخته‌های خود را به صورت نوشته و فیلم درآورد. همچنین، اینانلو از مبتکران کلاس‌های آموزش اکوتوریسم در ایران بود. او دارای مدرک کارشناسی در رشته ادبیات بود و در زمینهٔ کار در رسانه‌های مکتوب و تصویری ایران سوابق متعددی داشت. اینانلو همواره دغدغه معرفی و حفظ طبیعت ایران را داشت و در برنامه‌های مختلف آن را مورد تأکید قرار می‌داد.

محمدعلی اینانلو دربارهٔ ظرفیت‌های طبیعت ایران اعتقاد داشت: اکوتوریسم ۸ شاخه اصلی دارد و ۸۰۰ شاخهٔ فرعی که همه اینها در طبیعت ایران در دسترس است. از طرف دیگر کشور ما جوان‌ترین کشور دنیاست، یعنی با تربیت نیروهای جوان به این سمت به راحتی می‌توان این جاذبه‌ها را برای دیگران توضیح و تفسیر کرد.

محمدعلی اینانلو, بیوگرافی محمدعلی اینانلو,تصاویر محمدعلی اینانلو

محمدعلی اینانلو دارای سابقه ۴۰ سال طبیعت‌گردی در ایران بود

 – ورزش
محمدعلی اینانلو به عنوان مفسر بازی‌های والیبال از بازی‌های آسیایی تهران در سال ۱۹۷۴ شروع به کار کرده بود و از مجریان معروف تلویزیون و رادیوی ایران به شمار می‌رفت.

– مستندسازی و سینما
محمدعلی اینانلو طی دوره فعالیت خود تعداد زیادی مستند در زمینه زیست‌محیطی و گردشگری تهیه و کارگردانی نمود که از شاخص‌ترین آنها می‌توان به ایران؛ جهانی در یک مرز اشاره کرد. وی هم‌چنین در دو فیلم سینمایی «ارتفاع پست» و «به رنگ ارغوان» به کارگردانی ابراهیم حاتمی‌کیا به عنوان بازیگر حضور داشت و به ایفای نقش پرداخته بود.

– مطبوعات
محمدعلی اینانلو از سال ۱۳۴۲ فعالیت مطبوعاتی خود را آغاز نمود و در بیش از ۴ دهه فعالیت مطبوعاتی علاوه بر نگارش مقاله‌های متعدد در مجلات و روزنامه‌ها سردبیری مجلات گردش، مجله سیلک‌رود به (زبان انگلیسی)، شکار و طبیعت، مجله جهانگردان و مجله طبیعت (هم‌چنین صاحب امتیازی) را به عهده داشت.

• در گذشت محمدعلی اینانلو
محمدعلی اینانلو، در شهریور نود و چهار براثر یک ضایعه مغزی در بیمارستان بستری شده بود. وی مدتی تحت درمان بود و با بهبود حالش توانسته بود برنامه‌های تلویزیونی را هم اجرا کند. اینانلو چند ماه بعد، صبح روز دوازده دی ماه همان سال در بیمارستان آتیه تهران بر اثر سکتهٔ قلبی درگذشت.

محمدعلی اینانلو, زندگینامه محمدعلی اینانلو, مصاحبه با محمدعلی اینانلو

محمد علی اینانلو، بنیان‌گذار روزنامه‌نگاری محیط زیست شناخته می‌شد

• گزیده ای از گفتگوی اینانلو با رسانه های مختلف

متن زیر گزیده ای از چند گفت و گوی محمدعلی اینانلو است با رسانه های مختلف، خوانش حرف های اینانلو سیر یک زندگی موفق را پیش رویتان می گذارد، صرف نظر از اینکه علاقه مند به کارهای او بوده اید یا نه، با خواندن متن چیزهای زیادی دستگیرتان می شود.

از تبار شاهسون
محمدعلی اینانلو: ما از ایل شاهسون هستیم. پدرم هدایت‌الله خان اینانلو است. ایل شاهسون در دامنه‌های سبلان و دشت مغان زندگی می‌کنند. زمانی که من به دنیا آمدم بیش‌تر ایل تخت قاپو(ساکن شدن ایل در یک منطقه و ییلاق و قشلاق نکردن) شده بود، ولی من این خوشبختی را داشتم که سال‌های اول کودکی را در چادر زندگی کنم. دور تا دور ما صدای آب جاری، صدای پرنده‌ها و صدای باد می‌آمد و این حس با من باقی‌ماند. در دوران دانشجویی سفرهایم آغاز شد. اصفهان، شیراز، خراسان و… به سفرهای خارجی هم رفت.

هشت ساله ی آسفالت ندیده!
محمدعلی اینانلو: علت علاقۀ من به طبیعت و سفر کردن همین ژن ایلیاتی من است. در واقع من در طبیعت به دنیا آمدم و زندگی کردم و تا هشت سالگی من که به تهران آمدیم، حتی هنوز آسفالت ندیده بودم. طبق رسوم زندگی ایلیاتی، از صبح که بیدار می شدیم، چند نفر موظف بودند که مراقب من باشند، اما من همۀ آنها را “قال” می گذاشتم، “جیم” می شدم و به باغ و دشت و مزارع می رفتم؛ و موقعی که در میان گندم زار دراز می کشیدم، مارها، مارمولک ها وحشرات روی بدنم می آمدند، می خزیدند و من با آنها حرف می زدم.

ورزشکار همه فن حریف
محمدعلی اینانلو: پدرم و علی آقا سه چیز به من آموختند: سوارکاری- تیراندازی و راستگویی. من به شدت از دروغ گفتن و دروغ شنیدن بدم می آید و این خصلتم را مدیون تربیت ایلیاتی خودم هستم.با این ورزش های ایلیاتی بزرگ شدم، مشتی زنی یاد گرفتم، کشتی یاد گرفتم، چلتوق یاد گرفتم…

بعدها که به تهران آمده بودیم، علاوه بر تیراندازی با تفنگ، من به تیراندازی با کمان هم علاقه مند شدم  و این رشته را ادامه دادم؛ تا جایی که قهرمان کشور شدم. فعالیت در رشته والیبال را هم از دورۀ دبستان شروع کردم وبه صورت حرفه ای ادامه دادم تا جایی که دعوت به حضور در تیم ملی هم شدم. بعد هم عضو تیم والیبال، بسکتبال و دومیدانی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران هم بودم.

بیوگرافی محمدعلی اینانلو,محمدعلی اینانلو,مصاحبه با محمدعلی اینانلو

محمد علی اینانلو از مجریان معروف تلویزیون و رادیوی ایران به شمار می‌رفت

فراری از درس
محمدعلی اینانلو: هیچ وقت درس را دوست نداشتم، اما به مطالعۀ آزاد خیلی علاقه دارم. به طوری که زندگی کردن بدون کتاب برای من کاملاً بی معنی است،  در همان زمان، معلمی داشتم به نام آقای نوح اسفند. ایشان عضو هیئت تحریریۀ مجلۀ توفیق بودند و باعث شدند برای اولین بار، مطلبی از من، در مجلۀ توفیق چاپ شود. وقتی که من اسم خودم را پای آن مطلب دیدم، چنان خوشحال شدم که همان لحظه از مدرسه بیرون رفتم و تا خانه دویدم و همین امر، باعث ادامۀ فعالیت من و ایجاد انگیزۀ هر چه بیشتر در من شد.

گزارشگر والیبال
محمدعلی اینانلو: اولین گزارش من هم مربوط به گزارش تیم “زسکا موسکا” بود که به ایران آمده بودند و چون اوایل کارم بود و آماتور بودم، با تأنّی خاصی گزارش را ارائه می دادم که حتی بعداً دوستان در روزنامه های ورزشی، از جمله همین اردشیر خان لارودی، سر به سرم گذاشتند. در آن زمان، هر کسی در رشته ای خاص تخصص داشت. مثلاً آقای بهمنش در کشتی و دومیدانی تخصص داشتند، مانوک خدابخشیان در فوتبال، ایرج ادیب زاده در دوچرخه سواری داشت و خلاصه هر کسی در حوزه ای متخصص بود و من هم در والیبال تخصص داشتم.

خبرنگاری عشق یا مرض؟
محمدعلی اینانلو: بعضی ها می گویند خبرنگاری عشق است، اما من معتقدم که “مرض” است! یک روز سیروس علی نژاد با من تماس گرفت از من خواست که یک مطلب راجع به کلاردشت بنویسم، من هم در پاسخ گفتم: ” سیروس! من تصمیم گرفتم که دیگر روزنامه نگاری نکنم”. ایشان هم گفتند: “خب هر طور راحتی” و گوشی را قطع کرد! همان شب، مطلب را برایش نوشتم. صبح که شد تلفن را برداشتم، تماس گرفتم. به محض اینکه سیروس گوشی را برداشت و صدای من را شنید گفت: “صبر کن، صبر کن، اون مرض رو من هم دارم! می دونم مطلب رو نوشتی!”

دو کیلو ناسزا
محمدعلی اینانلو: شایعه ای مبنی بر اینکه من شکار زده ام، برای من درست کردند. در ایلات و عشایر، شکار یک فضیلت محسوب می شود و اصلا، مردی که شکار نمی کرد فکر می کردند که مشکلی دارد. من با تفنگ بزرگ شدم. اما حالا بیش از هفده سال است که من به شکار نرفتم و شاید اولین شاهسونی باشم که تفنگ را زمین گذاشته، سال هاست که دیگر دل شکار کردن ندارم. حالا شما تصور کنید که برای من، چنین شایعه ای درست کنند و بدتر از آن، جوانان ما، بدون لحظه ای تفکر، این شایعه را پخش کنند!
تصورش را بکنید که حدود “دو کیلوگرم” برای من ناسزا ارسال شد! خودتان حساب کنید که هر کیلوگرم، چند ورق A4 می شود؟ و روی هر ورق A4 چند تا کامنت می توان نوشت؟

رفیق های بی معرفت و بد حساب
محمدعلی اینانلو: به نظر من اکثر مدیران رسانه ها، “رفیق های بی معرفت و بدحساب” ما محسوب می شوند. بد حسابند به این دلیل که حقوق و دستمزد بچه ها را به موقع پرداخت نمی کنند، و آنها را بیمه نمی کنند، بی معرفتند به این دلیل که وقتی یک خبرنگار، مطلبی انتقادی راجع به عملکرد یک نهاد، سازمان و یا فردی خاص می نویسد، این کار را به اتکای خبرگزاری و یا روزنامه ای که در آن مشغول به کار است انجام می دهد. در نتیجه، اگر هر کس عکس العملی نشان داد، باید آن روزنامه پشت آن خبرنگار بایستد و از او حمایت کند. در حالی که اینطور نیست و اصولاً اینگونه است که آنها، بلافاصله پشت خبرنگار را خالی می کنند. در نتیجه یک خبرنگارِ هیچ کاره می ماند و یک سازمان، وزارتخانه یا…
از مسئولین رسانه ای می خواهم که با معرفت و خوش حساب باشند، از مسئولین غیر رسانه ای هم می خواهم که انتقاد پذیر باشند.

