مصاحبه با هنرمندان ایران و جهان
مصاحبه با ریما رامینفر بازیگر سریال پایتخت
مصاحبه با ریما رامینفر
مخاطبان تلویزیون ریما رامینفر را با نقش هما میشناسند.
او به پشتوانه سالها فعالیت تئاتری و بازی در نقشها و نمایشهای متنوع توانسته این شخصیت دوستداشتنی را واقعی و ملموس خلق کند. تعداد آثاری که او در سینما و تلویزیون بازی کرده، انگشتشمار است؛ از آثار سینمایی او میتوان به سیزده، رفیق بد، نان و عشق و موتور ۱۰۰۰ و یه حبه قند اشاره کرد و در تلویزیون هم به جز سه سری از سریال پایتخت، در چک برگشتی و من یک مستاجرم بازی کرده است، اما تعداد و تنوع نقشهایی که در تئاتر بازی کرده قابل توجه است و جوایز متعددی برای او به همراه داشته که از آن جمله میتوان به جایزه دوم بازیگری برای حضور در نمایش یک دقیقه سکوت و جایزه اول بازیگری برای نمایش زمزمه مردگان اشاره کرد.
از زمانی که برای اولینبار شما را در نمایش یک دقیقه سکوت دیدیم تا امروز به این فکر میکنیم که این همه راحتی و معمولی بودن در ایفای نقش از کجا میآید؟
من به این نوع بازی اعتقاد دارم و وقتی تماشاگر یک کار نمایشی هستم چه در تئاتر، چه در تلویزیون و چه در سینما دلم میخواهد احساس کنم همه چیز واقعی است. وقتی فیلم یا سریالی ساخته میشود، مثل سریال پایتخت همه گروه تلاش میکنند همه چیز واقعی به نظر برسد، از طراحی و پرداخت قصه گرفته تا طراحی صحنه و لباس. پس من بازیگر هم خودم را موظف میدانم که توهم واقعیت را برای مخاطبم ایجاد کنم؛ یعنی همان واکنشهایی را بروز بدهم که در عالم واقعیت از خودم نشان میدهم.
به نظرم این شدنی نیست! همه نقشهایتان که براساس شخصیت خود شما نوشته نشده است؟
بله قطعا براساس شخصیت خودم نوشته نشده است. در واقع طوری نقشهایم را بازی میکنم که اول از همه برای خودم باورپذیر باشد.
حتی این کار هم ساده نیست؛ بسیاری از ما حتی جلوی دوربین عکاسی هم نمیتوانیم عادی و معمولی باشیم!
این توانایی با ممارست در تئاتر در من بهوجود آمده است. در سینما و تلویزیون نقشهایی که به من پیشنهاد شده متنوع و گوناگون نبوده، اما در تئاتر واقعا همهجور نقشی بازی کردهام از یک زن گستاخ و بیفرهنگ گرفته تا خانم آرایشگری که از آلمان آمده است. یاد گرفتهام که در هر نقشی به برآیندی از خود واقعیام و نقش برسم؛ یعنی اول خودم را در نقش پیدا میکنم و بعد مختصات نقش را اضافه میکنم، چون ترجیح میدهم همیشه کارم را باورپذیر انجام بدهم. البته بازی اغراق شده و نمایشگرانه هم بد نیست و شاید در جاهایی لازم باشد، اما من خیلی در اجرای آن توانمند نیستم.
به نظرم یکی از نقاط مشترک ریما رامینفر و هما این است که هر دو خیلی پذیرنده هستند و با اتفاقات سخت یا غیرقابل پیشبینی خوب کنار میآیند. درست است.
در مورد ریما این صفت کمرنگتر است؛ او بیشتر گله میکند و غر میزند.
به نظرم خود شما هم بسیار پذیرنده هستید؛ کمتر بازیگری آن همه موقعیتهای عجیب مثل بارش بتون بر سرش را میپذیرد بدون آنکه صدایش در بیاید!
تردید نداشته باشید در بازیگری هر کاری گروه کارگردانی از من بخواهد انجام میدهم. این را بخشی از وظیفه و حرفهام میدانم.
با این حال معتقدید هما از شما صبورتر است؟
بله. فکر میکنم ریما رامینفر کمطاقتتر، غرغروتر و ناتوانتر است.
و هما با وجود اختلاف سطح دانش و بینش و سوادش با نقی؛ عاشق اوست!
بله و این عشق بسیار برای من ارزشمند است. جنس این عشق کلیشهای و لوس نیست. معمولا وقتی در موقعیتهای رمانتیک زوجی خیلی محبت رد و بدل کنند، باعث ایجاد دافعه میشوند، اما رابطه عاشقانه نقی و هما ملموس است؛ با اینکه عشقشان خیلی زیاد است، اما به شکل باورپذیری اجرا شده است.
معمولا چه جور پیشنهادهایی از طرف شما برای نقش هما ارائه میشود؟
محسن تنابنده به عنوان سرپرست نویسندگان و بازیگردان، نه تنها بسیار بر کار و شخصیتهای سریال مسلط است، خیلی هم آمادگی شنیدن و پذیرش نظرات ما را دارد. همیشه ایدههایش را با صدای بلند مطرح میکند و اگر کسی پیشنهاد خوبی داشته باشد حتما اعمال میکند. من چند سال است که با هما زندگی کردهام، بیشتر از هر کسی به او نزدیکم و میدانم چه دیالوگهایی مال هما هست و چه دیالوگهایی مال هما نیست. وقتی دیالوگی از نظر من اشتباه باشد مطرح میکنم و چون آقای تنابنده همه شخصیتها را میشناسد با هم به نتیجه میرسیم.
اگر آلبومی از همه کارهای تئاتری و تلویزیونی و سینماییتان داشته باشید، پایتخت تصویر برجستهتری خواهد داشت؟
حتما همینطور است. چون من هیچ نقشی را اینقدر طولانی بازی نکردهام. کارهای سینمایی که کوتاه هستند، آثار تئاتری که به صحنه رفته و تمام شدهاند و شاید هیچ استنادی نمیتوانم به آنها بکنم، فقط میماند کارهای تلویزیونی من که برجستهترین آنها نقش هما بوده است. سه سال از زندگیام را با پایتخت شروع کردهام و مردم مرا با نقش هما میشناسند
مصاحبه با چوچانگ+شاید با مردی ایرانی ازدواج کنم
مصاحبه با چوچانگ
منگهانگ ژانگ یا به قولی اهالی سریال «پایتخت» ماهان از ورودش به ایران، گرسنگی کشیدن در ماه اول حضورش در کشور ما، اولین باری که دوغ نوشیده، علاقه به فرهنگ ایرانی، حجاب و مولانا و البته این نکته حرف زد که دیزی را خیلی دوست دارد.
صدایش میکنم خانم جانگ و علیرضا خمسه سریع میگوید اسم او ماهان است، یعنی آنها ماهان صدایش میکنند. در این لحظه مصاحبهام با بازیگر زن چینی سریال «پایتخت۳» تمام شده اما با تذکر خمسه از او میخواهم نامش را برایم بنویسد. گرچه خودش میگوید دستخط فارسیاش خیلی بد است و ضمن اینکه توضیح میدهد عیبی ندارد اگر دلم خواست اسم فامیلش را دوم بنویسم و اسم کوچکش را اول (چون آنها برعکس عمل میکنند) مینویسد: Zhang Menghan. بعد توضیح میدهد که به فارسی اسمش را در کارت دانشجوییاش اینطور نوشتهاند: منگهان ژانگ.
منگهان یا به قول پایتختیها ماهان، خوش برخورد و البته خوش خنده است. صادقانه جواب سوالهایم را میدهد و مدام دستش به شال روی سرش است و آن را جابجا میکند. سعی میکنم شمرده سوال کنم و او با دقت گوش میدهد و آرام آرام فارسی صحبت میکند. کمتر پیش میآید فعلی را اشتباه بگوید. شاید برایتان جالب باشد بدانید غذای ایرانی مورد علاقه او دیزی است و به مولانا و نی نامه علاقه دارد.
گفتگویمان را که در بالکن دفتر تهیهکننده «پایتخت» و روی صندلیهای راحتی آن انجام شد در ادامه میخوانید:
*شما چه زمانی به ایران آمدید؟
– چهار سال و نیم پیش بود، زمستان ۲۰۰۹.
*تمام این چهار سال ساکن ایران بودید؟
– بله. البته هر سال یکی دو بار به کشورم برمیگردم.
*چطور پایتان به ایران باز شد؟
– در چین زبان فارسی خواندم. البته رشته اصلیام انگلیسی بود و بعد از آن چند زبان دیگر هم انتخاب کردم؛ ژاپنی، آلمانی و فارسی. با مقایسه این زبانها تصمیم گرفتم فارسی را ادامه بدهم.
*یعنی شما این چند زبان را بلد هستید؟
– من فقط انگلیسی و فارسی میتوانم بنویسم و بخوانم و بعد از یاد گرفتن فارسی دیگر ژاپنی و آلمانی نمیتوانم صحبت کنم. چینی را هم که حرفهای صحبت میکنم.
*درستان که تمام شود به چین برمیگردید یا میخواهید در ایران بمانید؟
– هنوز تصمیم نگرفتهام. شاید همچنان رفت و آمد داشته باشم و چند ماه ایران بمانم و چند ماه چین.
*شما ازدواج کردهاید؟
– نه هنوز.
*ممکن است با یک ایرانی ازدواج کنید؟
– بستگی به اینکه چه کسی باشد دارد. بله. اگر خدا بخواهد.
*شما مسلمان هستید؟
– هنوز نه.
*چطور شد که بازیگر پایتخت شدید؟
– مرا سفارت چین معرفی کرد.
*خودتان به بازیگری علاقه داشتید؟ سابقهای در این هنر دارید؟
– قبلا که در پکن بودم برنامه تلویزیونی انجام دادم اما سریال نبود. بلکه برنامههای تفریحی بود.
*یعنی شما مجری بودید؟
– بله. در سی سی تی وی، پکن تی وی و چند تلویزیون مختلف یک سال و خردهای اجرا میکردم.
*پس معروف بودید؟
– معروف که نه اما مردم بابت آن یک سال مرا میشناسند.
*مردم شما سریال «پایتخت» را هم دیدند؟
– بله چینیهایی که در ایران هستند و فارسی بلدند دیدهاند. چینیها زیاد زبان فارسی را یاد میگیرند.
