بایگانی برچسب ها: سایت بیوگرافی
بیوگرافی و زندگینامه آماندا سایفرد، بازیگر و خواننده + عکس
بیوگرافی آماندا سایفرد، بازیگر و خواننده آمریکایی (+تصاویر)
بیوگرافی آماندا سایفرد، بازیگر و خواننده آمریکایی (+تصاویر)
نام اصلی : آماندا میشل سایفرد
تولد : ۳ دسامبر ۱۹۸۵
ملیت : ایالات متحده آمریکا
پیشه : بازیگر، خواننده، مدل
سالهای فعالیت : از سال ۱۹۹۵-تاکنون
آماندا میشل سایفرد (Amanda Michelle Seyfried) زاده ۳ دسامبر ۱۹۸۵ بازیگر و خواننده آمریکایی است. آماندا سایفرد در شهر آلنتاون ایالت پنسیلوانیا به دنیا آمدهاست، نام پدر او جک سیفرید و مادرش نی ساندر است.
آماندا سایفرد فعالیتهای هنری خود را از سن ۱۱ سالگی بعنوان یک کودک مدل آغاز کرد و در سن ۱۵ سالگی شروع به بازیگری کرد.
بازی در فیلم تلویزیونی به نام (همه فرزندان من) موفقیت شایان توجهی برای وی به همراه داشت. او در سال ۲۰۰۴ نخستین فیلم سینمایی خود به نام دختران پست را بازی کرد. آماندا سایفرد فارغالتحصیل از دانشگاه فوردهام نیویورک میباشد.
جدیدترین عکس های آماندا سایفرد
عکس های آماندا سایفرد
عکس های آماندا سایفرد
عکس های آماندا سایفرد
عکس های آماندا سایفرد
عکس های آماندا سایفرد
عکس های آماندا سایفرد
عکس های آماندا سایفرد
عکس های آماندا سایفرد
عکس های آماندا سایفرد
عکس های آماندا سایفرد
عکس های آماندا سایفرد
منبع : fa.wikipedia.org
سلفی گرفتن نیکی کریمی به همراه مادرش در لندن
عکس سلفی و جدید نیکی کریمی و مادرش در لندن
نیکی کریمی بازیگر ۴۴ ساله کشورمان عکس جدیدی از خودش و مادرش را در لندن منتشر کرده است.
نیکی کریمی بازیگر و کارگردان محبوب کشورمان به لندن سفر کرده است.
پدر و مادر نیکی کریمی در لندن زندگی کرده و او برای مدتی به سفری کوتاه رفته است.
در ادامه عکس جدید نیکی کریمی و مادرش را مشاهده خواهید کرد.
****
با مادر نازنینم ، لندن ، امروز…
جواب شقایق فراهانی به رشیدپور در مورد خواهرش گلشیفته! + عکس
پاسخ های شقایق فراهانی به رشیدپور در مورد خواهرش گلشیفته! + عکس
گفتگوی شقایق فراهانی و رضا رشید پور
شقایق فراهانی روبه روی رضا رشیدپور نشست و به پرسشهای مجری برنامۀ «دید درشب» پاسخ گفت.
او که از ابتدای این برنامه نگران بخش نمایش عکسها بود و میترسید که چهره ها را نشناسد در نهایت به رضا رشیدپور گفت که مخاطبان احتمالا فکر می کنند تو پارتی بازی کردهای و تصاویر چهره های خیلی آشنا را برای من نمایش دادی.
بخشی از صحبتهای شقایق فراهانی در این برنامه، بدین شرح است:
– امسال پر کار بودم اما ۴ کارم در جشنواره پذیرفته شده که عبارتند از «کفشهایم کو» به کارگردانی کیومرث پوراحمد، «آبنبات چوبی»به کارگردانی حسین فرحبخش، «نیمه شب اتفاق افتاد» کار تینا پاکروان و «نقطه کور» به کارگردانی مهدی گلستانه.
– درباره ی خانم اسکویی اطلاعی ندارم، مگر از ایران رفتهاند.
– من جای هیچکدام [از بازیگرانی که به خارج رفتهاند] نبودم، آنها دنبال آرزوهایشان میروند، برای برخی [این آرزوها] بر آورده میشود، برای برخی نه.
– [درپاسخ به سوالی دربارۀ نقش پدرش در حضور او، برادرش و گلشیفته در سینما] در زمان شروع کار خب، سایه پدر هست، اواسط کار هم اعتبارشان. اما بعدش هر کدام ما سعی کردیم راه خودمان را پیدا کنیم.
– اگر پدرم بازیگر مهمی نبود شاید من هم بازیگر مهمی نمیشدم.