محمدعلی اینانلو,تصاویر محمدعلی اینانلو, مصاحبه با محمدعلی اینانلو

محمدعلی اینانلو از سال ۱۳۴۲ فعالیت مطبوعاتی خود را آغاز نمود

مستند ساز رکورد دار
محمدعلی اینانلو: می‌توانم بگویم که من رکورددار برنامه‌های ایران‌شناسی در تلویزیون هستم و هزاران ساعت برنامه در این رابطه تولید کرده‌ام؛ در شبکه‌های ۲، چهار، مستند و جام‌جم. حتی قدیمی‌ترین برنامه شبکه جام‌جم تحت‌عنوان «ایران، جهانی در یک مرز» متعلق به من است. من در این برنامه، این مملکت را به ایرانیان و مردم دنیا شناساندم.

جهانگردی به جای نفت
محمدعلی اینانلو: من حدود ۱۲ سال پیش فیلم «جهانگردی به جای نفت» را ساختم که به تازگی برخی درباره این مساله حرف می‌زنند. من در آن زمان جهانگردی را به جای نفت پیشنهاد کردم که اگر گوش شنوایی بود، امروز با نفت بشکه‌ای ۵۰ دلار به دست و پا نمی‌افتادیم و از لحاظ گردشگری پیشرفت زیادی کرده بودیم. اما علت اصلی اولویت داشتن گردشگری این است که کشور ما یکی از جوان‌ترین کشورهای دنیاست و ۷۰ درصد جمعیت کشور ما، جوان‌ها هستند. در عین حال، افغانستان که همجوار ماست، بزرگ‌ترین تولیدکننده مواد مخدر جهان است. من معتقدم که بیکاری، ام‌الفساد است. من دو پسر دارم و می‌دانم که اگر جوان‌ها بیکار باشند، ممکن است به تدریج به انحراف کشیده شوند.

مرد رسانه
محمدعلی اینانلو: من در اصل یک فرد رسانه‌ای هستم.  یعنی اگر من برنامه گردشگری را برای تلویزیون ساخته‌ام، به این دلیل بوده که با رشته‌ام در ارتباط بوده است. اگر در رشته تبلیغات کار کرده‌ام و هنوز هم عضو انجمن جهانی تبلیغات هستم، به این دلیل است که حوزه‌ای از رسانه است. اگر مؤسسه طبیعت را راه‌اندازی کرده‌ام، باز هم بخشی از آن به رسانه مربوط می‌شود.

صدای خاص
محمدعلی اینانلو: اولویت من، کار رسانه‌ای مکتوب است و خیلی هم بد نمی‌نویسم. من آشنایی زیادی با کامپیوتر ندارم و اخیراً بچه‌ها به من یاد داده‌اند چطور با تبلت کار کنم. چندی پیش، سایتی را دیدم که بهترین صداها را با مثال‌های عینی شناسایی و معرفی کرده بود. مثلاً نوشته بود که صدای بم زنانه چنین تعریفی دارد یا صدای سوپرانو، فلان تعریف و مختصاتی دارد. برای صدای «باس» یا بم مردانه هم تعریفی ارائه کرده بود و دو مثال برای آن معرفی کرده بود؛ محمدعلی اینانلو و محمد نوری.

بیوگرافی محمدعلی اینانلو,محمدعلی اینانلو,مصاحبه با محمدعلی اینانلو

محمد علی اینانلو

سینما و حاتمی کیا
محمدعلی اینانلو: با حاتمی‌کیا شرط کردم و گفتم که وقتی تو کارگردانی می‌کنی، من اجازه می‌خواهم که به فاصله یکی دو متر پشت سرت بایستم. او باز هم تأکید کرد که مشکلی ندارد من پشت سرش بایستم. در آن شرایط دیدم که این فرد در انتخاب جای دوربین و کارهای دیگر چقدر باهوش است. بعد از این‌که کارمان در فیلم ارتفاع پست تمام شد، حاتمی‌کیا از من پرسید که به چه نتیجه‌ای رسیدی؟ گفتم که من فیلم خودم را خودم کارگردانی نخواهم کرد. من ترجیح می‌دهم به‌عنوان مشاور در کنار کارگردانی مثل تو بایستم. وقتی علت را جویا شد، به او گفتم که سینما خیلی بی‌رحم است و من به این حد بی‌رحم نیستم.

مسافر ماشین باز
محمدعلی اینانلو: من در ۳۰ سال گذشته، ۴ میلیون کیلومتر در ایران سفر کرده‌ام. این یک ادعای بی‌حساب و کتاب نیست و کیلومتر شمارهای ماشین‌های من در این‌باره شهادت می‌دهند. من هر ماشینی را که می‌خرم، ۴۰۰ هزار کیلومتر با آن رانندگی می‌کنم و اگر از بین نرفته باشد، از پرتگاه سقوط نکرده باشد یا سیل آن را نبرده باشد، آن را رنگ و تودوزی می‌کنم و در مزرعه‌ام می‌خوابانم. هنوز هم چند ماشین دارم که چنین وضعیتی دارند.
من در کانادا خودرو اجاره کردم و تمام مناطق شرقی، غربی، شمالی و مرکزی این کشور را گشتم. هر کسی که به کانادا می‌رود، برای استراحت و تفریح می‌رود اما من در آنجا هم مثل ایران زندگی کردم.

کاشف خستگی ناپذیر..
محمدعلی اینانلو: مثلاً کلاردشت را من معروف کردم اما امروز از کلاردشت چیزی باقی نمانده است. حتی جنگل ابر را من برای نخستین بار معرفی کردم اما چاره‌ای هم نیست؛ این مملکت متعلق به جوان‌هاست و آنها باید بروند و مناطق مختلف کشور را ببینند. البته لازم است که محیط‌ زیست را ملاحظه کنند.  ما در کویر لوت چیزهایی کشف کردیم که برای نخستین بار در ایران کشف شد اما متأسفانه به آن‌ها توجه نشد.  از دانشگاه‌های آمریکا به من جواب دادند اما وقتی من گزارشی به فارسی و انگلیسی تهیه کردم و برای دانشگاه تهران، سازمان محیط‌ زیست و… فرستادم، هیچ‌کس به من نگفت عمو! خرت به چند من؟!

کویر گردی
محمدعلی اینانلو: من از جوان‌هایی که برای آف‌رود و تفریح به کویر می‌روند خواهش می‌کنم که برنامه‌ریزی‌شده به کویر بروند؛ اول به‌خاطر حفاظت از جان خودشان و بعد به‌خاطر حفظ طبیعت. قطعاً جوان‌ها باید از رانندگی در کویر لذت ببرند؛ همان‌طور که من هم زمانی‌که در پهنه کویر می‌افتم، از رانندگی لذت می‌برم اما کویر را خراب نمی‌کنم و طبیعت را شلوغ نمی‌کنم. حیواناتی که در کویر زندگی می‌کنند، حق حیات دارند و برعکس آن‌چیزی که می‌گفتند کویر لوت عاری از حیات است، من اثبات کردم که تا اعماق کویر لوت، حیات وجود دارد.

نیمرو روی سنگ
محمدعلی اینانلو: می‌گفتند که «گندم بریان» گرم‌ترین نقطه کره زمین است که البته یک سال هم گرم‌ترین نقطه زمین بود. من تا داخل گندم بریان رفتم، تخم‌مرغ را روی سنگ نیمرو کردم، خوردم و فیلمش را هم ثبت کردم.
یک نفر جنگل را دوست دارد و یک نفر کوهستان را می‌پسندد. همه‌جا هم زیباست.من به شخصه کویر را خیلی دوست دارم؛ گستردگی، عظمت، زیبایی، شب‌ها و ستاره‌های کویر باعث شده‌اند که کویر حالت عجیبی داشته باشد.

سمنان یک قاره است
محمدعلی اینانلو: دامغان هم کویر دارد، هم کوه دارد و هم جنگل دارد؛ در حالی‌که همه اینها به یکدیگر نزدیک هستند. یا حتی سمنان. شما در سمنان با گرمای ۵۰ درجه مواجه می‌شوید اما زمانی‌که ۲۰ دقیقه رانندگی می‌کنید، دمای هوا به ۲۰ درجه می‌رسد. ۲۰ دقیقه دیگر رانندگی می‌کنید و به جنگل می‌رسید و بعد از یک ساعت می‌توانید به دریا برسید. در کجای دنیا چنین چیزی می‌بینید؟ اگر مردم کشورهای دیگر بخواهند چنین مناظر طبیعی را ببینند باید قاره عوض کنند اما ما می‌توانیم همه این مناظر را در سمنان ببینیم.

شکار ممنوع
محمدعلی اینانلو: من شکارچی بودم اما ۱۵ سالی است که به شکار نمی‌روم. علی‌رغم این‌که خودم شکارچی بودم و با شکار موافقم اما به شدت طرفدار این هستم که شکار برای ۵ سال ممنوع شود. البته باید فروش ۴۰۰ پروانه در سال ادامه پیدا کند و راهی پیدا کنیم که از کشتار حیوانات جلوگیری شود.
من کار و زندگی‌ام از یکدیگر جدا نیست. همه از می‌پرسند چه زمانی وقت می‌کنی به خودت برسی؟ من می‌گویم که تفریح من، کار من است و کار من تفریح من است؛ زندگی من، کارم است و کارم زندگی من است. متأسفانه همسرم فوت کرده اما تا زمانی‌ که زنده بود، با من همراهی می‌کرد.

محمدعلی اینانلو, بیوگرافی محمدعلی اینانلو, مصاحبه با محمدعلی اینانلو

محمد علی اینانلو

از آش شله قلمکار تا فسنجون
محمدعلی اینانلو: همه غذاها را راحت می‌خورم اما بعضی را به بعضی دیگر ترجیح می‌دهم. قورمه سبزی و فسنجان را خیلی دوست دارم. دنده کباب را هم خیلی دوست دارم اما نه بیشتر از یک بار در هفته. آشپز درجه یک هستم. آش شله قلمکار شیرازی درست می‌کنم که کار هر آشپزی نیست اما ۴۸ ساعت برای آن زمان می‌گذارم.

خشم دریاچه ارومیه
محمدعلی اینانلو: دریاچه‌ی ارومیه ده‌ها سال صبر کرد و دید که آب‌هایش را بردند و با آن باغ سیب درست کردند و چه سیب­‌های درشتی هم به دست آوردند. حالا صبرش دارد تمام می­‌شود و می‌‌گوید شما آدم­‌ها به من آب ندادید. من این آب باقیمانده را در اختیار آفتاب می‌گذارم و تبدیل می­‌شوم به نمک. بعد باد را که با من دوست است خبر می­‌کنم و نمک ها را می‌‌نشانم روی همان سیب‌های درشت و همه‌ی این باغ هایتان را نابود می­‌کنم.سیستان زمانی انبار غله‌ی ایران بود و بعد از این‌که هامون­‌ها خشک شدند واردکننده‌ی گندم شد.