*خانوادهتان هم دیدهاند؟
– بابا و مامانم هنوز آن را ندیدهاند. اما من میخواهم دی وی دیاش را بخرم و برایشان بفرستم. این هدیه خوبی است.
*پدر و مادرتان درباره دوری از شما و زندگیتان در ایران چه نظری دارند؟
– برایشان خیلی جالب است. چون ما چینیها تا به حال یک خانم با روسری در تلویزیون ندیده بودیم. من هم که اولین بار به ایران آمدم به خانمها با تعجب نگاه میکردم. چون قبلا ندیده بودم که یک خانم با حجاب چه شکلی است.
*اگر باز هم به شما پیشنهاد بازیگری شود میپذیرید؟
– اگر فیلمنامه خیلی جالب باشد حتما این کار را میکنم.
*سیروس مقدم را از قبل میشناختید؟
– نه قبلا نمیشناختم.
*او کارگردان بسیار مطرحی در ایران است که سریالهای زیادی ساخته است.
– خارجیها معمولا تلویزیون نگاه نمیکنند چون مشکل زبان داریم. معمولا برنامههای کودک نگاه میکنیم.
*چرا؟
– چون زبان آن سادهتر است و ما متوجه میشویم. اما در سریال تند تند حرف میزنند و ما نمیفهمیم.
*دیالوگهای «پایتخت» را که متوجه میشدید؟
– بله چون چندبار تکرار میشد متوجه میشدم. توضیحات دوستان هم کمک میکرد. اما اگر یک سریال دیگر ببینم اکثرا متوجه منظورشان نمیشوم. چون اصطلاحات زیادی استفاده میکنند. صحبت با لهجه محلی هم باعث میشود حرفها برایم نامفهوم باشد.
*در چین هم مردم با لهجه صحبت میکنند؟
– بله لهجههای زیادی داریم.
*صحبت کردن خود شما به چینی هم با لهجه است؟
– بله. من لهجه دارم. اما پدر و مادرم یک لهجه دیگر دارند. خیلی عجیب و غریب و جالب است.
*چرا لهجه شما با آنها فرق میکند؟
– پدر و مادرم ۳۰، ۴۰ سال پیش وقتی بچه بودند در روستا زندگی میکردند اما بعد به شهر مهاجرت میکنند. بنابراین با لهجه صحبت میکنند. من نمیتوانم دقیقا با لهجه آنها صحبت کنم.
*سکانسی در سریال بود که شما در لحظه سال تحویل با زبان چینی دعا میکردید. این دعا بداهه بود یا در فیلمنامه نوشته شده بود؟
– من همان چیزی که از دلم میآمد و اگر در واقعیت هم بود این دعاها را میکردم، گفتم. بعد آقای سیروس مقدم گفت چه گفتی ما که نفهمیدیم؟! من هم ترجمه کردم.
*پس آن حرفها آرزوهای خودتان بود.
– بله. اینطوری میتوانستم خیلی راحتتر و طبیعیتر صحبت کنم.
*شما بازیگران ایرانی را میشناختید؟
– یک ایرانی در اپرای پکن بود که بازی میکرد او را دیده بودم اما اسم او را حفظ نیستم.
*پس در «پایتخت» بود که با سینما و تلویزیون ایران آشنا شدید.
– بله همه چیز برای من جدید بود.
*در ادبیات فارسی به چه نویسنده یا شاعری علاقه دارید؟
– مولانا. مثلا نی نامه را خیلی دوست دارم. مثنوی معنوی و غزلیات شمس هم همینطور.
*تا به حال مشاعره کرده اید؟
– مشاعر؟
*مشاعره. یعنی شما یک بیت شعر میخوانید و نفر بعدی با حرف انتهایی آن بیت، شعر دیگری را از حفظ میخواند.
– نه آن خیلی سخت است! «مشاعر» برای خارجیها واقعا دشوار است. ما نمیتوانیم مثل ایرانیها به فارسی فکر کنیم و مثل کودکان درس میخواندیم و برنامه کودک نگاه میکردیم.
*چه چیزی برای شما در ایران از همه جالبتر بود؟
– پیش از اولین باری که من به ایران بیایم هیچوقت یک خانم با چادر ندیده بودم. خانمهای چادری را خیلی نگاه میکردم. جالبتر اینکه وقتی سوار اتوبوس شدم دیدم زن و مردها جدا از هم مینشینند. فرهنگ ایران هم خیلی برایم جالب است. اکثر چیزهایی که در ایران دیدم برای اولین بار بود.
*درباره غذاهای ایرانی چه نظری دارید؟
– همه غذاها را اولین بار اینجا خوردم. خیلی جالب بود. من هر چیزی که در بازار میدیدم نمیدانستم چیست و انگار کاملا یک دنیای جدید را تجربه کردم.
*کدام غذای ایرانی را دوست دارید؟ اصلا این غذاها با ذائقهتان جور در میآید؟
– بله. دیزی را خیلی دوست دارم. یادم میآید اولین بار در ایران دوغ خوردم. (قهقهه میزند) ایرانیها خیلی به من تعارف میکنند و فکر میکنم از من پذیرایی کردند. مدام میگفتند بفرمایید بفرمایید و من گفتم باشه و دوغ را خوردم و آخ…!
*خوشتان نیامد؟
– اصلا نمیتوانستم تحمل کنم. اما حالا عادت کردهام. ما دوغ نداریم. ماست ما هم با ماست ایرانی فرق میکند. غذا کاملا متفاوت است. مزه، رنگ و همه چیز فرق میکند.
*ماست شما با ماست ما چه فرقی میکند؟
– ماست شما خیلی ترش است اما آنجا ما ماست شیرین میخوریم. من یک ماه اولی که ایران بودم هیچ غذایی نخوردم.
*ما اینجا رستوران چینی هم داریم.
– اولین باری که به ایران آمدم نمیدانستم رستوران چینی کجا است. فارسی هم بلد نبودم و فقط انگلیسی حرف میزدم. پسران ایرانی مدام با من صحبت میکردند و من خیلی خوشحال شدم. فکر میکردم خیلی خوشگل هستم. بعد از چند سال فهمیدم خارجی بودن من برای مردم جالب است.
*غیر از تهران به مناطق دیگر ایران هم رفتهاید.
– بله. اکثر شهرهای شمال را رفتهام. از شمال تا جنوب را دیدهام. از دریای خزر و اکثر شهرهای که اطراف آن قرار دارند تا جنوب جزیرههای قشم و هرمز را دیدهام.
*تا به حال مشهد هم رفتهاید.
– بله.
*زیارت در فرهنگ شما هم هست؟
– من هیچوقت مثل زیارت شما تجربه نکرده بودم. همه چیز جدید بود. ما هم مسلمان داریم اما آنها از فرهنگ ما دور هستند و با هم در یک شهر زندگی نمیکنیم. بلکه در شهر دیگری هستیم. من در شهری کوچک به نام رویان زندگی میکردم.
*مناطق توریستی یا بناهای تاریخی مثل تخت جمشید را هم دیدهاید؟
– بیشتر اصفهان و یزد رفتم. شیراز نرفتم. خیلی جالب است. من اکثر شهرهای ایران رفتهام.
*شما به فارسی هم راحت مینویسید؟
– راحت نیست و دستخط من هم خیلی زشت است. اما میخواهم این را بگویم که در این چهار سال و نیم خیلی به من خوش گذشت و راضی بودم. انتظار نداشتم یک بار در ایران فیلم بازی کنم و خیلی تجربه خوبی بود. امیدوارم روزی که به چین برگردم، درباره این تجربه مقاله بنویسم. امیدوارم یک کتاب درباره فرهنگ ایران بنویسم و در چین چاپ کنم تا بیشتر مردم چینی فرهنگ ایران را بشناسند و فارسی یاد بگیرند.
مصاحبه با نگار فروزنده +هیچ وقت جراحی زیبایی نداشتهام
نگار فروزنده با اشاره به شایعات منتشر شده در فضای مجازی در خصوص اینکه بارها جراحی زبیایی کرده است، تأکید کرد: تا به حال به غیر از جراحی بینی که آن هم به دلیل تصادف و شکستگی انجام شد، جراحی زیبایی انجام ندادهام.
نگار فروزنده بازیگر عرصه سینما و تلویزیون است که حضور در فیلم های «کافه ستاره» سامان مقدم، «دایره زنگی» پریسا بختآور، «دعوت» ابراهیم حاتمیکیا و «محاکمه در خیابان» مسعود کیمیایی از جمله فعالیتهای او در عرصه سینما هستند. وی همچنین در مجموعههایی تلویزیونی چون «دارا و ندار» مسعود دهنمکی، «من یک مستاجرم» پریسا بختآور و «ریحانه» سیروس مقدم در مقام بازیگر حضور داشته است.
به بهانه نوروز سراغ این بازیگر رفتیم تا هم از حال وی جویا شویم و هم درباره مسایلی که در این ۱۳ روز عید اکثر ما در سفرهای نوروزی با آنها مواجه میشویم، گفتگویی داشته باشیم.
فروزنده در این گفتگو درباره یکی از اساسی ترین معضلات در نوروز یعنی بهداشت طبیعت هشدار داد و البته تاکید کرد که درباره این مساله نمی توانیم مثل همیشه به شعارها اکتفا کنیم. کودکان در مدارس بیشتر از همه در برابر این شعارها قرار گرفته و آنها را همچون درس حفظ کرده اند و شاید بهتر از یک مجری بتوانند در این باره سخن بگویند. فروزنده بخشی از این مسأله ریشهای را به مشکلات روحی و دغدغههایی مرتبط دانست که جان ما را اذیت می کنند اما حاضر نیستیم برای درمان آنها به سراغ یک روانشناس برویم.
وی همچنین در این گفتگو از اینکه هیچگاه روی صورت خود عمل جراحی نداشته است سخن گفت و گلایه کرد که بعضی از سایت ها در فضای مجازی از عمل های زیبایی متعدد وی خبر می دهند.
*خانم فروزنده شاید یکی از معضلات ما در نوروز مبحثی باشد که علیرغم اهمیتش کمتر به آن توجه می شود و آن موضوع محیط و طبیعتی است که در بهار تحت تأثیر سفرهای مردم، به یکباره انگار دچار فرسودگی و آلودگی ۱۳ روزه می شود. خود شما چقدر با این مساله برخورد داشته اید و فکر می کنید چطور می توان جلوی آن را گرفت؟
– بله این یکی از مسایلی است که واقعا جای توجه و کار دارد. اولین کار این است که ما از منزل خود شروع کنیم. یعنی بهترین کار ممکن که هرکس می تواند انجام دهد این است که زباله ها را در منزل خود تفکیک کند. خود من دائما این کار را انجام می دهم، حتی زمانیکه به عنوان مهمان به منزل کسی می روم زباله های مصرفی خود را از یکدیگر تفکیک می کنم. زمانیکه ما از خانه خود شروع کنیم این فرهنگ در بیرون از خانه هم ادامه پیدا می کند.