– [در پاسخ به سوالی دربارۀ سوء استفاده کردن از نام پدر] یکبار کمیته ما را در خیابان گرفت، آن موقع سریال «امام علی» پخش میشد، من گفتم دختر معاویهام، باور نکردند و ما را بردند درِ خانه، پدرمن هم غیرتی، خلاصه آمدند و…
– بعد از ماجرای گلی [گلشیفته] فضا سخت تر شد اما نامحسوس بود، من یک سال پیشنهاد نداشتم، سال قبلش پرکارترین بازیگر بودم و سیمرغ هم نگرفتم.
– دربارۀ سیمرغ گاهی تر و خشک با هم می سوزد، برخی به حق سیمرغ میگیرند و برخی هم به نوبت. ما در خانواده، پیِ سیمرغ نگرفتن را به تنمان مالیدهایم.
– زشت بود که به آقای عبدی سیمرغ ندهند، خیلی سال پیش باید جایزه را می گرفتند.
– مثل همه آدم ها من هم اشتباه داشتهم، سه سال ممنوع کار بودم.
– وقتی آقای ملاقلیپور روی صحنۀ فیلم شارلاتان آمد، من می لرزیدم. نه این که ازش بترسم تحت تاثیر موقعیتش در کارش و سینما بودم. جزو آرزوهام بود که با آقای ملاقلیپور کار کنم. یادم هست وقتی فیلم «میم مثل مادر» را در جشنواره دیدم میخکوب شدم و بعد با خودم می گفتم که این آدم دیگر میخواهد چی بسازد.
– [درپاسخ به سوالی در مورد این که اگر جای گلشیفته بود از ایران میرفت؟] من جای گلشیفته نبودم، سال ۸۸ زمانی که به خیلی از هنرمندان [برای انتخابهایشان] انتقاد میشد، می گفتم خدایا من را در شرایط آنها قرار نده که بخواهم اشتباه کنم.
– یک جاهایی به گلشیفته حسادت کردم، نه به خودش در نقشی که بازی کرده، بلکه به آن شرایطی که برایش پیش آمد.
– زمانی که خودت به خودت در کائنات رای ندهی، کائنات هم به تو رای نمی دهد. آن موقع خودم، خودم را به اندازۀ حالا دوست نداشتم. پر از خشم بود، خشمهایی که مربوط به کودکی و شرایط زندگیام بود.
– این نگاه مربوط به سن نیست، از آگاهی است، برای کسی ممکن است این آگاهی در ۲۳ سالگی اتفاق بیفتد، برای یک نفر در ۱۴ سالگی، و یک نفر هم ممکن است پیر شود و بمیرد و به آگاهی نرسد.
– الان برخی از کارها[انتخاب نقش و پیشنهاد سینمایی] را دلی نجام می دهم، برخی را برای پول و برخی را به خاطر رودبایستی. به برخی از پیشنهادها هم اکیدا نه میگویم.
– تاریخ یک حافظه ای دارد که کارهای خوب را نگه میدارد. مردم حق دارند بگویند چرا این کار[بازی نقش در فیلم] را انجام دادی. برخی از فیلمهای بد هم مخاطب خود را دارد، کسانی هستند که این فیلمها را دوست دارند.
– چند تا بازیگر دارید که دستمزد بالا دارند، خانه دارند، کاری دارند و میدانند زندگیشان زمان پیری و از کار افتادگی هم تامین هست.
– تعداد بازیگرانی که دستمز بالا میگیرند زیر ۱۰ نفر است.
– سینما فاسد نیست، کسی که پیشنهادی به او می شود، خودش جاذب پیشنهاد هست.
– سواد برای بازیگر هم مهم هست و هم نیست، پارادوکس است در واقع. برخی از بازیگرای مهم ما با استعداد خودشان آمدند و تحصیلات نداشتند. من نقاشی خواندم و لیسانسم را هم نتوانستم بگیرم. سواد عمومی اما خیلی مهم است. برای یک بازیگر، یه عقیدهۀ من آشنایی با روانشناسی و جامعه شناسی هم مهم است.
– من عاشق برتولوچی[کارگردان ایتالیایی] هستم، عاشق کوروساوا هستم، ولی ممکن است عکسشان را به من نشان بدهید، نشناسم. نمی دانم چه ریختی هستند، لزومی ندارد که آدم همه را بشناسد.
– هنرمند مورد علاقۀ من سوسن تسلیمی و فائقه آتشین هستند.
– فوتبالی نسیتم و واقعا تیمها و بازیکنان را نمیشناسم، اما به خاطر پدرم استقلالیام.
– خانوادهام با بازیگر شدن من مخالف نبودن با بازیگر شدن گلی مخالف بودند، آن موقع گلی موسیقی کار میکرد و پیانو میزد و خیل هم موفق بود در کارش. من گلی را به سینما بردم.
– [من و گلی] برای هم خواهران خیلی خوبی هستیم.