بیوگرافی و زندگینامه سارا رسول زاده + عکس

بیوگرافی و زندگینامه سارا رسول زاده + عکس

بیوگرافی سارا رسول زاده + تصاویر سارا رسول زاده


بیوگرافی سارا رسول زاده,سارا رسول زاده,تصاویر سارا رسول زاده,

بیوگرافی سارا رسول زاده
نام و نام خانوادگی : سارا رسول زاده
رشته تحصیلی : لیسانس مدیریت صنعتی
تاریخ تولد : سال ۱۳۶۸

سارا رسول زاده مجری جوانی هست که بعد از مصاحبه بین ۳۰۰ نفر در شبکه دو تلویزیون برای مجری برنامه زنده انتخاب میشه و به تلویزیون راه پیدا میکند این مجری جوان حضوری موفق را در برنامه های نوجوان از خود به نمایش گذاشته و بطور چشمگیری با مخاطبان نوجوان ارتباط برقرار کرده و هم اکنون محبوبیت خاصی دارد محبوبیتی که بچه های اوایل دهه شصت را به یاد علاقه ای که به مجریان برنامه نیم رخ داشتن می اندازد.

سارا رسول زاده اصالتا اهل تبریز است و در یک خانواده ۶ نفره زندگی میکند که دو خواهر و یک برادر دارد و پدرش علاقه داره که سارا به ورزش اهمیت بدهد تا اونجایی که سارا در تیم هندبال نفت بازی میکرده و بدلیل مشکلات و کمبود وقت از این تیم جدا میشه ! برای مادر سارا رسول زاده ادامه تحصیل و رسیدن به مدارج عالی مهم است . یکی از خواهرانش مشغول تحصیل در مقطع دکتری است خواهر دیگرش حقوق می خواند و برادرش مکانیک طبعا با رشد کردن در چنین خانواده ایی سارا سراغ تحصیل در رشته ی هنر نرفت و در حال حاضر دانشجوی رشته مدیریت صنعتی هست.

سارا رسول زاده دیده شدن براش مهم نیست و بیشتر علاقمند هست که به کار تئاتر بپردازد او نقش آملیا را در تئاتر «یرما» از دکتر علی رفیعی را بازی کرد و امیدوار است اگر روزی بخواهد حضوری در سینما به عنوان بازیگر داشته باشد در کارهای دکتر رفیعی باشد.

گفتگو کوتاه با سارا رسول زاده

 متولد چه سالی هستید و در چه رشته ایی درس خوانده اید؟
من متولد سال ۱۳۶۸ هستم. بچه ی ته تغاری خانه با دو خواهر و یک برادر که رشته هیچ کدام هنر نبوده، یک خواهرم مشغول تحصیل در مقطع دکتری است خواهر دیگرم حقوق می خواند و برادرم مکانیک طبعا با رشد کردن در چنین خانواده ایی من سراغ تحصیل در رشته ی هنر نرفتم و در حال حاضر دانشجوی مدیریت صنعتی هستم، باید بگم که رشته تحصیلی ام را دوست دارم با احترام به تمام کسانی که هنر خوانده اند باور من این است که تحصیل هنر در ایران فایده چندانی ندارد البته نباید از این بگذریم که بچه های گروه هنر فیلم زیاد دیده اند و دایره مطالعاتی شان وسیع است که من سعی می کنم این خلا را با مطالعه شخصی جبران کنم. اقبال یک هنرمند گاهی براساس سلیقه ی مخاطب رقم می خورد. بازیگر در ایران همیشه باید منتظر باشد و تا یک زمان خاصی روی بورس است، من برای اینکه نمی خواستم به چیزی وابسته باشم رفتم سراغ رشته ایی که از طریق آن بتوان آینده مالی مطمئنی داشت.

 باور عام این است که مجری گری کار پردرآمدی است مگر برای اجرا دستمزد خوبی دریافت نمی کنید؟
مجری ها بیشتر پول خود را از استیج در جشن ها یا ایام خاص در می آورند که آن هم توانایی خاص خود را می طلبد، گاهی ممکن است یک مجری تا سه میلیون هم برای یک اجرای استیج بگیرد اما با این وجود من مجری استیج نیستم و علاقه ایی به این کار ندارم.

 چطور شد که وارد حیطه ی مجری گری شدید؟
من ابتدا فقط بازیگری تئاتر را دوست داشتم و اصلا به مجری گری فکر نمی کردم. شروع فعالیت تئاترم تو حوزه ی دانش آموزی با کانون پرورش فکری کودکان بود. ده سال آنجا کار تئاتر عروسکی کردم و جایزه ی عروسک گردان برتر را گرفتم. همان سال ها نیز در تئاتر دانشجویی جایزه بهترین بازیگری گرفتم.

ورودم به عرصه ی اجرا اتفاقی بود یک روز کسی که هرگز نفهمیدم چطور و از کجا من را می شناخت با من تماس گرفت که برای اجرا تست مجری گری بدهم، من تست دادم و قبول شدم. اولین کارم در تلویزون سال ۱۳۸۸ با برنامه «ترمه طلا» برای گروه کودک به کارگردانی محمدرضا حیدری بود که در آن کار مجری بازیگر بودیم، هنوز هم برخی من را با نام طلا در آن مجموعه می شناسند. بعد از آن برنامه زنده «آفتاب گردان» برای گروه نوجوان در شبکه دو را اجرا کردم.

اولین روز اجرای زنده ی من بدترین روز زندگی ام بود آن روز باید یک متن دانستی علمی را از حفظ اجرا می کردم من با اعتماد به نفسی که از بازی در تئاتر داشتم متن را یک دور خواندم و گفتم آماده ام به محض روشن شدن دوربین تپق ها بود که پشت سر هم می آمد. بعد از آن اجرا از استودیوی جام جم تا ونک اشک ریختم و فکر کردم این پایان کارم در اجرا است. آن شب خانم آیدا کریمی مربی تئاترم در دبیرستان به من گفت که قرار نیست همه از اول خوب باشند. تو پرانتز بگم که من هیچ وقت دوره ی مجری گری یا بازی ندیدم تنها معلم من تا قبل از آشنایی با دکتر علی رفیعی همین خانم آیدا کریمی در دبیرستان بود. رشته من در دبیرستان تجربی بود و تمام زنگ هایی که درس جدی نداشتیم می رفتم تمرین تئاتر این آخری ها سر کلاس های ریاضی و شیمی هم به هوای تئاتر حاضر نمی شدم.

اجرای زنده خیلی به تئاتر شبیه است. مجری باید بتواند برنامه را جمع کند، چالش به وجود بیاورد تا برنامه جذاب شود. بعد از این کار دو سال کارنکردم تا اینکه اومدم به برنامه «دوستان» به تهیه کنندگی مسعود ساکت اُف در شبکه جام جم، قبل از من در این برنامه زهرا عاملی یکی از مجری های توانمندمان بودند بعد فائزه یادگاری آمدند و بعد من که غدمتم در آن برنامه از بقیه بیشتر شد. بعد از تمام شدن برنامه «دوستان» بلافاصله برنامه ی «سپید پررنگ» به تهیه کنندگی الهه بهبودی آغاز شد که این برنامه نیز تا آخر شهریور۹۲ ادامه دارد.

من الهه بهبودی را از سر برنامه ی «جمع ما» با اجرای آزاده نامداری می شناختم و از همکاری با او بسیار لذت می برم. کم پیش می آید که یک تهیه کننده خانم با یک مجری خانم کنار بیاید ولی خانم بهبودی با وجود این که سن زیادی ندارند کارشان را به خوبی بلدند و حرفه ی خود را به خوبی می شناسند. «سپید پررنگ» برنامه ایی است پیرامون مشکلات جوانان.در این برنامه مشکلات جوانان را مطرح می کنیم و با مهمان هایمان نیز فارغ از چهره و حرفه ایی که دارند راجب موضوع برنامه گفتگو می کنیم. از مهمانانی که در برنامه حضور داشتند می توان به الهام حمیدی، افسانه پاکرو، بهاره رهنما، مژده لواسانی، شقایق دهقان به همراه دخترش می توان اشاره کرد.

بیوگرافی سارا رسول زاده,سارا رسول زاده,تصاویر سارا رسول زاده,
در ابتدای برنامه «سپید پر رنگ» لباس های خیلی خاصی می پوشیدید که بین لباس مجری های دختر و پسر هارمونی خاصی وجود داشت، آیا طراح لباس داشتید؟
بله خانم آنا ثانی طراح لباس «سپید پررنگ» بودند که متاسفانه در حال حاضر دیگر با این برنامه همکاری ندارند. از طراحی لباس و صحنه برنامه مشخص بود که تهیه کننده چقدر نسبت به کارش حرفه ایی برخورد می کند.

  به نظر شما چهره مجری و طرز لباس پوشیدنش در کیفیت اجرا چقدر مهم است؟
به نظر من چهره آنقدر مهم نیست مهم توانمندی یک مجری است. اپرا گِیل وینفری از مشهورترین مجری های جهان از دید برخی شاید به لحاظ زیبایی یک زن معمولی باشد اما این مجری با خلاقیت خود به ملکه میزگردها بدل شد، بنابراین توانمندی یک مجری فقط بسته به ظاهر او نیست.

 معمولا برای اجرا باید متن حفظ کنید؟
در برنامه های تولیدی که پلاتو می گوییم متن داریم ولی برنامه های زنده معمولا گفتگو محور است یک ساعت قبل از برنامه با تهیه کننده راجب فضای برنامه صحبت می کنیم یک سری سوال هم در اختیارم می گذارند اما من سوال های خودم را فی البداهه و در مسیر گفتگو خلق می کنم، خود شما الان که دارید با من مصاحبه می کنید یک سری سوال جلوی تان هست که اصلا به آن ها نگاه نکردید و سوال هایتان در لحظه و در مسیر گفتگو شکل گرفت.

می دانم که قیاس مجری گری و بازیگری قیاس درستی نیست، ولی شما به عنوان یکی از معدود مجری های خانم که کار حرفه ایی تئاتر می کنید به نظرتان تجربه ی کدام یک از این دو سخت تر است؟
مجری گری برنامه های زنده و بازیگری تئاتر به یکدیگر کمک می کنند ولی کار مجری به دلیل گسترده بودن دایره ی مخاطبانش حساس تر است. از یک بازیگر می توانند بپذیرند که در یک نقش خوب یا بد باشد اما اشتباهات مجری به راحتی بخشیده نمی شود.

آیا علاقه به ایفای نقش جلوی دوربین سینما دارید؟
من تا به حال هرچه پیشنهاد برای کار در سینما داشتم را رد کردم. استارت تجربه سینما برای من خیلی مهم است و فعلا قصد ندارم جلوی دوربین بروم. قبل از ورود به حیطه مجری گری یک تله فیلم برای جشنواره پلیس بازی کرده بودم. یک کار نمایشی هم به نام «چاپ شصتم» با آقای حیدری برای شبکه یک کار کردم. آرزوی من این است که اگر قرار باشد در سینما کار کنم جلوی دوربین خود دکتر رفیعی بروم و عاشقانه سبک کار او در «ماهی ها عاشق می شوند» را می پسندم. من خیلی شانس داشتم که اولین تجربه ی جدی تئاترم را با دکتر رفیعی شروع کردم.