من خیلی این حرکت را دیده ام که مثلا شخصی شیشه ماشین خود را پایین می کشد و زباله اش را به بیرون پرتاب می کند که این کار بسیار زشت است. این از جمله تصاویر بسیار زشتی است که من هر بار که میبینم تاسف میخورم و اگر بتوانم فرد را پشت چراغ قرمزی یا جایی پیدا کنم، حتما تذکر می دهم.
*چرا فکر میکنیم که چون شخص دیگری قرار است خیابان ها را تمیز کند این وظیفه دیگر بر عهده ما نیست؟
– برعکس باید به آن شخصی که بعدا قرار است این خیابان ها را تمیز کند، فکر کرد. در همه جای دنیا مردم سعی می کنند تا شهرشان را زیبا نگه دارند اما اینجا کمتر این دغدغه ها دیده می شود. واقعا داشتن یک کیسه زباله در ماشین چندان کار سختی نیست. چه می شود اگر هر کسی کیسه زبالهای را همراه داشته باشد و زمانیکه به طبیعت و یا هر محیط دیگری می رسد از آن استفاده کند، هم اکنون در همه جای شهر سطلهای زباله وجود دارد و می توان به اولین سطل زباله که رسید آن را تخلیه کرد. اگر مردم یک بار این کار را امتحان و احساس خوب بعد از آن را درک کنند دیگر همیشه به همین شکل رفتار خواهند کرد.
خود من همیشه در خودروی خود چنین کیسه زباله ای دارم و بعد از اینکه پر شد آن را در یکی از سطل های زباله شهر می اندازم.
*چرا ما متوجه ضررهای بی پایان چنین رفتارهای نیستیم؟
– ما به دلیل زندگی شهرنشینی که داریم و هر روز هم بیشتر می شود، از بعضی مسایل به تدریج دور می شویم و از این نکته هم غفلت می کنیم که انسان هرچه که از طبیعت بیشتر دور شود در زندگی دچار مشکل و افسردگی می شود. به طور مثال حیوانات بخشی از طبیعت ما هستند. آزار ندادن و تعدی نکردن به حیوانات باید جزو ضرورت ها باشد اما نه تنها از چنین موضوعاتی حمایت نمی شود بلکه عده ای حتی حیوانات موجود در منطقه حفاظت شده را هم می کشند و به نوعی با این کار تفریح می کنند.
من همکارانی دارم که با کودکان بی سرپرست کار میکنند و یا در خصوص دیگر موارد اجتماعی و آسیب های وارده فعالیت دارند اما بحث موجودات زنده و مشکلاتی که برایشان پیش می آید، از جمله مسایلی است که بسیار کمتر به آنها توجه می شود و یا اصلا نمی شود. در حالیکه به نظر من این موجودات زنده حتی گاهی اهمیت بیشتری هم پیدا می کنند زیرا بخشی از زندگی ما هستد و اگر از چرخه اکوسیستم خارج شوند اولین آسیب به خود ما می رسد.
ما انسان هستیم و عدالت را درمورد همه پدیده های پیرامون خود باید به نحو شایسته ای اجرا کنیم. به شکلی که هم اکنون با طبیعت رفتار می کنیم بیشتر آن را نابود می کنیم. من مدتی پیش فیلمی دیدم که چند آدم بیمار یوزپلنگ ایرانی را اذیت کرده بودند و بعد از این کار خود فیلم هم می گرفتند، واقعا چه بلایی بر سر بشر امروز آمده است که اینچنین شده است؟ من تا چند وقت بعد از تماشای این فیم حال بسیار بدی داشتم.
بسیاری از این آدم ها بیمار هستند و باید فکری برای درمان خود کنند زیرا اینها به مراحل بدتری می رسند. به طور مثال من خاطرم هست یکی از همین قاتلان زنجیره ای فرزندان پیش از این قتل ها حیوانات را مورد آزار و اذیت قرار می داده است. بنابراین این مساله ای است که ابعاد گوناگونی دارد و از وجوه مختلفی باید آن را دید.
*من می دانم که شما در زمینه حمایت از حیوانات فعالیت هم دارید…
– بله و از همه می خواهم این مساله را جدی بگیرند چون همانطور که گفتم این موضوع با حیات خود ما در ارتباط است. همینجا هم اعلام می کنم که هر گروه، نهاد و یا سازمانی که بخواهد در زمینه مسایل زیست محیطی و یا حمایت از حیوانات کاری انجام دهد، من حاضر به همکاری هستم.
*چه راهکاری پیشنهاد می کنید؟ به هرحال این مسایل بسیار ریشه ایتر از آن هستند که تنها بخواهیم درباره آنها گفتگو کنیم.
– بله، ببینید مردم ما شعار زده شده اند و اتفاقا در این موارد نمی توان شعار داد. باید یک جایی دیگر دست از شعار دادن برداریم. رسانه ها باید به عنوان اولین منبع، بخشی از این فرهنگ را در راستای حمایت از محیط زیست و حیوانات در مطبوعات جا بیندازند. باید به شکلی جدی و مداوم فرهنگ سازی شود تا این اندیشه در خود افراد شکل بگیرد.
مرضیه برومند یکی از کسانی است که در این مورد تلاشهای زیادی کرده است و در آثارش می توان این دغدغه را دید اما ساخت تنها یک سریال برای فرهنگ سازی کافی نیست و همه باید برای این منظور دست به دست هم بدهند. باید به گونه ای عمل کرد که این تصویر آزار و اذیت حیوانات و یا بیرون ریختن زباله ها برای همه زشت و قبیح باشد و دیگر هیچ کس چنین جسارتی را به خود ندهد که چنین کاری کند. حتی اگر نیاز باشد به نظر من باید با چنین افرادی برخوردهای قانونی سختی انجام بگیرد.
*فکر می کنید تنبیه و برخوردهای قانونی بیشتر جواب می دهد؟
– بله، من معتقدم در ایران در قبال بی قانونی جریمه بیشتر جواب داده است. به طور مثال همیشه در همه برنامه های تلویزیون حداقل برای بستن کمربند ایمنی خودرو هشدار داده شده است اما تا زمانیکه مردم مجبور نشدند برای نبستن کمربند جریمه بپردازند، بستن کمربند چندان عملی نشد. پلیس هم که به خاطر خودش و خانواده اش تذکر نمیدهد بلکه این تذکرات و توصیه ها برای زندگی بهتر خود مردم است.
* به نکته خوبی اشاره کردید اتفاقا این تصادفات هم یکی از معضلات نوروزی است و هر ساله با اتمام نوروز متاسفانه با آماری از تلفات جادهای روبرو هستیم.
– بله، اگر شاید راننده و سایر سرنشینان کمربندهای خود را می بستند چنین حوادث تلخی را شاهد نبودیم. در واقع بیشتر این تلفات تنها به این دلیل است که سرنشینان خودروها کمربندها را نمی بندند.
*خود شما چقدر این مساله را رعایت می کنید؟
– من از لحظه ای که سوار خودروی خود می شوم حتی اگر هم قرار باشد مسیری را برای ۲ دقیقه رانندگی کنم، باز هم کمربند خود را می بندم و از این لحاظ بسیار قانومندم. من به این کار افتخار می کنم و تنها کاری است که انجام آن برای من از روی اجبار نیست.
فکر می کنم در شرایطی قرار گرفته ام که به خاطر حرفه خود در برابر چشم های زیادی قرار دارم و از این بابت هم باید مسایلی را رعایت کنم.
*به نظر شما چرا برخی در برابر حل این مسایل و معضلات دافعه یا گارد دارند؟ رعایت بهداشت طبیعت و یا مسایل ایمنی مثل بستن کمربند واقعا سخت نیست.
– بله به نظرم یک گارد ذهنی است و یک نوع بیماری.
*البته گاهی هم بسیاری از این موارد به دلیل غفلت هایی است که ما نسبت به پیرامون خود داریم.
– غفلت به چی! غفلت نسبت به جان خود. دیگر نمی توان به راحتی نام غفلت را روی این مساله گذاشت آن هم در زمانی که به صورت گسترده ای این مسایل اطلاع رسانی می شوند. پلیس راهنمایی و رانندگی درباره این مساله هرچه را که در توانش بوده است، انجام داده اما من باز هم نمی دانم که چرا بعضی با خودشان لجبازی دارند.
من فکر می کنم هر مشکلی که ما داریم به این دلیل است که روانشناس در جامعه ما هنوز جایگاه خود را پیدا نکرده است. ما زمانیکه سرما می خوریم و مشکلی برای جسم و بدنمان پیش می آید به سرعت به دنبال پزشک می رویم تا خود را درمان کنیم، ولی برای مسایل و مشکلات روحمان هیچ کاری انجام نمی دهیم. ما آنقدر با روح و جان خود غریبه هستیم که وقتی احساس افسردگی و یا دیگر بیماری ها را داریم اصلا جایی را برای درمان آنها در نظر نمی گیریم.
*پس به نظر شما مردم برای توجه به مواردی مثل حفاظت از محیط زیست و رعایت مسایل راهنمایی رانندگی به اقدامی فراتر از دادن یک تذکر نیازمند هستند؟
– بله. مسایلی که در جامعه ما وجود دارد ریشه ای است و به شکل ریشه ای هم باید اینها درمان شوند. رفتارهای اجتماعی و وظایف شهروندی از بطن خود اجتماع شکل می گیرند و متاسفانه مشکلاتی هستند که پنهان می مانند اما پنهان کردنشان دردی را دوا نمی کند. حتی به نظر من آشکار کردن بعضی از حقایق میتواند خیلی هم راهگشا باشد.
به بسیاری از این مسایل باید از همان ابتدای کودکی توجه کرد. از کودکی باید به فرزندان آموزش بدهیم که به طور مثال طبیعت و محیط زیست خود را دوست داشته باشند. من برادرم کودکانی دارد که از همین الان سعی می کنم به آنها درباره طبیعت آموزش بدهم. باید در مهدکودک ها و در مدارس آموزش هایی داده شود تا نسل های بعد برنامه ریزی شوند و نسبت به محیط پیرامون خود منعطف تر عمل کنند. باید به گونه ای فرهنگ سازی کرد که مردم حتی نیازی به دقت و توجه نداشته باشند و مثل برنامه کامپیوتر این برنامه ها را عملی کنند.