 آیا الگویی برای بازیگری دارید؟
الگو ندارم زیرا معتقدم در هنر نباید کسی را الگو قرار داد، هنر برای زنده ماندن نیاز به زایش و کار نو دارد. اما بازیگر مورد علاقه زیاد دارم؛ فاطمه معتمد آریا، رویا تیموریان، گلشیفته فراهانی، ریما رامین فر، مریم سعادت و تمام بازیگرهایی که به واسطه ی چهره مطرح نشده اند را دوست دارم. در ایران همه دنبال چهره هستند و به طرز عجیبی صورت ها شبیه به هم شده. از بازیگران مرد نیز سیامک صفری، فرهاد اصلانی، حمید فرخ نژاد، پرویز پرستویی، علی سرابی، احمد مهران فر را دوست دارم.

 به عنوان سوال پایانی نقطه ضعف و قدرت خودتان را در مجری گری و بازی چه می دانید؟
بزرگترین نقطه ضعف من این است که روحیاتم خیلی روی کارم اثر می گذارد. گاهی که اتفاق بدی برام می افتد این را نمی توانم پنهان کنم.

نقطه قوتم این است که پشتکار بسیار زیادی دارم. آدم مغروری نیستم. اگر کسی به من بگوید که اینجا را بد بودی یا اگر اینطور بودی بهتر بود من به این نقدها گوش می دهم و این می رود در ذهنم که باید اصلاحش کنم. البته گاهی شاید این به ضرر بازی ام تمام شود چون از خلاقیتم کم می کند. ولی من معمولا ایراداتی که بهم می گویند را با تمرین زیاد و پشت کار حل می کنم.

برنامه های تلویزیونی سارا رسول زاده
ترمه و طلا – شبکه دو
آفتاب گردان – شبکه ذو
دوستان – شبکه جام جم
مثبت من – شبکه تهران
سپید پررنگ – شبکه دو

  تصاویر سارا رسول زاده

بیوگرافی سارا رسول زاده,سارا رسول زاده,تصاویر سارا رسول زاده,

 عکس های سارا رسول زاده

بیوگرافی سارا رسول زاده,سارا رسول زاده,تصاویر سارا رسول زاده,

 بیوگرافی سارا رسول زاده

بیوگرافی سارا رسول زاده,سارا رسول زاده,تصاویر سارا رسول زاده,

تصاویر جدید سارا رسول زاده

بیوگرافی سارا رسول زاده,سارا رسول زاده,تصاویر سارا رسول زاده,

 سارا رسول زاده

بیوگرافی سارا رسول زاده,سارا رسول زاده,تصاویر سارا رسول زاده,

 عکس های سارا رسول زاده

بیوگرافی سارا رسول زاده,سارا رسول زاده,تصاویر سارا رسول زاده,

 منبع:

بیوگرافی و زندگینامه مایکل جردن + عکس

بیوگرافی و زندگینامه مایکل جردن + عکس

بیوگرافی مایکل جردن، بازیکن اسبق بسکتبال (+تصاویر)


مایکل جردن, بیوگرافی مایکل جردن, زندگی نامه مایکل جردن

مایکل جردن

بیوگرافی مایکل جردن
زادروز: ۱۷ فوریه ۱۹۶۳
محل تولد : بروکلین، ایالت نیویورک
ملیت : ایالات متحده آمریکا
قد : ۱٫۹۸ سانتیمتر
جوایز: جایزه باارزش‌ترین بازیکن ان‌بی‌ای

مایکل جفری جردن، (Michael Jordan) (زاده ۱۷ فوریه ۱۹۶۳)، همچنین با حروف ابتدایی نامش MJ نیز شناخته می‌شود، بازیکن حرفه‌ای سابق بسکتبال اهل آمریکا، کارآفرین، و مالک عمده و همچنین رئیس تیم بسکتبال شارلوت هورنتز می‌باشد.

مایکل جردن, بیوگرافی مایکل جردن, زندگی نامه مایکل جردن

مایکل جردن زاده ۱۷ فوریه ۱۹۶۳ است

سال‌های آغازین زندگی مایکل جردن
جردن بروکلین، نیویورک زاده شد، پدرش جیمز جردن سرپرست تجهیزات یک کارخانه و مادرش دلوریس کارمند بانک بود. خانواده جردن هنگام کودکی او به ویلمینگتن در کارولینای شمالی نقل مکان کردند. مایکل جردن چهارمین فرزند از پنج فرزند خانواده است، دو برادر بزرگ‌تر با نام‌های لری و جیمز جونیور جردن، و یک خواهر بزرگ‌تر، دلوریس و خواهری کوچک‌تر به نام روزلین دارد.

مایکل جردن, بیوگرافی مایکل جردن, زندگی نامه مایکل جردن

مایکل جردن، بازیکن حرفه‌ای سابق بسکتبال اهل آمریکا

فعالیت حرفه ای مایکل جردن

مایکل جردن ۱۵ فصل در اتحادیه ملی بسکتبال آمریکا (ان‌بی‌ای) برای شیکاگو بولز و واشینگتن ویزاردز بازی کرده است. در زندگینامه‌اش بر روی وب‌گاه رسمی ان‌بی‌ای اظهار شده: “بی‌تردید و با تائید بسیاری، مایکل جردن بزرگترین بازیکن بسکتبال تمام دوران است.” مایکل جردن یکی از تاثیرگذارترین ورزشکاران بارز نسل خودش بود و به عنوان ابزاری برای محبوبیت ان‌بی‌ای طی دههٔ ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ مطرح بود.

مایکل جردن پس از سه فصل حضور در دانشگاه کارولینای شمالی در چپل هیل، جایی که او در تیم بسکتبال قهرمانی دانشگاه کارولینای شمالی سال ۱۹۸۲ نیز عضو بود، در سال ۱۹۸۴ به تیم حاضر در انی‌بی‌ای شیکاگو بولز پیوست. او به سرعت در قامت یک ستاره لیگ ظاهر شد، و با امتیازات فراوانی که کسب می‌کرد جمعیت را به وجد می‌آورد.

مایکل جردن, بیوگرافی مایکل جردن, زندگی نامه مایکل جردن

تصاویر مایکل جردن

توانایی پرش مایکل جردن مزین با اسلم دانک‌های نمایشی از روی خط پرتاب آزاد در مسابقات اسلم دان برای او القاب “air jordan” و “His Airness” را به ارمغان آورد. همچنین مایکل جردن آوازه‌ای به عنوان یکی از بهترین بازیکنان دفاعی بسکتبال بدست آورده بود. سال ۱۹۹۱ او اولین قهرمانیش با شیکاگو بولز را بدست آورد، با تکرار این موفقیت در سالهای ۱۹۹۲ و ۱۹۹۳، عنوان تری-پیت را بدست آورد.

گرچه مایکل جردن به بناگهان پیش از آغاز فصل ۹۴-۱۹۹۳ ان‌بی‌ای بازنشسته شد تا فعالیتی در بیسبال را دنبال کند، اما سال ۱۹۹۵ به بولز بازگشت و آنها را در مسیر افزودن سه قهرمانی دیگر به افتخاراتشان در سالهای ۱۹۹۶، ۱۹۹۷ و ۱۹۹۸ رهبری کرد، و نیز در فصل ۹۶-۱۹۹۵ توانستند رکورد بیشترین پیروزی تاریخ در یک فصل ان‌بی‌ای را با ۷۲ پیروزی به نام خود ثبت کنند. مایکل جردن سال ۱۹۹۹ برای بار دوم بازنشسته شد، اما یک بار دیگر و برای دو فصل از ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۳ به عنوان بازیکن ویزاردز به ان‌بی‌ای بازگشت.

مایکل جردن, بیوگرافی مایکل جردن, زندگی نامه مایکل جردن

مایکل جردن از سوی ای‌اس‌پی‌ان بزرگترین ورزشکار قرن بیستم آمریکای شمالی نام گرفت

افتخارات ورزشی مایکل جردن
دستاوردها و افتخارات فردی مایکل جردن شامل پنج مرتبه بدست آوردن جایزه باارزش‌ترین بازیکن ان‌بی‌ای، ده مرتبه قرار گرفتن در تیم اول تیم منتخب ان‌بی‌ای، نه مرتبه تیم اول تیم منتخب مدافعین ان‌بی‌ای، چهارده بار حضور در بازی ستارگان ان‌بی‌ای، سه بار گرفتن جایزه با ارزشترین بازیکن بازی ستارگان ان‌بی‌ای، ده بار کسب عنوان امتیازاورترین بازیکن فصل ان‌بی‌ای، شش عنوان بیشترین توپ‌ربایی فصل، شش بار بدست آوردن جایزه بهترین بازیکن مرحله حذفی ان‌بی‌ای، و کسب جایزه بهترین مدافع سال ان‌بی‌ای در سال ۱۹۸۸.

مایکل جردن در کنار دستاوردهای متعددش، رکوردهای ان‌بی‌ای برای بالاترین معدل امتیازاوری فصل (۳۰٫۱۲ امتیاز در هر بازی) و بالاترین معدل امتیازاوری مرحله حذفی (۳۳٫۴۵ در هر بازی) را نیز در اختیار دارد. در سال ۱۹۹۹، مایکل جردن از سوی ای‌اس‌پی‌ان بزرگترین ورزشکار قرن بیستم آمریکای شمالی نام گرفت، و در فهرست بزرگترین ورشکاران قرن آسوشیتد پرس بعد از بیب روث جایگاه دوم به او اختصاص داده شد.

مایکل جردن, بیوگرافی مایکل جردن, زندگی نامه مایکل جردن

مایکل جردن در فیلم سینمایی جم فضایی محصول ۱۹۹۶ بازی کرده است

مایکل جردن دوبار مشمول قرار گرفتن در تالار مشاهیر بسکتبال شده است، سال ۲۰۰۹ برای دوران بازی حرفه‌ایش، و سال ۲۰۱۰ به عنوان عضوی از تیم بسکتبال مردان المپیک ۱۹۹۲ ایالات متحده یا «تیم رویایی».

مایکل جردن همچنین با ستایش عمومی محصولاتش شناخته می‌شود. او عامل موفقت برند کفش‌های ورزشی ایر جردن نایکی بود، که سال ۱۹۸۵ معرفی شدند و تا به امروز محبوبیت‌شان را پا برجاست. وی همچنین در فیلم سینمایی جم فضایی محصول ۱۹۹۶ در نقش خودش ظاهر شد. سال ۲۰۰۶ رئیس و مالک بخشی از تیم بسکتبال شارلوت بابکتز سابق شد، سال ۲۰۱۰ با خرید بخش دیگری از سهام تیم حق اداره آن را نیز در اختیار گرفت.

بیوگرافی و زندگینامه امیر حسین صادقی + عکس

بیوگرافی و زندگینامه امیر حسین صادقی + عکس

بیوگرافی امیر حسین صادقی + تصاویر امیر حسین صادقی


بیوگرافی امیر حسین صادقی,تصاویر امیر حسین صادقی,امیر حسین صادقی

بیوگرافی امیر حسین صادقی + تصاویر امیر حسین صادقی

اسم : امیر حسین صادقی

تاریخ تولد : ۱۵/۹/۱۳۶۰

محل تولد : تهران
زادگاه : تهران،  ایران
اصلیت: نیشابوری :  وضعیت تاهل: متاهل
تاریخ ازدواج :  ۱/۶/۱۳۸۴  /  ساعت ۱۹ـ۲۲ /  سالن کشتی پارک ارم
حاصل ازدواج : ۱ پسر به نام امیر مهدی
باشگاه کنونی : استقلال تهران
شمارهٔ پیراهن: ۴
پُست : دفاع

امیر حسین صادقی (زادهٔ ۱۵ شهریور سال ۱۳۶۰) بازیکن فوتبال ایرانی است که در پست دفاع بازی می‌کند. صادقی اکنون در عضویت باشگاه استقلال تهران است.وی یک خواهر و برادر بزرگتر از خود و یک خواهر و برادر کوچکتر از خودش دارد وی همچنین متاهل و دارای یک فرزند پسر می‌باشد.

زندگی ورزشی
فوتبالش را در تیم تخت جمشید با مربیگری مجید مالمیر در دسته دوم جوانان تهران شروع کرد و به مدت ۲ سال در این تیم بود، در سال ۱۳۷۵ به تیم جوانان شاهین تهران پیوست با مربیگری داوود جلیلی و علی یزدانبخش ،۲ سال درتیم شاهین فعالیت داشت و در آن سال به تیم ملی جوانان ایران توسط مهدی مناجاتی دعوت شد در سال ۱۳۷۷ به تیم مقاومت تهران با مربیگری زنده یاد محسن آقازاده، بابا رضی و نقوی جهت گذراندن خدمت سربازی پیوست و تا سال ۱۳۷۹ در تیمهای امید و بزرگسالان مقاومت بازی کرد در سال ۱۳۷۹ و با دید صمد مرفاوی به امیدهای استقلال دعوت شدو در سال ۱۳۸۰ برای تیم بزرگسالان استقلال بازی کرد

صادقی پس از چندین سال عضویت در باشگاه استقلال تهران، در فصل ۸۷-۸۸ به باشگاه مس کرمان پیوست اما دوباره به تیم استقلال بازگشت. در لیگ یازدهم وی به تیم تراکتور سازی تبریز پیوست و بعد از یک فصل حضور در این تیم در لیگ دوازدهم بار دیگر به استقلال برگشت

او در جام جهانی ۲۰۰۶ فوتبال آلمان به همراه تیم ملّی ایران حاضر بود.امیرحسین صادقی در هر سه بازی ایران در جام جهانی ۲۰۰۶ فوتبال آلمان، جز نفرات ذخیره و نمکت‌نشین تیم ملّی ایران بود.

در جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل امیرحسین صادقی در هر سه بازی تیم ملی ایران حضور کامل نود دقیقه‌ای داشت و نمایش چشم‌گیر وی باعث شد تا پایگاه «بلیچر ریپورت» او را یکی از ۲۵ شگفتی جام جهانی قلمداد کنند.

امیر حسین صادقی  تاریخ تولدش در شناسنامه ۱۵ شهریور سال ۱۳۶۰ آمده است. اما در اصل متولد  ۱۵  آذر  همین  سال است ایشان در بیمارستان مادر تهران به دنیا آمده در یک خانواده هفت نفره،یک خواهر و برادر بزرگتر از خود و یک خواهر و  برادر  کوچک  تر از خودش دارد.او فرزند وسطی خانواده صادقی است.  اصلیت  پدر شان  نیشابوری  است  و  تا ۱۳ سالگی در  مدرسه  راهنمایی شهید قره چلو مقطع دوم راهنمایی  درس خوانده اند، و دوران دبیرستان خود را در علامه طباطبایی  در خیابان  معلم  ادامه  دادند به بخاطر شغل پدر در قرچک ورامین سکونت داشتند. بعد در منطقه هفت  میدان شهید نامجو اقامت داشتند

بیوگرافی امیر حسین صادقی,تصاویر امیر حسین صادقی,امیر حسین صادقی

ازدواج
امیر حسین صادقی در اول شهریور ماه سال ۱۳۸۴ ازدواج کرد.و نکته قابل توجه این بود مراسم عروسی دو برادر باهم در یک شب برگزار شد.حاصل ازدواج امیر حسین با همسرش یک فرزند پسر در تاریخ ۱۳۸۵٫۰۹٫۰۴ به نام امیرمهدی است

بیوگرافی امیر حسین صادقی,تصاویر امیر حسین صادقی,امیر حسین صادقی

تیم های امیر حسین صادقی
اولین تیم تیمه پدرش بود. بعد به تیم تخت جمشید با مربیگری مجید مالمیر در دسته دوم جوانان  تهران  به مدت ۲ سال رفت ، در سال۱۳۷۵ به تیم جوانان شاهین تهران پیوست با مربیگری داوود جلیلی و علی یزدانبخش ، ۲ سال درتیم شاهین فعالیت  داشت و در آن سال به تیم ملی جوانان ایران توسط مهدی مناجاتی دعوت شد در سال ۱۳۷۷ به تیم مقاومت تهران با مربیگری زنده یاد محسن آقازاده ، بابا رضی و نقوی جهت گذراندن  خدمت سربازی  پیوست و تا سال ۱۳۷۹ در تیمهای امید و بزرگسالان مقاومت بازی کرد در سال ۱۳۷۹ و با دید خوب صمد مرفاوی به امید های استقلال دعوت شدو در سال ۱۳۸۰ برای تیم بزرگسالان استقلال بازی کرد.

بیوگرافی امیر حسین صادقی,تصاویر امیر حسین صادقی,امیر حسین صادقی

ورود به فوتبال از زبان امیر حسین صادقی
اهل تهرانم ومتاهلم.۲برادر و۲خواهر دارم وفرزند سوم خانواده هستم.هر دو برادرم هم فوتبالیست بودند که یکی از آنها الان خیاطی کار میکند ودیگری هم فروشگاه ورزشی دارد.من از کودکی عاشق فوتبال بودم پدرم هم یک تیم فوتبال داشت که در آن تمرین میکردم البته آن زمان فقط دور زمین می دویدم ومن را به داخل زمین راه نمی دادند ولی بعد از چند سال یک تیم دسته دومی ازمن دعوت کردواز آن تیم بود که فوتبال باشگاهی من شروع شد.حدود سه سال در آن باشگاه توپ زدم.در دوران سربازیم هم در تیم پیام مقاومت توپ زدم ویک روز که در تپه های داودیه می دویدم تیم امید استقلال در آنجا تمرین میکرد که مربی تیم من را دید ودعوتم کرد تا به تیم امید استقلال بروم واز تیم امید هم به بزرگسالان استقلال اومدم.

خب حالا میریم سراغ مصاحبه با امیر حسین صادقی

در خانواده‌تان چند فرزند هستید؟

ما پنج فرزند هستیم که دو برادر و دو خواهر دارم. درمجموع خانواده پرجمعیتی هستیم و همیشه خانواده شلوغی داریم.

تو بچه چندم هستی؟
من بچه وسطی هستم، بچه سومم!

معمولا بچه‌های وسط مظلوم واقع می‌شوند، تو هم چنین شرایطی داشتی؟
اتفاقا من خیلی شیطان بودم و آن‌قدر اذیت می‌کردم که همه از دست من عاصی بودند. هیچ‌کس نمی‌توانست من را مهار کند و مادرم همیشه دنبال من می‌گشت و واقعا نمی‌دانستند از دست من چه کار کنند…

مادرت بین بچه‌هایش فرق نمی‌گذاشت؟
نه! اصلا، مادرم به تمام بچه‌هایش به یک چشم نگاه می‌کرد و هیچ فرقی نمی‌گذاشت. در خانواده ما خبری از تبعیض و فرق نبود. به همین خاطر از این لحاظ هیچ مشکلی نداشتیم و هیچ‌وقت به یکدیگر حسودی نمی‌کردیم.

رابطه مادر و همسرت چطور است؟
ارتباطشان از من هم بهتر است. خدا را شکر خیلی با هم صمیمی هستند و این مسئله بعضی اوقات به ضرر من تمام می‌شود!

یعنی دست به یکی می‌کنند؟!
دقیقا! همکاری آنها بی‌نظیر است و خودم هم نمی‌دانم باید برای فروپاشی اتحادشان چه کار کنم!

در این مواقع چه کار می‌کنی؟
فقط شنونده هستم، چون کار دیگری از دستم برنمی‌آید!

این ارتباط‌ها واقعا صمیمانه است یا شعار می‌دهی؟!
کاش شعار بود! ]باخنده[ اما واقعیت دارد!

از این مسئله ناراحت هستی؟

به‌خدا نه! چون این‌طوری همه چیز خوب است.

بهترین کادویی که گرفتی، چه بوده است؟
دو تا انگشتر خیلی زیبا از خانمم هدیه گرفتم، اما هر دو تا را گم کردم!

همسرت ناراحت نشد؟
فقط ترجیح داد که دیگر برایم هدیه نگیرد!

وقتی در کرمان بودی دوری از خانواده مخصوصا مادرت سخت نبود؟
همسرم همیشه به مادرم سر می‌زند و اتفاقا ارتباطش صمیمی‌تر از عروس‌های دیگر با مادرم است!

این مسئله به نفع توهم هست!
مسلما!

هنوز هم خانه‌پدری، خانه امیدت است؟
بله، همیشه با خواهر و برادرهایم دور هم جمع می‌شویم تا پدر و مادرم احساس تنهایی نکنند. با اینکه برادرکوچکترم طبقه پایین خانه مادرم زندگی می‌کند، اما بیشتر حرف‌هایش را به من می‌زند و اکثرا به خانه آنها می‌روم.

مادرت پرسپولیسی است یا استقلالی؟
هیچ‌کدام، هرجا که من باشم طرفدار آن تیم است.

شغل مادرت چیست؟
مادرم خانه‌دار است و تمام زندگیش را صرف بزرگ کردن فرزندانش کرده است.

امیرمهدی پسرت طرفدار فوتبال هست؟
معتقد است که طرفدار جومونگ است و یک  شمشیر دستش می‌گیرد و می‌خواهد همه را بکشد! اما از آنجایی که همسرم هم و مربی‌ بسکتبال است دوست داریم، امیرمهدی هم ورزشکار شود ولی فعلا باید شمشیر را از دستش بگیریم!

نکند خودتان شمشیر به دستتان بگیرید؟
خدا نکند! اما بعضی وقت‌‌ها مجبوریم با امیرمهدی بازی کنیم.

رابطه خواهرها و همسرت هم به این خوبی است؟
حرف ندارد! خانواده ما نمونه است و روابط عالی با یکدیگر داریم خدا را شکر، همه ما ازدواج کردیم و مادرم دیگه غصه سروسامان دادن ما را نمی‌خورد.