*البته درمدرسه درباره این موارد همیشه توصیه شده است. هر یک از ما شاید اولین جمله ای که خاطرش باشد این است که مدرسه خانه دوم ماست و یا جملاتی درباره نظافت و پاکیزگی که در تمام در و دیوارهای مدرسه می توانستیم آنها را ببینیم.
– بله اما همه آنها شعار بودهاند و بچه ها شعار را نمی فهمند. شعار برای آنها مثل کتاب های درسی می ماند و فقط آن را حفظ می کنند. اگر در بعضی برنامه ها دیده باشید بچهها گاهی از یک مجری بهتر و مسلط تر ذرباره این موضوعات حرف می زنند اما چون این آموزش ها عملی آموخته نمی شوند، دیگر عمل کردن به آنها هم فراموش می شود.
*یعنی باید چه کاری انجام داد؟
– به طور مثال می توان دانش آموزان یک کلاس درس را به یک محیط طبیعی برد و بعد از آنها کمک گرفت که حتی به صورت بازی آن محیط را تمیز و زباله ها را جمع آوری کنند. کودکانی که به این شکل و به صورت عملی و کاربردی به سمت پاکسازی طبیعت حرکت کنند اگر خانواده شان هم زباله ای را روی زمین بریزد خود فرزندان به آنها تذکر می دهند.
تنها کافیست بپذیریم که هم اکنون فرهنگ ما تحت الشعاع مسایل و مشکلاتی قرار گرفته است. باید این آسیب ها را درست و خلاءها را پر کنیم. باید هم از خود و خانه و ماشین خودمان شروع کنیم. کمربندها را ببندیم، کیسه زباله ای را که لازم است در خودرو قرار دهیم، ظروف پلاستیکی کمتر مصرف و زباله ها را از یکدیگر تفکیک کنیم.
به نظرم بهتر است راهنمایی رانندگی هم برای کسانیکه زباله را به بیرون از ماشین پرتاب می کنند جریمه ای سنگین قرار و آن را ترتیب اثر دهد. یکی از مناطقی که در مسیر رفت و آمدم می بینم مردم در آنجا بسیار خوب رانندگی می کنند، پل جدیدی است که در بزرگراه صدر ساخته شده است. چون در این محل دوربین ها دائم همه را کنترل می کنند. شما حتی برای لحظاتی ممکن است از این رانندگی خوب مردم تعجب کنید و فکر کنید ایران نیستید اما درست به محض اینکه از آن محدوده خارج می شوید، دوباره همه چیز سر جای اول خود برمی گردد.
*پس موارد انتظامی هم موقتی است.
– بهرحال نشان داده شده که اگر اعمال زور وجود داشته باشد مردم بهتر رانندگی می کنند.
ببینید ما در شرایط کنونی همیشه تکرار کرده ایم که فرهنگی ۲۵۰۰ ساله داریم، ام این سؤال پیش میآید که پس این فرهنگ کجاست؟ فرهنگ ما از رفتار ما نشات می گیرد نه از گذشته و پیشینه ما، بنابراین اینقدر خود را به افتخارات گذشتهمان سنجاق نکنیم.
از جمله رفتارهای بد دیگری هم که در میان بعضی وجود دارد این است که ما دائم به زندگی دیگران سرک می کشیم، ما داعیه دار فرهنگ هستیم اما گاهی بی فرهنگی هایی دیده می شود که بسیار زننده است. به طور مثال یکی از سایت ها تاکنون چندین بار در اخبار خود زده است که من عمل جراحی زیبایی و جراحی بینی داشته ام.
می خواهم اینجا اعلام کنم که من تا الان به جز جراحی بینی که در سال ۷۷ به خاطر سانحه برایم پیش آمد، هیچ جراحی زیبایی روی صورت خود انجام نداده ام. آن جراحی هم همانطور که گفته شد زیبایی نبود بلکه بینی من به دلیل یک تصادف سر صحنه مجموعه «راه سوم» از سه نقطه شکست. من هرگونه جراحی زیبایی را تکذیب می کنم و از این به بعد به خاطر حفظ آبروی خود اگر چنین اخباری مشاهده کنم با بانیان آن برخورد قضایی خواهم کرد.
*حالا نظر خود شما به طور کلی درباره جراحی های زیبایی چیست؟ تاکنون دوست نداشتید دست به جراحی بزنید؟
– ببینید این امر واقعا مساله ای شخصی است. من خودم را به این شکل دوست داشته ام و هیچ گاه این ضرورت را برای خود احساس نکرده ام. چه بسا اگر بینی من سر صحنه تصویربرداری کار نمی شکست هیچ گاه آن را عمل نمی کردم.
*فکر می کنید چرا هم اکنون بازار جراحی های مختلف داغ شده است و در صورتیکه ممکن است بسیاری از این صورت ها نیاز به جراحی هم ننداشته باشند؟
– اگر کسی واقعا در صورت خود نقصی داشته باشد این اشکالی ندارد اما در غیر این صورت یعنی اگر به خاطر مد و زیبایی های بیشتر بخواهیم به این سمت برویم باید گفت که اینها حال ما را بهتر نمی کند. برعکس بدتر هم می کند چون بسیاری از این جراحی ها عوارضی دارند که بعد از عمل مشخص می شوند. خوب است که ما خود را بیشتر دوست داشته باشیم تا اینکه بتوانیم با تغییرات اینچنینی از خود لذت ببریم.
*برای نگار فروزنده زیبایی دغدغه نیست؟
– دغدغه من همیشه رشد شخصیتم بوده است چه به لحاظ فردی و چه به لحاظ اجتماعی. من بیشتر از ظاهر به روحم فکر می کنم و آن را پرورش می دهم.
*خانم فروزنده نوروز را قرار است چگونه بگذرانید و آیا به سفر هم می روید؟
– من هفته اول نوروز را قطعا در تهران هستم چون فکر می کنم تنها زمانی است که می توان از آرامش تهران سود برد. بنابراین دوست دارم این زمان را در کنار خانواده و در تهران باشم.
*به مردم پیشنهاد می کنید که به کجا سفر کنند؟
به هرجایی که فکر می کنند، با سفرشان به مقصد مدنظر حالشان می توانند خوب باشند؛ کویر، دریا و خلوت خانه شان و یا هر جایی که دلشان آنجاست و می توانند خوش باشند.
*آرزویی هم برای مردم دارید؟
– آرزوی سالی خوب و سلامتی و همچنین روزهای خوش را دارم و از آنها می خواهم در سفرهای جاده ای مراقب باشند. ما هر ساله آمار سنگینی از تلفات جاده ای داریم که امیدوارم امسال کمتر شود. این دست خود اشخاص است ما فکر می کنیم تصادف برای ما اتفاق نمی افتد. باید بدانیم که ما در قبال باقی سرنشینان یک خودرو مسئولیم. به خاطر سلامتی خودشان موارد ایمنی را رعایت کنند نه به خاطر پلیس و قانون
مصاحبه با سعید آقاخانی +مدیری و عطاران باید برگردند
سعید آقاخانی که ساخت سریال نوروزی شبکه سه را عهدهدار است، درخصوص بازگشت هنرمندان و کارگردانان طنز از جمله مهران مدیری و رضا عطاران به تلویزیون گفت: حضور تعداد افرادی که در حوزه طنز کار میکنند، هر چقدر بیشتر باشد، کیفیت کارها هم بالاتر میرود. آنها اگر برگردند عالی میشود.
مصاحبه با ملیکا شریفی نیا+توانستم خانوادهام را سربلند کنم
ملیکا شریفی نیا متولد ۲۱ آبان ۱۳۶۵ در تهران است.وی در خانوادهای متولد شد که از ابتدای تولد با دوربین و هنر غریبه نبوده است. وی علاوه بر بازیگری،هنرآموخته رشته گرافیک بوده و در زمینههای گرافیک، عکاسی، تصویرسازی کتاب و ساخت آثار حجمی بهطور جدی فعالیت میکند. او بازی در سینما را از سال ۱۳۷۰ با فیلمی به نام «اوینار» به کارگردانی «شهرام اسدی» شروع کرد.بازی در فیلم «اشباح » مهرجویی در جشنواره فیلم فجر امسال برای وی دیپلم افتخار بهترین بازی در نقش دوم زن را به همراه داشت. اشباح سومین تجربه همکاری وی بعد از «پری» و «مهمان مامان» بوده است. در یافت دیپلم افتخار جشنواره فیلم فجر بهانه ای شد که پای حرفهای این هنرمند بنشینیم .
مصاحبه با ملیکا شریفی نیا
در این جشنواره با کار آقای مهرجویی حضور داشتید. کار با آقای مهرجویی چطور بود؟
این کار اولین کار من با آقای مهرجویی نبود. این سومین کار جدی من با ایشان بود و همانطور که انتظار داشتم و مانند همیشه بسیار کار خوبی برای من بود و من توانستم بعد از این همه سال چیزهای زیادی بیاموزم.
در چه کارهای دیگری با آقای مهرجویی همکاری داشتید؟
پیش از این کار در فیلم «پری» و «مهمان مامان» با ایشان همکاری داشتم.
برای این فیلم دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش مکمل زن را نیز به دست آوردید.کسب دیپلم افتخار چه حس و حالی داشت؟
حس خوبی داشت.اصولا جایزه گرفتن از دست بزرگان سینما و داوران عزیز حس خیلی خوبی دارد چون نشانه تایید شدن است و این برای من بسیار خوب است که بتوانم خودم شخصا و به تنهایی خودم را اثبات کنم چون همیشه به دلیل خانواده هنریام خیلی کلی به ما نگاه میکنند. من خیلی خوشحالم که توانستم خانوادهام را سربلند کنم و بتوانم تاییدی را روی خودم و کارم داشته باشم.
اشباح برای شما و همچنین به طور کلی چه بازخوردی به همراه داشت؟
به طور کلی بیشتر روی این فیلم انتقاد بود ولی تا جایی که به من مربوط میشد بازخورد خوبی گرفتم و دوستان خیلی نقش من و پارتی که من در آن بازی میکردم را دوست داشتند. نظرات بسیار متفاوت بود. امیدوارم هر کس فیلم را میبیند دوستش داشته باشد. میتوانست کار بهتری باشد اما من از نقش خودم رضایت دارم.