هنوز هم با مادرت درد و دل می‌کنی؟
سعی می‌کنم مادرم را درگیر زندگی شخصی‌ام نکنم چون مادرم غصه می‌خورد. بیشتر درخصوص خوشی‌ها و شادی‌ها با مادرم صحبت می‌کنم.

غذای مادرت خوشمزده‌تر است یا همسرت؟
چه بگویم؟! دست‌پخت هر دو خوب است. اگر بگویم دست‌پخت مادرم بهتر است دروغ گفته‌ام. اما هرکدام دست‌پخت خودشان را دارند و بعضی وقت‌ها غذای مادرم خوشمزه‌تر است چون تجربه بیشتری دارد. البته دست پخت ما در همسرم را هم دوست دارم.

سلیقه همسرت را بیشتر قبول داری یا مادر خودت و یا مادر همسرت؟
چون همسرم جوان‌تر است، سلیقه او را بیشتر می‌پسندم. ولی خدایی سلیقه همه آنها خوب است.

اگر با همسرت دچار اختلاف شدی با مادرت در میان می‌گذاری؟
بالاخره در هر خانواده‌ای مشکل پیش می‌آید، اما گفتم که ترجیح می‌دهم خودم حلش کنم تا مادرم را در جریان بگذارم. دعوا نمک زندگی است، خوشبختانه خوشی‌های زندگی ما بیشتر است.

مادرت امیرمهدی را بیشتر از نوه‌های دیگرش دوست دارد؟
نمی‌دانم! اما حسابی امیرمهدی را تحویل می‌گیرد و به او بد نمی‌گذرد.

اگر حرف خاصی  باقیمانده، بگو؟
از شما تشکر می‌کنم .

زندگینامه و بیوگرافی غلام حسین مظلومی + علت بیماری وی

زندگینامه و بیوگرافی غلام حسین مظلومی + علت بیماری وی

بیوگرافی کامل غلامحسین مظلومی +عکس های جدید ایشان

بیوگرافی زنده یاد غلام حسین مظلومی + تصاویر

غلام حسین مظلومی,بیوگرافی غلام حسین مظلومی,عکس های غلامحسین مظلومی

بیوگرافی زنده یاد غلام حسین مظلومی + تصاویر

نام کامل : غلامحسین مظلومی تنگستانی
زادروز : ۲۳ دی ۱۳۲۸(۱۳ ژانویهٔ ۱۹۵۰)
زادگاه : آبادان

رشته ورزشی  : فوتبال

تاریخ مرگ : ۲۸ آبان ۱۳۹۳

غلام حسین مظلومی (زاده ۱۳۲۸ در آبادان- ۲۸ آبان ۱۳۹۳ در تهران) بازیکن پیشین و مربی فوتبال ایرانی است. مظلومی در دوران بازیگری، عضو باشگاه استقلال تهران و تیم ملی ایران و مشهور به «سر طلایی فوتبال ایران» بود. اودر گذشته سرپرست تیم فوتبال استقلال تهران بود. او در ۲۸ آبان‌ماه ۱۳۹۳ در اثر ابتلا به سرطان معده درگذشت.

غلام حسین مظلومی,بیوگرافی غلام حسین مظلومی,عکس های غلامحسین مظلومی

غلام حسین مظلومی

تیم ملی
وی به همراه تیم ملی جوانان در بازی‌های ۱۹۶۹ تایلند لقب آقای گلی را با به ثمر رساندن ۶ گل به خود اختصاص داد و همچنین دو سال بعد بار دیگر در بازی‌های جوانان آسیا این بار در فیلیپین با زدن ۵ گل عنوان آقای گلی را به دست آورد. در بازی‌های آسیایی تهران بازدن ۵ گل لقب بهترین مهاجم آسیا در سال ۱۹۷۴ را به دست آورد. وی در المپیک مونترال کانادا به همراه تیم ملی فوتبال ایران حضور داشت و تنها گل ایران در مقابل تیم ملی فوتبال کوبا را به ثمر رساند. او در تیم ملی با زدن ۳۷ گل در ۴۸ بازی برای سالهای متمادی عنوان بهترین گلزن رده ملی را در اختیار داشت.

غلام حسین مظلومی,بیوگرافی غلام حسین مظلومی,عکس های غلامحسین مظلومی

غلام حسین مظلومی

تاج تهران
وی در سال ۱۳۴۷ و زمانی که در حال گذراندن دوران تحصیلی بود به تیم تاج پیوست و مجموعاً ۹ سال برای تاج بازی کرد و در سال ۱۹۷۱ در حالیکه تاج اولین قهرمانی در جام باشگاه‌های آسیا را کسب کرد او با زدن ۵ گل بهترین گلزن مسابقات شد.
مظلومی در این مدت در تیم تاج و شهباز با به‌ثمر رساندن ۶۵ گل در جام تخت جمشید و جام باشگاه‌های ایران و سه دوره کسب عنوان گلزن برتر لیگ تخت جمشید (دوره اول ۱۵ گل دوره دوم ۱۰ گل و دوره چهارم ۱۹ گل) دارای یک رکورد است. همچنین در سه دوره شرکت تاج در جام میلز با زدن ۲۶ گل آقای گل مسابقات میلز بود. در سال ۱۳۵۶ پس از جدایی از شهباز به الوصل امارت پیوست و با درخشش او الوصل قهرمان جام حذفی امارت شد و مظلومی با زدن ۹ گل بهترین گلزن مسابقات شد.

غلام حسین مظلومی,بیوگرافی غلام حسین مظلومی,عکس های غلامحسین مظلومی

 غلام حسین مظلومی

در سن ۲۹ سالگی در بازی با ذوب آهن مینیسک پای او دچار آسیب شدید شد و با اینکه آن زمان جراحی مینیسک به سادگی مقدور نبود ولی او بازگشت موفقیت آمیزی به فوتبال داشت و مجدداً برای تیم ملی انتخاب شد؛ ولی پس از چند ماه در بازی با تیم سابق خود نفت آبادان دچار اسیب دیدگی مجدد شد و در سن ۳۰ سالگی در حالیکه در اوج دوران بازیگری بود مجبور به خداحافظی از فوتبال شد.

غلام حسین مظلومی,بیوگرافی غلام حسین مظلومی,عکس های غلامحسین مظلومی

 غلام حسین مظلومی

دوران مربیگری
غلامحسین مظلومی پس از کسب افتخارات زیاد در دوران بازیگری در تیم ملی و رده باشگاهی به جرگه مربیان پیوست. کلاسهای مریگری را با موفقیت به اتمام رساند. او دارای مدرک مربیگری A B ،C آسیایی و دارای مدرک B اروپا (اتحادیه فوتبال انگلیس) می‌باشد.

غلام حسین مظلومی,بیوگرافی غلام حسین مظلومی,عکس های غلامحسین مظلومی

 غلام حسین مظلومی

– سرمربی تیم فوتبال بزرگسالان استقلال در سال ۱۳۶۷
– سرمربی تیم فوتبال امید ایران سال ۱۳۶۸
– سرمربی تیم فوتبال استقلال اهواز لیگ آزادگان سال‌های ۱۳۷۱ و ۱۳۷۳
– سرمربی تیم فوتبال شهرداری کرمان، مقاومت تهران، کشتی سازی بندرعباس، پتروشیمی ماهشهر و موتوژن تبریز، استقلال نوین تهران و پیام تهران در لیگ دسته یک
– مدیر فنی تیم‌های ملی نوجوانان و جوانان ایران
– سرمربی تیم ملی نوجوانان ایران
– مدیرفنی تیم‌های پایه استقلال و پاس
– سرپرست تیم فوتبال بزرگسالان استقلال در سال ۱۳۸۸
– عضو کمیته فنی باشگاه استقلال در سال ۱۳۸۹
– سرپرست تیم فوتبال بزرگسالان شاهین بوشهر در لیگ برتر (جام خلیج فارس)
در سالی که مرحوم ناصر حجازی سرمربی تیم محمدان بنگلادش بود به مظلومی پیشنهاد مربیگری ابوهانی بنگلادش شد ولی او حاضر به پذیرش این پیشنهاد  نشد.

غلام حسین مظلومی,بیوگرافی غلام حسین مظلومی,عکس های غلامحسین مظلومی

غلام حسین مظلومی

افتخارات
– قهرمانی ۳ دوره جام میلز هندوستان با تیم استقلال
– اقای گلی جام میلز هندوستان با ۲۶ گل
– بهترین گلزن ۳ دوره از جام تخت جمشید
– بهترین گلزن باشگاه‌های آسیا با ۹ گل زده
– بهترین بازیکن اسیا در سال ۱۹۷۴ در مسابقات المپیک آسیایی تهران
– آقای گلی در المپیک آسیایی تهران با ۵ گل
–  ۲دوره قهرمانی و کسب مدالهای طلا در جام ملتهای آسیا همراه با تیم ملی ایران
– قهرمانی وکسب مدال طلا با تیم ملی در المپیک آسیایی تهران
– یک دوره قهرمان جام قهرمانان باشگاه‌های اسیا با تیم استقلال (تاج سابق)
– زننده تنها گل تیم ملی ایران به تیم ملی کوبا در المپیک مونترال کانادا ۱۹۷۶
– حضور در ۲ دوره مقدماتی جام جهانی ۱۹۷۴ آلمان غربی و ۱۹۷۸ آرژانتین
– بالاترین میانگین گل ملی ایران با به ثمر رساندن ۰/۷۷ گل در هر بازی
– بهترین گل زن تاریخ لیگ تخت جمشید با ۶۵ گل
– ۲دوره اقای گلی مسابقات جوانان آسیا
– بهترین گل زن باشگاه استقلال در شهراورد تهران با ۵ گل (همراه با علی جباری)
– آقای گل جام ملت‌های آسیا ۱۹۷۶

غلام حسین مظلومی,بیوگرافی غلام حسین مظلومی,عکس های غلامحسین مظلومی

 غلام حسین مظلومی

مرگ
غلام حسین مظلومی در عصر روز چهارشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۳ در سن ۶۵ سالگی پس از دو سال مبارزه با بیماری سرطان معده در بیمارستان ولیعصر (عج) تهران درگذشت.

بیوگرافی و زندگینامه سمانه پاکدل + عکس

بیوگرافی و زندگینامه سمانه پاکدل + عکس

سمانه پاکدل / گپی با سمانه پاکدل بدون سانسور

بیوگرافی سمانه پاکدل

سمانه پاکدل از بازیگران زن سینما و تلویزیون متولد ۲۶ مهر ماه ۱۳۶۶ می باشد.

 بیوگرافی سمانه پاکدل

او عضو یک خانواده ۵ نفری می باشد.

بیوگرافی سمانه پاکدل

سمانه پاکدل و مادرش

یک خواهر و یک برادر دارد. خواهر او سی ساله و برادرش بیست و هفت سال دارد.

بیوگرافی سمانه پاکدل

سمانه پاکدل به همراه مادر و خواهرش

 بیوگرافی سمانه پاکدل

خواهرزاده های سمانه پاکدل

او تنها عضو مجرد خانواده شان است و فعلا هم ازدواج نکرده است و مجرد می باشد.

بیوگرافی سمانه پاکدل

 سمانه پاکدل و همسر برادرش

سمانه پاکدل در سال ۸۸ با حضور در مجموعه دلنوازان به کارگردانی حسین سهیلی زاده توانست به خوبی دیده شود.البته او قبل از آن نقش های کوتاهی در برخی مجموعه ها نیز داشته است.

بیوگرافی سمانه پاکدل

به گفته ی خودش نیز او جایگاه فعلی اش را مدیون مسعود رسام( تهیه کننده ) است که وی را به حسین سهیلی زاده برای حضور در سریالش معرفی کرده است.

بیوگرافی سمانه پاکدل

سمانه پاکدل در سریالهای روز حسرت , دلنوازان , دست بالای دست , دیگری و به تازگی در نقش رها (آیه) در سریال معراجی ها به ایفای نقش پرداخته است.

بیوگرافی سمانه پاکدل

آخرین مصاحبه با سمانه پاکدل و دوست صمیمی اش سحر قریشی

بیوگرافی سمانه پاکدل

از دلنوازان تا امروز با دلخوری!

پاکدل: روزی که برای سریال «دلنوازان» رفته بودیم، هم من و هم سحر، قبلا کارهای کوتاهی بازی کرده بودیم. سحر فیلم «لج و لجبازی» را داشت و من هم یک نقش در یکی از کارهای آقای سیروس مقدم داشتم ولی نقطه عطف بازیگری هر دو نفرمان «دلنوازان» بود.

رابطه من و سحر حین ساخت سریال « دلنوازان» شکل گرفت، نه بعد از سریال هر روز با هم درد و دل می کردیم. سرویس هایمان یکی بود و … اگر من و سحر فکر و درکی که امروز داریم را آن زمان داشتیم، شرایط به کلی تغییر می کرد. روزی که ما برای این سریال انتخاب شده بودیم فقط ۲۰ سال مان بود و هیچ درکی از شهرت و بازیگری نداشتیم. با این حال شرایط آن طور که باید پیش می رفت، پیش نرفت و اتفاقی که باید بعد از آن سریال برای مان می افتاد، نیفتاد.

در کل اگر بخواهم جمع بندی کنم من از شرایط امروز اصلا راضی نیستم. این که می گویند در سینما و تلویزیون باندبازی و مافیا وجود ندارد را من قبول ندارم چرا که هستند افرادی که پشت سر هم فیلم بازی می کنند و حمایت می شوند و حتی در نقش هایی ظاهر می شوند که حتی به سن و سال آنها نمی خورد ولی در همین بین بازیگرانی که چه به لحاظ سنی چه به لحاظ حرفه ای، مناسب آن نقش ها هستند، چون حمایتی برای آنها وجود ندارد، بیکار می مانند. در کل از ما هیچ حمایتی صورت نگرفت و حتی ما را از بازی در نقش های مشابه «دلنوازان» منع می کردند و می گفتند به تکرار نیفتید! بعد از آن هم که دیگر حمایتی در کار نبود.

بیوگرافی سمانه پاکدل

قریشی: چند وقت پیش مصاحبه ای انجام داده بودم که فیدبک های مثبت و منفی زیادی دریافت کردم. من در آن مصاحبه گفتم چرا باب شده که امروزه همه در حال تماشای سریال های ترکیه ای هستند. آنقدری که بالی خان را می شناسند، ستاره های وطنی را نمی شناسند! آقای سهیلی زاده که آن زمان به ستاره سازی معروف بود دیگر نمی تواند این کار را بکند! آنقدر که بازیگران سریال های ترکیه ای بین مردم شناخته شده اند، بازیگران خودمان طرفدار ندارند و آن هم دو علت دارد؛ اول اینکه فیلمنامه های ما مدام تکرار و تکرار است و مسئله دوم و مهمترین مسئله، ممیزی های بیش از حدی است که روز به روز بیشتر می شوند.

امروز عصر اینترنت و ارتباطات است و جوان دهه ۷۰ و نوجوان ۸۰ با دهه ۶۰ تفکرات کاملا متفاوتی دارند. من در این جامعه زندگی می کنم و بازیگر همین کشور هستم ولی چرا باید آنقدر به من فشار بیکاری و بی پولی بیاید؟ مگر من از همین تلویزیون مطرح نشده ام؟ پس چرا باید این همه سال در سریال ها بازی نکنم بدون این که حتی دلیلش را هم بدانم!

من تا عمر دارم خودم را مدیون تلویزیون می دانم چون مرا با نقش «یلدا» در سریال «دلنوازان» می شناسند. هر چند که امروز دیگر کاری در تلویزیون برای من نیست! ما برای حضورمان در این عرصه زحمت کشیدیم. یادم می آید که به من تلفن شد که فلان جا تست بازیگری می گیرند، من هم رفتم و قبول شدم، بدون هیچ پیش زمینه ای… آموخته هایم را در این سال ها کسب کردم. ما از سینما و تلویزیون پول در می آوریم و بیرون خرج می کنیم نه مثل دوستان دیگر که پولی که بیرون از سینما به دست آورده اند را در سینما خرج می کنند تا نقشی داشته باشند. اگر قرار است محدودیتی وجود داشته باشد از هر نظر، این محدودیت باید برای همه وجود داشته باشد.

در کل باید بگویم که بچه های «دلنوازان» حق شان را نگرفتند. اگر دقت کنید بچه های این سریال نسبت به بازیگران تازه کار سریال های دیگر خیلی پیشرفت داشتند ولی چرا نباید دیگر در تلویزیون کار داشته باشیم؟ چرا من نباید در یک سریال نود شبی بازی داشته باشم؟ بارها و بارها از طرف خود سازمان به خاطر بازی در سریال «دلنوازان» از من تقدیر شد، نه تنها من، از همه بچه های سریال ولی سرنوشت ما در تلویزیون چه شد؟!

 بیوگرافی سمانه پاکدل

وقتی محدودیت ها یکسان نیست!

قریشی: متاسفانه باید این را اعتراف کنیم که محدودیت های در این وادی اصلا یکسان نیست و برای هر کسی یکجور اعمال می شود! من این را قبول دارم که باید به تمام قوانین کشورم و صدا و سیما و سینما احترام بگذارم و هرگز هم از این قوانین تخطی نکردم. آنقدر برای مان محدودیت ایجاد شده است که از ترس این که مبادا کسی از ما عکسی بگیرد، حتی در میهمانی های خانوادگی هم شرکت نمی کنیم ولی با این حال سازمان یا ارشاد هیچ حمایتی از ما ندارند اما در عین حال می بینم کسانی را که هر کاری می خواهند می کنند، عکس های آنها دائم در اینترنت پخش می شود ولی کسی محدودیتی برای آنها ایجاد نمی کند و مدام در حال کار کردن هستند!

برای من اتفاق افتاده که چند ماه بیکار بودم و هیچ کس در طول این مدت بیکاری سراغی از من نمی گرفت ولی به محض اینکه یک حاشیه ایجاد می شود، همه برای تذکر و محدود کردن حمله ور می شوند!

بیوگرافی سمانه پاکدل

پاکدل: دقیقا همینطور است. زمانی که ما با «دلنوازان» شروع کردیم اصلا تجربه نداشتیم و نمی دانستیم مثلا برای مصاحبه با یک مجله چطور باید عکس بگیریم و چه بکنیم! در همان سریعا برای یک عکس به ما تذکر دادند و ما را احضار کردند و حالا هم این موضوع ادامه دارد و برای یک عکس در اینستاگرام سریعا به ما زنگ می زنند که عکس را بردارید و ما برای جوابگویی احضار می شویم! پس چرا وقتی که بیکار هستیم کسی به ما زنگ نمی زند؟ حرف من این است که چرا تلویزیونی که مثل خانه ما می ماند. ما را بلاتکلیف نگه داشته است؟ اگر ما را نمی خواهد یا الان دیگر ما را قبول ندارد بگوید تا ما برای زندگی مان برنامه ریزی داشته باشیم.

بیوگرافی سمانه پاکدل

 آقای قریشی و سمانه عروس!

پاکدل: اگر بخواهم سحر را تعریف کنم باید بگویم که او خیلی مهربان است ولی مهربانی هایش مادرانه است. مثلا گاهی پیش آمده که با او درد و دل می کنم و جاهایی پیش آمده که منتظرم الان سحر هم با من همدردی کند ولی در نهایت مثل یک مامان، من را توبیخ می کند و می گوید که کجای کارم اشتباه بوده است.

به نظرم مادر خیلی خوبی می شود. از نظر من، همه آدم ها خرده شیشه دارند، فقط مقدارش متفاوت است. خود من هم خرده شیشه دارم ولی خرده شیشه سحر آنقدر کم است که اصلا دیده نمی شود. خیلی مدیر خوبی است و مدیر بودن را دوست دارد. از آنجا که مستقل و روی پای خودمان بزرگ شده ایم، وجهه مرد بودن را در خودمان داریم ولی گاهی وجهه مردن بودن سحر خیلی به چشم می آید و گاهی او را «آقای قریشی» صدا می زنم!

سحر در عین این که خودش فکر می کند، نیم نگاهی هم به بقیه دارد. وقتی بتواند برای کسی کاری انجام بدهد، حتما انجام می دهد و هیچ بهانه ای نمی آورد. او حس ششم قوی دارد.

 بیوگرافی سمانه پاکدل

قریشی: اگر بخواهم سمانه را تعریف کنم، خیلی حرف ها دارم که دوست دارم بگویم… خالصانه ترین حرفی که می خواهم بگویم این است که اگر پدر یک خانواده بودم که پسری داشتم، حتما سمانه را به زور برای پسرم می گرفتم چون که سمانه به شدت زن خانه است، بارها پیش آمده که من خیلی ناراحت بودم و شده که ساعت ۴ صبح به سمانه زنگ زدم. سمانه زود آمده دنبال من و رفتیم امامزاده صالح (ع) در میدان تجریش و آنجا تا توانستیم با هم درد دل و گریه کردیم و برگشتیم خانه.

من و سمانه هم خون نیسیتم ولی همدل هستیم. سمانه تنها همکاری است که توانستم در این مدت فعالیت، به او آنقدر اطمینان کنم که رازهای نگفته زندگی ام را به او بگویم و مطمئن هستم که این راز را فقط من و سمانه می دانیم. رازی که به سمانه می گویم مطمئن هستم حتی اگر با هم قطع رابطه هم بکنیم، از زبان دیگری نمی شنوم.

همیشه سعی کردم آدم خوشدلی باشم و آدم های خوشدل هم دور خودم جمع کنم و سمانه یکی از بهترین خوشدل هاست. به خاطر ضرباتی که در زندگی خوردم تصمیم گرفتم که زیاد مسائل را جدی نگیرم و آدم ها را به شکل فانتزی ببینم و سمانه از دید فانتزی من یک عروس زیبا است. خیلی سمانه را سفید می بینم، حتی خاکستر هم نه، فقط سفید. گاهی احساس می کنم که مثل یک برادر بزرگتر برای او می شوم. به نوعی روی سمانه غیرت خاصی دارم. (با خنده)

بیوگرافی سمانه پاکدل

سمانه پاکدل و رزیتا غفاری

وقتی ما مدرسه می رفتیم!