به طور کل جشنواره فیلم فجر امسال را چطور دیدید؟
خیلی مشتاق جشنواره امسال بودم چون هم خودم دو فیلم در این جشنواره داشتم و همچنین کارهای خوبی به این جشنواره آمده بودند. هم کارهای آدمهای نامدار و هم کارهایی که درباره آنها بحث بود در این جشنواره حضور داشتند.دوست داشتم تمام فیلمهای این جشنواره را ببینم ولی فقط موفق به دیدن نصف فیلمها شدم و فیلمهایی که دیدم آن طور که انتظار داشتم نبود. البته کارهای خوب هم دیدم. به خصوص کار اولیها در این جشنواره بسیار خوب کار کردند.
جشنواره فجر امسال جشنواره پرحاشیهای بود.
جشنواره همیشه پر حاشیه است.
امسال ولی جنس این حواشی متفاوت بود و ما هنوز شاهد ادامه حواشی مربوط به اختتامیه این جشنواره هستیم. نظرتان در رابطه با این حواشی چیست؟
من خیلی درگیر حاشیه نیستم و فقط چیزی که به گوشم میرسد را میشنوم و دقیقا نمیدانم چه اتفاقاتی افتاد.اما خیلی طبیعی است که در هر مراسمی و در هر جشنی و در هر اتفاقی اعم از سینمایی و غیر سینمایی حاشیه وجود دارد. در این حواشی هم خیلی چیزها دخیل است و همه چیز دست یک نفر و چند نفر نیست و خیلیها در این وقایع دخیلند. به همین دلیل است که حرفها چندتا میشود و حاشیه ایجاد میشود. من فقط میشنوم ولی سعی میکنم قضاوت نکنم. باید کسانی که حواشی به آنها مربوط است اظهار نظر کنند.
ما در این جشنواره شاهد حضور فیلمهای متفاوتی بودیم از فیلمسازان بعضا جوان تر. این فیلمها یکی از عوامل شکلگیری حاشیهها بود. هم شاهد کار اولیهای متفاوتی بودیم و هم شاهد فیلمهایی با تم انتقادی و متفاوت مانند فیلم خانه پدری آقای عیاری که دارای حاشیه بود یا فیلم عصبانی نیستم آقای درمیشیان که خیلی حاشیه ساز شد و از بخش مسابقه هم حذف شد یا فیلم آشغالهای دوست داشتنی که اجازه پخش هم نگرفت. اینها را چطور ارزیابی میکنید؟
من فکر میکنم که هر کسی که فیلمی میسازد و نفس میکشد و وقت میگذارد و جسارت به خرج میدهد چون فیلم ساختن در ایران کار راحتی نیست، باید اجازه داشته باشد که فیلمش را اکران کند. حالا هر چیزی که پشت فیلم باشد و هر قضاوتی که بقیه از آن فیلم بکنند اینها برای بعد از اکران است. این که فیلمی اجازه اکران نداشته باشد این توهین به سینماست. من فیلمهای خوبی در جشنواره دیدم. البته عصبانی نیستم را موفق نشدم ببینم چون سانس اکرانش عوض شد اما در بین فیلم اولیها فیلم چند متر مکعب عشق بهترین فیلمی بود که در جشنواره دیدم و نظرات خیلی از دوستان من هم همین بود. خوشحالم که این فیلم اکران شد چون خستگی را بعد از چند روز از تن ما به در کرد. امیدوارم فیلم هایی که در هر ژانر و در هر سبکی که ساخته میشود اجازه پخش پیدا بکند چون عدم اجازه اکران یعنی هدر رفتن زحمات تعداد بسیار زیادی از آدم ها. ما میتوانیم اجازه بدهیم که این فیلمها پخش بشوند و بعدا نقدشان بکنیم، چه خوب یا چه بد. عدم اجازه اکران به فیلمی آزادی بیان را میگیرد. آزادی بیان چیز خوبی است و هر کس حق دارد حرفش را بزند و چه آن حرف پسندیده بشود و چه نشود. من خوشحالم که این روزها هم بچههای جدید و هم قدیمی دارند کار میکنند و هنوز برای سینما ایران ارزش قائل هستند که دارند با تمام سختیها و درگیری هایی که فیلمسازی در ایران دارد ادامه میدهند.
پس از این موفقیت برنامه شما برای آینده چیست؟
دوست دارم کارهایی بکنم که هم دیده بشود و هم جدی تر باشد. خیلی جدی دارم فکر میکنم و گزیده تر دارم انتخاب میکنم و دوست دارم نقشهای متفاوت بازی بکنم. با تجربهای که امسال داشتهام احساس میکنم که در جدیدی بر روی من باز شده است. من در کمدی جا افتاده بودم. معتقدم که کمدی خوب خیلی خوب است ولی کمدی بد میتواند خیلی بد باشد. من دوست نداشتم ژانر کاریام فقط کمدی باشد و دوست داشتم ژانرهای دیگر را هم تجربه کنم و خوشحالم که این نقش را بازی کردم. تواناییهای خودم را نشان دادم و تایید بزرگان هم نشان داد که من موفق بودم. خیلی دوست دارم که در کارهای سینمایی و سریالهای جدیتر حضور داشته باشم تا بازی در نقش هایی که تا به حال فرصتش به من داده نشده است را تجربه کنم و امیدوارم بتوانم موفق باشم.
فضای سینما را در سال آینده چطور میبینید؟
من نمی توانم پیشگویی کنم. فقط میتوانم امیدوار باشم که هر سال از سال پیش موفقتر باشیم چون سینما خانه من و خانه خیلی از بچههاست و برایمان بسیار ارزشمند است. امیدوارم که روز به روز این فضا بهتر بشود ولی نمی توانم از حالا قضاوت کنم و بگویم خوب میشود یا نه. امیدوارم بزرگان فیلمهای خوب بسازند و کسانی که فیلم نساختند جسارت داشته باشند و بسازند و بچه هایی که در فیلمهای اولشان آنقدر خوب ظاهر شدند به خاطر حرف و حدیثها خودشان را نبازند و به سر پا نگه داشتن سینمای ایران ادامه بدهند.
مصاحبه با لیلا زارع بازیگر سریال ارمغان تاریکی
مصاحبه با لیلا زارع
ارمغانِ «ارمغان تاریکی» برای لیلا زارع!
لیلا زارع که به خاطر «ارمغان تاریکی» بهترین بازیگر نقش اول جشنواره جام جم شد از دلایل موفقیت این سریال، سه فیلمی که در جشنواره فجر امسال دارد و نگاهش به بازیگری می گوید.
زارع در «سرزمین کهن» باز هم سریالی تاریخی را تجربه کرده است. او در این باره می گوید: «من در فاز دوم «سرزمین کهن» با آقای تبریزی همکاری داشتم و نقش کاراکتری را ایفا کرده ام که ترلان پروانه کودکی آن را بازی کرده است. این کاراکتر در فاز سوم سریال هم حضور دارد که البته کار فعلا متوقف است. آقای تبریزی کارگردان مسلطی هستند که به خاطر آرامشی که در کار دارند همکاری با ایشان بسیار لذتبخش می شود.«
برای لیلا زارع اولین فیلم و اولین سریال خوش یمن بوده. او در نخستین حضور سینمایی اش با فیلم «ما همه خوبیم» موفق به دریافت سیمرغ بهترین بازیگر نقش مکمل شد و حالا هم جایزه بهترین بازیگری نقش اول را از جشنواره جام جم به خاطر بازی در «ارمغان تاریکی» از آن خود کرده. زارع بازیگر گزیده کاری است که سعی کرده مسیرش را آهتسه و پیوسته طی کند.
شاید جشنواره فجر امسال مسیر تازه ای پیش روی او قرار دهد؛ جایی که سه فیلم با بازی اش به نمایش درمی آید و این عدد برای بازیگری گزیده کار رقمی چشمگیر به شمار می رود به بهانه موفقیت زارع در جشنواره جام جم سراغ او رفتیم و درباره سریال «ارمغان تاریکی»، فیلم های او در جشنواره فجر امسال و نگاهش به مقوله بازیگری با او گفتگو کردیم.
قبل از «ارمغان تاریکی» پیگیران سینما با نام و چهره شما آشنا بودند. با این سریال بیش از پیش شناخته شدید. این سریال در تغییر نگاهتان به مدیوم تلویزیون تاثیری داشته؟ مشخصا کجای کارنامه حرفه ای تان قرار می گیرد؟
– تا قبل از سریال «ارمغان تاریکی» پیشنهادهای خوبی برای بازی در سریال داشتم اما با وجه شهرت که ماهیت بازیگری است چندان کنار نیامده بودم، در این باره تردید داشتم که البته فکر اشتباهی بود. ضمن اینکه روند کاری ام در سینما مسئله شهرت را به تاخیر می انداخت؛ نوع سلیقه ام در سینما به گونه ای است که در هر فیلمی بازی نکرده ام. چیزی که همیشه برایم مهم بوده اینکه خود اثر فارغ از مدیومش (سینما، تلویزیون، تئاتر) دارای کیفیت باشد.
در واقع آنچه حائز اهمیت است فیلمنامه، کارگردان، گروه تولید و کاراکتر است و من سعی می کنم این نگاه را در آینده هم داشته باشم. «ارمغان تاریکی» همه این ویژگی ها را داشت و دلم نیامد در آن حضور پیدا نکنم چرا که متنش خوب و کامل بود. چیزی که کمتر به آن پرداخت می شود عشق نابی است که بعد از تعهد به وجود می آید. کارهای زیادی درباره خیانت ساخته می شوداما این سریال خیلی زیبا عشق را نشان می داد. همان موقع حس می کردم «ارمغان تاریکی» کار خوبی خواهد شدو با تمام انرژی رفتم که کارم را خوب انجام دهم.
«ارمغان تاریکی» علاوه بر فیلمنامه خوب، دارای ریزه کاری ها و جزئیاتتی است که باعث شده فضاسازی آن ملموس و باورپذیر باشد. شما چه نقشی در این فرآیند داشتید؟
– آقای سامان تسلط زیادی بر کار داشتند و با دقت و وسواس فراوان ناظر به همه چیز بودند. خاطرم هست یک هفته قبل از شروع فیلمبرداری من تست لباس داشتم اما دیدم نمی توانم چادر را درست نگه دارم. از خانم ناقد (طراح لباس) خواستم یک کش برای آن بدوزد. همان موقع آقای سامان گفتندن چادر این کاراکتر کش ندارد و خیلی حرفه ای چادر سر می کند.
من چادر را با خودمبردم و در فاصله زمان مانده تا شروع کار همیشه در خانه و بیرون از خانه سرم بود و همین هم باعث شد خیلی ها فکر کنند من چادری ام. ضمن اینکه در گپ هایی که با آقای سامان داشتم به طور کامل راجع به شخصیت صحبت کردیم. برای همین با خیال راحت سر کار آمدم و اطمینان داشتم که همه چیز درست پیش خواهد رفت.
در یک کار وقتی همه چیز خوب کنار هم چیده شود نتیجه هم خوب می شود. «ارمغان تاریکی» در جشنواره جام جم حریفان سختی داشت اما در نهایت بیش از همه به چشم داوران آمد. در بازه پخش هم مخاطبان استقبال خوبی از آن کردند.
– به شخصه دقت و وسواس زیادی نسبت به کاراکترم داشتم. دیگر بازیگران هم همین دقت و وسواس را به کاراکترهایشان داشتند. منتهی چیزی که باعث می شود در نهایت نتیجه تلاش ها به ثمر بنشیند کارگردانی کار است. نتیجه تلاش همه عوامل به علاوه و تسلط و کارگردانی درست آقای سامان شد مجموعه «ارمغان تاریکی».
شما در جشنواره فجر امسال سه فیلم دارید. در اپیزود دوم «گنجشکک اشی مشی» یعنی نفس (مادرانه) نقش یک مادر را بازی کرده اید. از عکس های منتشر شده فیلم اینگونه برمی آید که نقشی کاملا متفاوت در کارنامه تان است.
– می توانم بگویم سخت ترین نقش کارنامه ام بود چون ویژگی هایی داشت که هر کدام کار من را سخت تر می کرد. اولا مادر است و برای من که مادر نیستم طبعا درآوردن آن کار سختی بود. او کارگر است؛ معتاد بوده و هنوز هم اثرات اعتیاد در او هست.
فیلم چون قرار بود به جشنواره کودک برسد سریع آماده شد، فرصت داشتید نقش را آنالیز کنید؟
– یک بخش از بازیگری به تحلیل درست از کاراکتر برمی گردد که وقتی فیلمنامه را می خوانی این اتفاق رخ می دهد. مسئله مهم بعدی کیفیت اجرا و ظرافت ها است و طبعا اگر بیشتر فرصت باشد، نکات بیشتری به نقش اضافه می شود چون برای طراحی نقش وقت بیشتری برای فکر کردن به ریزه کاری ها داری. فیلمنامه «گنجشکک اشی مشی» خوب نوشته شده بود برای همین ابهامات چندانی نداشت، من هم با توجه به زمان کم تمام تلاشم را کردم و امیدوارم نتیجه مطلوب شده باشد.
کاراکترتان در «با دیگران» زنی است که باردار نمی شود و به نوعی نقطه مقابل «گنجشکک اشی مشی» است. از آن سو «شیفتگی» فیلمی است که حال و هوایی زنانه دارد. کمی درباره این دو تجربه صحبت می کنید؟
– «با دیگران» درباره ارتباط آدم ها با یکدیگر و مشکلات آنها است. اینکه آدم ها چقدر می توانند با کمک همدیگر مشکلات را مرتفع کنند. کاراکترم در این فیلم به خاطر مشکل بارداری چالش هایی دارتد که سعی کردم به خوبی آن را به تصویر بکشم. «شیفتگی» هم درباره یک خانم هنرمند است که کار موسیقی می کند و درگیر مشکلات تک خوانی زنان است. کاراکتر اصلی این فیلم را خانم تیموریان بازی کرده اند و به نظر من در این فیلم مثل همیشه خیلی خوب بوده اند با توجه به اینکه اینجا نقش شان متفاوت بود بسیار خوش درخشیده اند.
از میان این سه فیلم با کدام نقش چالش بیشتری داشته اید و بیشتر به دلتان نشسته؟
– نقشی که در «گنجشکک اشی مشی» بازی کردم. همانطور که گفتم به خاطر ویژگی های این نقش و فاصله شخصیتی ام با آن سخت ترین کاراکتر کارنامه ام تا اینجا بوده. واقعا جسارت کردم و نقش را پذیرفتم. این کاراکتر لحظات زیبای زیادیدارد که اوج آن مواجه شدن با فرزندش است. او به خاطر خود بچه فداکاری می کند و قصد ترک او را دارد. می داند این اولین و آخرین باری است که دخترش را می بیند. از آنطرف بچه نمی داند که این زن مادرش است. این سکانس خیلی روی من اثر گذاشت؛ سکانس عجیبی بود.
شما در سینما آهسته و پیوسته پیش آمده اید. در کار اول جایزه۸ گرفتیدو حالا در مرز پختگی برای اولین سریال تان هم جایزه می گیرید. مسیری که برای آینده بازیگریتان منصور هستید باز هم با سختگیری است یا نگاه سهل تری در انتخاب خواهید داشت؟
– من فکر می کنم بازیگری اصلا شغلی نیست که با سهل انگاری به آن نگاه کرد. به خاطر اینکه من شخصا برای مخاطبم که وقت می گذارد و کاری را می بیند احترام فراوانی قائلم. اگر بخواهم با سهل انگاری وقت مردم را بگیرم احساس گناه می کنم. بازیگری شغل سختی است و من از اولین کارم اینطوری به آن نگاه کرده ام که باید برایش زحمت بکشم. همیشه هم این نکته تیتر اول ذهنم بوده.
اما به هر۹ حال خیلی وقت ها یک بازیگر نقش را برای صفرهای چک آن قبول می کند.
– مشکلات مالیِ منِ نوعی به خودم مربوط است. حتی در شرایط سخت مالی این اجازه را به خودم نداده ام کاری را بازی کنم که به آن ایمان نداشته ام. بحث دوست داشتن یا نداشتن یک کاراکتر نیست، بحث درست بازی کردن آن است. شاید کاراکتری را دوست نداشته باشم اما ممکن است اینقدر خوب پرداخت شده باشدکه من بازیگر بپذیرم آن را بازی کنم. مهم شخصیت پردازی درست نقش است. روند کاری ام گویای این مسئله است و سعی می کنم از این مسیر عدول نکنم.
بازیگران برگزیده جشنواره جام جم
– چهارشنبه هفته گذشته مراسم اختتامیه سومین جشنواره جام جم برگزار شد. در این جشنواره سریال ها و برنامه های ۱۰ سال اخیر تلویزیون در بخش های مختلف مرور شد و بهترین بازیگران تلویزیون به این شرح معرفی شدند:
– بهترین بازیگر نقش مکمل مرد: پرویز فلاحی پور/ گل های گرمسیری
– بهترین بازیگر نقش مکمل زن: سودابه بیضایی/ ارمغان تاریکی، آفرین عبیسی/ رقص پرواز
– جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد: آرش مجیدی/ ارمغان تاریکی
– جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن: لیلا زارع/ ارمغان تاریکی
– بهترین بازیگر مرد فیلم های تلویزیونی: بیژن امکانیان/ آبروی از دست رفته آقای صادقی
– بهترین بازیگر زن فیلم های تلویزیونی: شبنم مقدمی/ قصه های من و دوچرخه بابام
مصاحبه با گلاره عباسی درباره فیسبوک
مصاحبه با گلاره عباسی
صمیمی و دوستانه برخورد میکند و در اولین صحبتهایمان از فیلمی میگوید که امسال به جشنواره فجر رسیده است؛ «شیار ۱۴۳» به کارگردانی نرگس آبیار. معتقد است آبیار کارگردانی است که میتوان به راحتی با او کنار آمد و همین موضوع باعث شد تا برای دومین بار تواناییهایش ر ا به دست آبیار بسپارد. «گلاره عباسی» متولد ۶۲ است و با حضور در کلاسهای امین تارخ وارد دنیای بازیگری شده است. عباسی از دنیای بازیگری و تفاوت بازی در سینما و تلویزیون میگوید، از ویژگی ستارههای سینما میگوید و عمر بازیگری در سینمای ایران. عباسی که آرزوی بازی در نقش یک شخصیت واقعی را دارد، از فیسبوک، مسافرت، آشپزی و بسیار مطالب دیگری میگوید که خواندنش جالب است. گفتگوی «نامه نیوز» را با بازیگر در چشم باد، کتابفروشی هدهد، شیدایی، حیران و بچهها نگاه میکنند را در ادامه بخوانید:
فیلم خانم آبیار، شیار ۱۴۳ در بخش سودای سیمرغ جشنواره پذیرفته شد. در ابتدا کمی از آن بگویید.
فضای فیلم به بعد از جنگ برمیگردد که من نقش دختر خانم مریلا زارعی را بازی میکنم. فیلم در کرمان تصویربرداری شده و از لهجه کرمانی هم در کار استفاده شده است. در واقع سوژه فیلم بر محور عواطف انسانی و میان آدمها میگذرد که این موضوع را بسیار دوست دارم.
اختلاف سنی اندک شما با خانم زارعی مانعی در اجرای نقش نبود؟
فیلم در فضای روستایی تهیه شده و بر اساس فضای روستایی دختران در سنین پایین ازدواج میکنند و اختلاف سنی کمی با فرزندانشان دارند. ضمن اینکه گذر زمان باید بر چهره هنرمند پیاده میشود. همه ما یک دوره ۱۰-۱۵ ساله را در این فیلم گذراندیم. من گریم دختر ۱۸ ساله دارم و گریم زنی ۳۵ ساله هم بر صورت اجرا شده است.
با لهجه کرمانی چطور؟ اجرای لهجه راحت بود؟
من تا امروز لهجه ترکی و شمالی را اجرا کردم. کار آسانی نیست و باید وقت بسیاری برای آن گذاشت. تلاش بسیار کردیم. مشاوره لهجه داشتیم. همچنین دیالوگها را ضبط کرده و به آن گوش میکردیم. تلاش کردیم تا لهجه کرمانی را درست و سلیس ادا کنیم که امیدوارم موفق شده باشیم.
فکر میکنید در جشنواره با اقبال روبرو شود؟
فضای جشنواره قابل پیشبینی نیست. بازار رقابت بسیار پیچیده است. اما کسانی که فیلم را دیدهاند معتقدند فیلم توانسته رسالت خود را به خوبی انجام دهد. چه منتقدان و چه معاون رئیس جمهور در امور زنان.