پاکدل: من به شدت درسخوان بودم و انضباطم بسیار خوب بود. همیشه معلم ها از من راضی بودند. فقط موردی وجود داشت و آن هم این بود که من همیشه تاخیر داشتم، یعنی روزی نمی شد که من زودتر از زنگ مدرسه رسیده باشم و همیشه دیر می رسیدم.

البته آنقدر از لحاظ رفتاری و اخلاقی و درسی خوب بودم که این موضوع را پوشش می داد. مدام در فعالیت های مدرسه شرکت می کردم، گروه سرود، تئاتر و … ولی بعضی مواقع پیش آمده بود که این فعالیت ها به دادم نرسید و یکی دو نمره از انضباطم کم شده بود.

در کل بچه خوبی بودم و یادم می آید زمان مدرسه، مادرم به غیر از روزهای کارنامه، دیگر به مدرسه نمی آمد، یعنی هیچ وقت مادرم را به مدرسه نخواسته بودند!

بیوگرافی سمانه پاکدل

قریشی: یکی از درس نخوان ترین بچه های مدرسه من بودم. همیشه میز آخر کلاس می نشستم و مرا به زور به میز اول می آوردند. نمره انضباط بالای ۱۰ نداشتم! خانم راهپیما، ناظم دوران راهنمایی من بودند و یادم می آید که ایشان یک سال نمره انضباط به من ۹ دادند و من آن سال از انضباط هم تجدید شدم!

یادم می آید آن زمان همیشه معلم ها را به اسم کوچک شان صدا می کردم و مدام به خاطر این موضوع تذکر می گرفتم. همیشه وقتی سر کلاس درس بودیم، اگر کسی در کلاس را می زد، به بچه ها می گفتم: «قریشی بیاد دفتر» و وقتی طرف می آمد داخل می گفت «قریشی دارید؟ دفتر خواستنش».

همیشه کتاب های برنامه روز شنبه در کیفم بود چون واقعا عاشق معلم های روانشناسی و عربی بودم. البته این را هم بگویم واقعا عاشق مدرسه بودم ولی از طرفی آنقدر بین معلم ها شناخته شده بودم که بنده های خدا دیگر با من کاری نداشتند.

در دوران راهنمایی و دبیرستان دعوای بین دخترها در مدرسه خیلی زیاد است و من هم به نوعی رابین هود مدرسه بودم. مثلا یک سال پایینی می آمد و می گفت: «قریشی… فلانی ساندویچ منو به زور گرفت.» یا «قریشی… فلانی منو کتک زد.» و من هم رابین هود می شدم و می رفتم.

جایی که من درس خواندم حالت یاکوزایی داشت و مثل سمانه جای باکلاس درس نخواندم! (می خندد)

هر چند معلم های مدرسه هم مرا دوست داشتند و من همیشه برای شان شیرین زبانی می کردم ولی همیشه به من می گفتند «قریشی لااقل دوتا سوال را جواب بده که بتوانیم نمره ۱۰ را بدهیم و قبول شوی…» خلاصه دوران جالبی بود.

بیوگرافی سمانه پاکدل

قدر هنرمندان را بدانیم…

قریشی: متاسفانه زمانه ای شده است که تا وقتی هنرمند زنده است قدر او را نمی دانیم ولی به محض اینکه از دنیا می رود، هر روز هزاران هزار نفر صفحه هایش را فالو و لایک می کنند و تا مدت ها سرتیتر خبرهاست. در کشورهای دیگر بازیگران و هنرمندان ارج و قرب دیگری دارند و مدام از سوی مردم حمایت می شوند ولی در کشور ما خیلی از مردم فقط دنبال این هستند که سوژه یا حاشیه ای از یک هنرمند به دست بیاورند تا خبر دست اول برای صفحه های مجازی شان داشته باشند و هیچ حمایتی وجود ندارد. من از هیچ کدام از این آدم ها که به راحتی پشت سر من شایعه درست می کنند، نمی گذرم.

بیوگرافی سمانه پاکدل

پاکدل: کسی نیست بیاید بگوید که خرج زندگی ام را باید چگونه تامین کنم؟ واقعا آدم ولخرجی نیستم، نه سفر خارج از کشور دارم و نه سفر آنچنانی داخل کشور و نه خیلی خرج های دیگر. زمانی هست که شما در خانه نشستید و پدر و مادرتان خرج شما را می دهند یا شوهرتان خرج شما را می دهد یا آقایی هست که می گوید اگر بیکار شوم، همسرم شاغل است، خرج مان را تامین می کند و برعکس. ولی من بالشخصه واقعا روی این را ندارم که دوباره به خانواده ام رجوع کنم و بگویم هوای من را داشته باشید.

من ۸ سال در این عرصه مشغول کار هستم، ضمن این که آن اوایل خانواده ام آنچنان تمایل به حضور من در این عرصه را نداشتند. می توانستم درسم را ادامه بدهم و دکتر شوم که دفتر و دستکی راه بیندازم. چرا هنرمندان حتی نباید یک بیمه ساده داشته باشند تا یک روز به دردشان بخورد؟! هیچ حمایتی از هنرمندان انجام نمی شود.

بیوگرافی سمانه پاکدل

دوستی های دور از رقابت…

قریشی: در دوستی واقعی رقابت وجود ندارد، یعنی این که من، سمانه را رقیب خودم نمی دانم و سمانه هم مرا رقیب خودش نمی داند. دوستی به طول یک رابطه نیست، دوستی به عمیق یک رابطه است.

من فکر می کنم آدم ها زمانی که با هم احساس رقابت کنند، دیگر با هم دوست نیستند. این که خیلی از همکاران ما با هم دوست نیستند یا رفت و آمد نمی کنند، از ترس شان است. مثلا همکاری به منزلش می رود ولی با آن چیزی که در ذهنش از زندگی همکارش تصور کرده بود، روبرو نمی شود و این باعث تغییر در نظرش می شود. خیلی از بازیگران برای این که تلاش بسیاری کردند که بیرون شان جلوه آنچنانی داشته باشد، می ترسند که کسی با زندگی درونی شان روبرو شود و نظرشان عوض شود.

کسانی که با من دوست هستند وقتی خانه من می آیند از من توقع یک پذیرایی آنچنانی در یک زندگی آنچنانی را ندارند چون من را می شناسند. من هم مانند باقی مردم زندگی می کنم، من هم شده که دوستانم به منزلم آمده اند ولی وسایل پذیرایی نداشتم و فقط املت خوردیم.

من و دوستانم به منزلم آمده اند، ولی وسایل پذیرایی نداشتم و فقط املت خوردیم. من و دوستانم، با هم رفیق هستیم، نه رقیب.

بیوگرافی سمانه پاکدل

پاکدل: البته هستند دوستانی که با هم رقیب هستند ولی رفیق هم هستند که این را در هنرمندان کشورهای دیگر به وفور می شود یافت ولی در ایران خیلی کم این اتفاق می افتد، ضمن این که متاسفانه عزیزانی را هم دیده ام که خیلی راحت پشت سر هم صحبت می کنند.

من و سحر با هم دوست هستیم و شاید شب قبل شام با هم بیرون رفته باشیم ولی اگر فردایش کسی از من، حال سحر را بپرسد اصلا بروز نمی دهم که دیشب با هم بیرون بودیم.

یکی از دوستان سینمایی عزیز از دوستی من و سحر مطلع نبود و تا می توانست پشت سحر صحبت کرد و بعد متوجه شدم که همین کار را پشت سر من هم انجام می دهد. منظورم فقط من و سحر نیستیم. بازیگرها خیلی دوست و رفیق ندارند. من شخصا به عنوان یک بازیگر، تنها یک دوست صمیمی خارج از این عرصه دارم چون نیاز به درک متقابل وجود دارد.

بیوگرافی سمانه پاکدل

قریشی: من این را هم اضافه کنم که اگر دوستی از بیرون از عرصه هنر داشته باشیم چون او در این عرصه نیست و شرایط این عرصه را درک نکرده است، ماجرای همان ماشین ۲۰۶ سمانه پاکدل پیش می آید و این شرایط زمانی بدتر می شود که این دوست شرایط مالی خیلی بهتری هم داشته باشد. یک بار توسط یکی از همکاران، یک سوءتفاهم بین من و سمانه ایجاد شده بود که سریعا حل شد ولی بعد از آن اتفاق، یک قانون گذاشتیم؛ این که هر جایی، هر لحظه و هر مکانی سوءتفاهمی پیش آمد، سریع به هم زنگ بزنیم و از هم بپرسیم و به حرف دیگران بسنده نکنیم. دوستی من و سمانه چند وقت دیگر دو رقمی می شود و این صمیمیت بین ما آنقدر زیاد شده که گاهی با نگاه کردن به یکدیگر، با هم صحبت می کنیم. آرامش سمانه روی من خیلی تاثیر می گذارد.

بیوگرافی سمانه پاکدل

زندگینامه لمان بازیگر سریال ترکیه ای فاطما گل

زندگینامه لمان بازیگر سریال ترکیه ای فاطما گل

بیوگرافی لمان بازیگر سریال فاطما گل


مشخصات شخصی بازیگر نقش لمان

نام اصلی : Esra Dermancıoğlu
متولد : ۷ دسامبر ۱۹۶۸
ملیت : ترکیه
شغل : بازیگری
سال فعالیت : ۲۰۰۸ تا کنون

 زندگی
Esra Dermancıoğlu متولد ۷ دسامبر ۱۹۶۸ در کشور ترکیه میباشد .

وی درس خود را در کشور های اروپایی به اتمام رساند .

او بعد از اتمام درسش به ترکیه بازگشت و به سینمای ترکیه معرفی شد .

اولین کار وی بازیگری در فصل اول سریال Sen Harikasın است .

وی در سال ۲۰۱۰ از همسرش طلاق گرفت . و حاصل این ازدواج یک دختر است .

نام فیلم هایی که وی در آن نقش آفرینی کرده به شرح زیر است :

سریال ها
*  Sen Harikasın, 1. sezon, 2008
*   Avruya Yakası, ۶٫ sezon, 2009, 163. bölüm, konuk oyuncu
*  Fatmagül’ün Suçu Ne?, 2010, 2011, Mukaddes yenge
*   Küçük Hesaplar, 2012
*   Galip Derviş, ۲۰۱۳, Şükriye “Şuşu” (Konuk Oyuncu), 2013
*  Doksanlar, 2013, Şükran Tuncay
*   Sil Baştan ,2014

فیلم های سینمایی
*  Kadın İşi: Banka Soygunu, 2014, Dürdane
*   Moral Bozukluğu ve 31, 2010,

تصاویر لمان بازیگر سریال فاطما گل

 بیوگرافی لمان بازیگر سریال فاطما گل,لمان بازیگر سریال فاطما گل

 لمان بازیگر سریال فاطما گل

ادامه مطلب

طراحی و توسعه توسط بهترین بک لینک