امیدوارم فیلم در جشنواره خوش بدرخشد. جالب است در پرونده کاری شما فعالیت با کارگردانهای ثابتی چون مثل نرگس آبیار، بهروز شعیبی، مرضیه برومند یا فرزاد موتمن دیده میشود. حساسیت خاصی روی بعضی کارگردانها دارید یا به دلیل اینکه سبک کار آنها را میدانید با آنها فعالیت میکنید؟
معمولا بعد از همکاری با یک کارگردان متوجه میشوید که دوست دارید دوباره با او همکاری داشته باشید. من شانس داشتم که با نرگس آبیار، بهروز شعیبی، سعید ابراهیمیفر، فرزاد مؤتمن و مرضیه برومند فعالیت تکراری داشته باشم. این شانس من است که بعد از یک بار همکاری با آنها در فیلم بعدیشان نیز نقشی ایفا کردم. کارگردانهایی که نام بردم کارگردانهای خوبی هستند؛ بنابراین مشتاقم که با آنها فعالیت کنم، همان زمان که به من پیشنهاد کار دادند نیز مشتاق بودم؛ اگر کارگردان و فیلمنامه خوب باشند، مثل هر کس دیگری دوست دارم که همکاری کنم؛ ولی اگر قبلا با کارگردانی کار کرده باشم، مسائل راحتتر پیش میرود.
بنابراین شناخت کارگردان معیار حتمی شما نیست؛ پس انتخابتان بر چه مبناست؟
آغاز فعالیتم با نرگس آبیار در شرایطی بود که سابقه کاری نداشت و نمیتوانستم با کسی درباره او و کارش صحبت کنم. بنابراین در چنین موقعیتهایی با مطالعه فیلمنامه، گروه بازیگران و کسانی که برای تهیه فیلم انتخاب میشوند متوجه جهانبینی و نوع سلیقه کارگردان میشوم. از طرفی همیشه قبل از شروع کار جلسهای با کارگردان داریم که در این جلسه مشخص میشود میتوانیم با یکدیگر کار کنیم یا نه. در واقع مجموع این عوامل دست به دست یکدیگر میدهند تا گزینهای انتخاب شود. از طرفی برخی کارگردانها چون مرضیه برومند و فرزاد مؤتمن سوابق مشخصی دارند و کار کردن با آنها افتخار است.
شما با کار اولیها هم کار کردید. این روزها هم دیده شده که کاراولیها خیلی خوب کارها را اداره میکنند.
درست است. مثل اینکه فضای سینما رونق گرفته است. انشاءالله در تلویزیون نیز رونقی ایجاد شود. امسال فیلمهای بسیاری برای ارائه به جشنواره وجود دارند.
سال گذشته، جشنواره خوب برگزار نشد و افراد بسیاری از این موضوع ناراحت بودند. ارزیابی شما از جشنواره امسال چیست؟ فکر میکنید، کیفیت جشنواره امثال چگونه باشد؟
در این جشنواره بهترین کارگردانها حضور دارند و این باعث خوشحالی و امیدواری است. البته دیده شدن در این جشنواره سختتر است و همین امر موضوع را کمی ترسناک میکند. فیلماولیهای بسیاری نیز در این جشنواره حضور دارند که به نظرم کارهای آنها کارهای جسورانه و باشهامتتری است. فیلم خانم آبیار که در آن بازی کردم نیز امسال در حشنواره هست، امیدوارم در این جشنواره بسیار فیلم ما نیز پذیرفته و در این بازار گرم دیده شود.
سازمان سینمایی در این هشت سال، تغییراتی داشت که به نظر اهالی سینما مناسب نبود؛ با روی کار آمدن دولت یازدهم سازمان سینمایی متحول شد، خانه سینما بازگشایی شد و بسیاری از کارگردانان به عرصه فعالیت بازگشتند. به نظر شما این امور باعث میشود تا وضعیت سینمای ما بهتر شود؟
البته از تحولاتی که نام بردید زمان بسیاری نمیگذرد تا نمود بیرونی آن را ببینیم؛ در نهایت متخصصان هستند که باید در مورد تغییر شرایط صحبت کنند. اما نکتهای که به عنوان یک بازیگر میتوانم بگویم این است که امروز امید هست؛ چیزی که قبلاً نبود. حتی در جشنواره امسال امید باعث شده تا عدهای به خود جرات فیلم ساختن بدهند. مردم به روزها و سالهای آینده امیدوارند و مشخص است که تغییراتی ایجاد شده است.
در میان اهالی سینما و در جمع بازیگرانی که با آنها در ارتباط هستید چنین امیدی مشهود است؟
همه بچهها یک سال و اندی اوضاع بسیار بدی داشتند؛ چه از لحاظ تولیدات در تلویزیون و چه در سینما. قبل از این، همه فعالیت میکردند و همین موضوع شرایط چند سال گذشته را ناباورانه کرده بود. در میان همکاران بازیگران پرکار و موفقی هستند که شش ماه یا یک سال بیکار ماندهاند.
علت را چه چیزی عنوان میکنند؟
وقتی کار و تولیدات نباشد یا کار در دست افراد محدودی باشد، این اتفاق قطعا میافتد و فاجعه بزرگ رخ میدهد. بسیاری پیشبینی چنین روزهایی را نمیکردند.
با توجه به اینکه حوزه اصلی شما تلویزیون است ادامه بحث را به این بخش اختصاص میدهیم. در ابتدا بگویید چرا شما بیشتر بازیگر تلویزیوناید تا سینما؟
برای من سینما و تلوزیون فرق چندانی ندارد یعنی مدیوم مهم نیست، در واقع کار ارزشمند و خوب مهم است؛ راستش را هم بخواهید برای من سینما بر تلویزیون ارجحیت ندارد. من دوست دارم شش ماه درگیر یک کاراکتر باشم یا ۳۰ قسمت سریال بازی کنم؛ در ارتباط طولانی با یک کاراکتر تجربه درونی خوبی کسب میکنم. علاقه من به تلویزیون تا اندازهای است که حتی سریالهای خودم، یا بازیگران دیگر و حتی فیلم و سریالهای خارجی تلویزیون را نگاه میکنم؛ چون دوست دارم برای تلویزیون بازی کنم؛ بنابراین حساسیتم روی تلویزیون بسیار زیاد است و خانه اصلی خود را تلویزیون میدانم.
به نظرتان در میان آثار پخش شده از شما در تلویزیون کدام ماندگارتر است؟
سریالهای ملودرام و هر شب بازیگر را به مخاطب میشناساند و باعث میشود بازیگر کاملا دیده شود اتفاقی که برای من در کاری مثل شیدایی افتاد و قبلتر از آن در نون و ریحون موتمن که هر شبی بود صورت گرفت.
پس چهره بودن تصویر شما بیش از نامتان به دلیل همین موضوع است؟
بله این ویژگی کارهای شبانه و کارهای مناسبتی مانند ماه رمضان، عید نوروز و … است. مطمئنم مردم سریالهای تولید داخل را که هنرپیشههای شناختهشده، سوژههای اجتماعی و کیفیت و قصه خوبی دارند، به سریالهای ماهواره ترجیح میدهند؛ مثلاً هنوز هم مخاطبان سریال «شیدایی» را میبینم که میگویند ما این سریال را نگاه میکردیم؛ حتی از شبکه IFILM هم که تکرار شد مردم دنبال میکردند. چنین سریالهایی به مردم نزدیکتر است تا سریالهای ترکی یا عربی. وقتی تولید نداریم مردم به سمت ماهواره کشیده میشوند.
میتوان گفت که عوامل و دستاندرکاران انگیزه بیشتری برای فعالیت داشتند؛ بنابراین کار آنها جذابیت بیشتری برای ما داشت؟
هرگز. یعنی ما قادر نیستیم که چند فیلم مناسب بسازیم!؟ منظورم کارهایی با بودجههای الف مثل «در چشم باد»، «امام علی» و «مختار». من در مورد کارهای ملودرام هر شبی صحبت میکنم در حد «ترانه مادری»، «شیدایی» و «صاحبدلان». در این یک الی دو سال اخیر حتی چنین فیلمهایی هم تولید نشدند.
یک دلیل توجه به ماهوارهها سرک کشیدن به زندگی خصوصی هنرمندان است؛ اتفاقی که در شبکههای ماهوارهای زیاد نمایش داده میشود و در ایران کمتر است. نظر شما در این باره چیست؟ تا به حال گرفتار شایعهسازی و دروغهای مجازی شدهاید؟
سرک کشیدن در دنیای ستارههای عرصههای گوناگون موضوع روز دنیاست؛ ولی عرف و شرع جامعه ما متضاد با این فضاست؛ برای همین بیشتر نمو میکند. در همه جای دنیا از هنرپیشهها زمانی که برای خرید به یک مغازه میروند عکس میگیرند و حتی آن عکس جنجالی میشود. اما من دوست ندارم چنین چیزی در زندگیام اتفاق بیفتد؛ مثلاً در فیسبوک صفحه جعلی برایم ساختهاند و به جای من پیام میگذارند و با مردم ارتباط برقرار میکنند. یا عکسی از من میگذارند تا مردم به آن نظر دهند. این چیزها در جامعه ما خوب نیست. من از فضای مجازی آزرده هستم؛ حتی به دادگستری مراجعه و شکایت کردم؛ چرا که در فیسبوک از طرف من شماره حساب خیریهای برای واریز پول قرار داده بودند، در حالی که من آن خیریه را نمیشناسم؟ ممکن است فردا از من شکایت کنند و من را مقصر بدانند؛ بنابراین دوست ندارم کسی وارد حریم خصوصی زندگیام شود یا عکسی از خانواده یا خود من در فیسبوک قرار دهد.
فکر میکنید بتوانید زندگیتان را بسته نگه دارید. رونق تکنولوژی باعث شده هر روز خبر خصوصی بازیگران به راحتی در همه جا پراکنده شود.
به نظرم باید فرهنگسازی شود که به فضای خصوصی افراد احترام بگذاریم. من دوست دارم با مردم در ارتباط باشم و آنها را ببینم؛ ولی دوست ندارم کسی به زندگی خصوصی یا خانواده من بیاحترامی کند. زندگی من زمانی که فیلمم پخش میشود و بیننده دارد با زمانی که بیکار هستم فرقی ندارد؛ ولی اینکه صفحه جعلی باز کنند و جای من حرفی بزنند یا عکسی از خانواده من در مهمانی یا در خیابان بگذارند، کار خوبی نیست؛ بنابراین باید فرهنگسازی شود. ما نمیتوانیم جلوی اینترنت، فیسبوک، ویچت و اینستاگرام را بگیریم.
خودتان اهل فیسبوک هستید؟
خیلی کم. چون صفحهای جعلی در فیسبوک به نام من باز شده بود مجبور بودم تا خودم صفحهای بسازم و در آن اطلاعرسانی کنم. من خبرها را چک میکنم، شاید خیلی اهل دنیای مجازی نباشم؛ ولی به نظرم باید از دوران مدرسه به بچهها نحوه استفاده از اینترنت و فیسبوک را آموزش دهیم. فیسبوک، اینستاگرام و … خوب هستند؛ ولی با حفظ احترام و حریم شخصی یکدیگر. در همه جای دنیا از فضای مجازی استفاده میکنند؛ ولی چنین اتفاقاتی نمیافتد و به نظرم این موضوع از راه فرهنگسازی از طریق تلویزیون امکانپذیر است. به جای اینکه صورتمسئله رو پاک کنیم نحوه درست استفاده کردن را آموزش دهیم.
به کمکهای خیریه اشاره کردید و میدانیم که بنیاد «برکت»، ویژه هنرمندان است. آیا با چنین اصلی موافق یا عضو چنین مؤسساتی هستید؟
بنیاد «برکت» اتفاق بسیار خوبی بود و همه بچهها برای ایجاد آن همت کردند. در مورد خیریه «برکت» باید بگویم زمانی که شروع به فعالیت کرد در جریان بودم و من هم جزو بچههای وابسته قرار گرفتم. این نوع استفاده از فیسبوک، نام، نشان و تبلیغات کاملاً درست است. همیشه از این نوع کارها انجام میدهم، نه اینکه آدم خیری باشم؛ بلکه فکر میکنم این کار کوچکترین کاریست که میتوان انجام داد و هر جایی که برای این نوع مسائل دعوت شوم حتماً میروم. در خیریه «برکت» که به همت بچهها تأسیس شد، کار اجرا نداشتم؛ ولی به همراه پریوش نظریه که خود از مؤسسان آن است، بلیطفروشی میکردم. از این دست کارها انجام میدهم؛ اما به شرط آنکه درست باشد.
به نظرم استفاده از ستارهها در بنیاد خیریه «برکت» باعث شد تا این بنیاد به سرعت در میان مردم جا باز کند. در واقع حضور ستارهها در این بنیاد چنین ویژگی به آن بخشید. به نظر شما ستاره چه کسی است و باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟
اگر بخواهیم در سطح استانداردهای جهانی بگوییم، بحثی دیگر است. در سطح خودمان ستارههایی در سینما، تلویزیون و رادیو داریم که بنا به تعداد کاری که انجام میدهند یا شهرت و محبوبیتی که دارند، ستاره میشوند. مثلاً خیریه «برکت» و «محک» از ورزشکاران و هنرمندان استفاده میکند و همین ستارهها هستند که مردم را به سوی بنیاد جلب میکنند.
به نظرتان عمر ستاره به دیده شدن اوست؟
هم بحث شهرت است و هم محبوبیت. این جمله تکراری، اما واقعی است؛ بسیاری از بازیگران تا زمانی که فیلمی از آنها پخش میشود، دیده میشوند و مردم آنها را میبینند؛ ولی عدهای با اینکه مدت زیادی است فعالیتی ندارد اما همیشه به عنوان یک بازیگر خوب دیده میشوند؛ البته به اینکه چه تعداد کار ماندگار کردهاید و چه تعداد کارهایی که مردم دوست دارند، انجام دادهاید، بستگی دارد.
در خبرها خواندهام که یک تلهفیلم به کارگردانی بهروز شعیبی برای تلویزیون آماده کردید. به نظرتان با استقبال روبهرو شود؟
قبل از این فیلم در کار دیگری با ایشان همکاری داشتم؛ وقتی با ایشان کار میکنم صددرصد مطمئنم که کار خوبی از آب درخواهد آمد. ایشان کارشان را دوست و بر آن اشراف دارند. همیشه گروه خوبی جمع میکنند. «بهروز شعیبی» حساسیت بسیاری بر کارش دارد و من به ایشان اعتماد دارم و از وقتی با او کار میکنم مطمئنم که اتفاق خوبی میافتد.
شما کار بازیگری را با کلاسهای «امین تارخ» شروع کردید و خوش درخشیدید. به نظرتان کسانی که به بازیگری علاقه دارند و میخواهند در مسیر بازیگری قرار گیرند، میتوانند به این کلاسها اعتماد کنند یا باید به دانشگاه بروند.
من دانشگاه هنر و معماری رفتم و تئاتر خواندم و حدود هفت الی هشت سال پیش در کلاسهای بازیگری شرکت کردم. الان از این کلاسها خبر ندارم؛ ولی بازیگران شناختهشدهای مانند «امین تارخ» و «حمید سمندریان» هیچگاه بعد از ۴۰ سال عبث نمیشوند. همه اینها بستگی دارد به اینکه به چه کسی اعتماد کنید و مقداری هم هوشمندی داشته باشید و نزد بازیگرانی که دلسوز هستند، بروید. «امین تارخ» ۱۲ – ۱۳ سال است که معلم بازیگری است، استودیو دارد و از هیچ شروع کرد. او هیچ گاه اعتبار خود را زیر سؤال نمیبرد. او دستمزد بازیگریاش آنقدر هست که احتیاجی نداشته باشد که سوءاستفاده کند. تصور کنید بعضی از دوستان و آشنایان از من خواستند که آموزش بدهم؛ من با خود فکر میکردم؛ «خدای من یعنی چی؟» من چگونه و با چه تخصصی به خود اجازه دهم که آموزشی راه بیندازم. اگر بخواهم درس بازیگری بدهم؛ وقتی به سر کلاس میروم درباره چه چیزی صحبت کنم؛ من که قابلیتاش را ندارم. افراد باید خود برای انتخاب کلاس بازیگری هوشمندی داشته باشند و به کلاسهایی بروند که افراد شناخته شده و توانمند آن را اداره میکنند.
به نظرتان عمر بازیگری «گلاره عباسی» تا چه زمانی است؟
تا زمانی که کار تولید شود. من کارم را دوست دارم و توقع عجیب و غریبی از فضای بازیگری ندارم و به دلیل علاقه و عشق کار میکنم و تا زمانی که کارم را دوست داشته باشم و مردم نیز مرا قبول و از من استقبال کنند، ادامه میدهم. اینطور نیست که بگویم مثلاً تا ۴۰ سالگی کار میکنم و بعد بازنشسته میشوم یا اینکه تا آخرین روز زندگیام کار میکنم. اگر شرایط به همین شیوه ادامه پیدا کند کارم را ادامه میدهم.
اگر اشکالی ندارد چند سؤال خارج از تخصصتان بپرسم؛ مثلاً اینکه آشپزیتان خوب است؟
آشپزیم خوب نیست؛ اما گاهی آشپزی میکنم.
چه غذایی را بهتر بلدید؟
همه غذاها را در یک سطح میپزم.
اهل مطالعه سینما هستید و به سینما میروید؟
بله. سینما رفتن را دوست دارم. بسیاری از فیلمهای جشنواره را در سینما دیدم؛ مثلاً «دهلیز». «سر به مهر» یا «قاعده تصادف» را نیز در سینما دیدم. سینما رفتن را به عنوان یک برنامه دوست دارم.
تئاتر چطور؟
تئاتر هم میرفتم؛ ولی مدتی است به دلایل شخصی کمتر به تئاتر میروم. یک نمایشنامهخوانیام داشتم. پیشنهاد کار تئاتر هم دارم؛ ولی به دلایل شخصی فعالیت نمیکنم.
اهل مطالعه و کتاب خواندن هستید؟
ادبیات و شعر را دوست دارم. در حرفه بازیگری به دلیل اینکه وقت کمتری دارید یا شاید دغدغهها به سمت بازیگری میرود، اینطور چیزها کاهش مییابد؛ ولی سالها پیش به سمت ادبیات تمایل بیشتری داشتم.
به تازگی کتابی خواندهاید که از نظرتان خوب بوده باشد؟
به تازگی کتاب سوم، «خالد حسینی» را شروع کردم. «خورشید تابان» و «بادبادکباز» را هم خواندم.
اهل کافه و رستوران هم علاقه دارید؟
با دوستانم معاشرت بسیاری دارم و از برنامههایمان رفتن به کافه و رستوران است. به کافه زیر خانهمان بسیار میروم و سعی میکنم کافههای مختلف را امتحان کنم.
یک روز بدون کار شما چگونه میگذرد؟
روزهای بدون کار خیلی پیش میآید. من اهل خانواده و دوست هستم. گاهی کارهای خانه را انجام میدهم یا به دیدن فامیل، دوست و آشنایان میروم یا با دوستانم قرار میگذارم به خرید میروم گاهی هم به بطالت میگذرانم.
آیا تا به حال نقشی را دوست داشتهاید که به شما پیشنهاد نشده باشد؟
زندگینامه افراد مختلف برایم بسیار جالب است و دوست دارم شخصیت یک انسان واقعی را بازی کنم. شخصیتی که الان نیست یا اینکه پیر شده؛ هر فردی و در هر عرصهای. مثلاً دوست دارم یک شخصیت هنری مثل یک نقاش را بازی کنم.
آیا شخصیتی را در ذهن دارید؟
چون زندگینامه دوست دارم، افراد بسیاری هستند که دوست دارم نقش آنها را بازی کنم. هر کاراکتری برایم جذابیت خود را دارد، منظورم این است که حتماً نباید شخصیت مهمی باشد؛ حتی کسانی که مشهور نیستند.
اهل رانندگی هستید؟
چند ماهی است که رانندگی میکنم، هیچ وقت رانندگی کردن را دوست نداشتم.
و سفر؟
سفر را دوست دارم و آن را جزو هیجانانگیزترینها میدانم؛ اما اینطور نیست که دائم در سفر باشم. حداقل جزو آرزوهایم هست که دائم به سفر بروم.
بیشتر از همه به کدام شهر یا کشور علاقه دارید؟
به شهرهایی که کنار دریاست علاقه دارم چون عاشق آب دریا و غذاهای دریاییام.
اهل رژیم غذایی هستید؟
مراعاتهای غذایی دارم ولی با توجه به شغل، ساعت کار و خواب نامنظم زیاد نمیشود بر این اصل پایبند بود.
نامه نیوز