– سر سریال «کلاه پهلوی» یادم هست که یک شب هر کاری میکردم نمیتوانستم دوتا دیالوگ را بگویم. همه خسته شدند، سرد بود، من اضطراب داشتم و خلاصه نشد.من در واقع خرد شدم، شکستم، و وقتی به خانه آمدم اگر سامی پسرم را نداشتم، خودکشی می کردم. فردای آن روز نهار دعوت داشتم خانه گلشیفته، یادم هست که او طوری با من حرف زد که آرام شدم خیلی حرفه ای مرا راهنمایی کرد و گفت این اتفاقات مال بازیگر است و پیش میاید حتی خود من بارها شده که سر فیلمبرداری رفته ام و گفتهام امروز نمیتوانم بازی کنم.
– خیلی با تکنولوژی عجین نیستم و تازه یکسال هست که موبایل تاچ گرفتهام، اینستاگرام دارم، اما واقعا بلد نیستم مطلب بگذارم و دوستانم کمک میکنند.
– پدرم همیشه تا صبح کتاب می خواند و مدام می زد تو سرمن که من هم یه مقدار کتاب بخوانم. شاید به همین خاطر من دور شدم از کتاب خوندن، اما در این دنیا مجازی خیلی چیزها را دارم میخوانم، به نظرم خیلی بد نیست؛ آن هم اینقدر که دارند از آن بد می گویند.
– سال ۸۲ ممنوع کار شدم. دلیلش این بود که جمعی از عزیزان هنرمند با هم بودیم. آقای انوشیروان ارجمند هم بود و خیلی اتفاقا زحمت کشید.
– [در پاسخ به این سوال رشیدپور که گفتی پدر شما غیرتی است، واکنشش نسبت به کار گلشیفته چی بود؟] غیرتی بودن با داشتن باورهای سنتی فرق دارد. پدر من سنتی است و حالا وقتی با چنین داستانی روی کره زمین مواجه می شود ، دارد امتحان خودش را پس میدهد. پدر و مادرم مارا طوری بار آوردند که هر کس بتواند تصمیم خوش را بگیرد. ما با هم بحث میکنیم و حرف میزنیم اما در نهایت تصمیم خودمان را میگیریم و همه هم به این تصمیم احترام میگذاریم.
– من آقای روحانی را مثل اقای خاتمی دوست دارم، وقتی ایشان رئیس جمهور شدند احساس امنیت کردم و بعدش هم اتفاقات خوبی برای ما افتاد، مثل همین [برطرف شدن] تحریمها.
بیوگرافی و زندگینامه ساموئل بکت ، نمایش نامه نویس مشهور + تصویر
ساموئل بکت
در جوانی با هموطن نامدارش جیمز جوس دوستی و مراوده ای پیدا کرده بود، یک جور رابطه استاد و شاگردی میان بکت با نویسنده ای که ستایشش می کرد.
نام اصلی: ساموئل بارکْلی بِکت
زمینهٔ کاری: رمان، شعر، نمایشنامه
زادروز: ۱۳ آوریل ۱۹۰۶ – دوبلین، ایرلند
مرگ: ۲۲ دسامبر ۱۹۸۹ میلادی (۸۳ سال) – دوبلین، ایرلند
ملیت: جمهوری ایرلند ایرلندی
محل زندگی: دوبلین، پاریس، لندن و …
جایگاه خاکسپاری: گورستان مونپارناس
پیشه: نمایشنامهنویس، رماننویس و شاعر
سالهای نویسندگی: ۱۹۸۹-۱۹۲۹
در سال ۱۹۶۹ بکت به نیت گذراندن تعطیلاتی آرام، به تونس رفت و هتلی در منطقه ای بی سرو صدا گرفت. اما مدتی بعد یکباره با هجوم سیل خبرنگاران به هتل روبه رو شد، به خیالش یکی از ستارگان سینما با آمدن به این منطقه دور افتاده سکوت و آرامش او را برهم زده است. اما وقتی در اتاقش را باز کرد و نور فلاش دوربین ها چشمانش را آزرد و خبرنگاران سمج از سروکولش بالا رفتند، برای دقایقی شوکه شد.
اگرچه در این زمان بکت اسم و رسمی در دنیای ادبیات پیدا کرده بود، اما سوژه ای آنقدر جذاب نبود که کسی او را تعقیب کند آن هم نه در اروپا، بلکه در این منطقه دورافتاده از تونس. کمرویی و ضعف بنیه بکت کار را برای او دشوار کرده بود، اما وقتی راز حضور خبرنگاران را دریافت، هر طور که بود برخود مسلط شد، جلوی آنها نشست تا به سوالاتی که از برنده نوبل ادبیات داشتند، پاسخ بگوید.
در آن زمان روزهایی را به یاد آورد که باوجود اعتماد به نفسی که داشت، کسی آثارش را جدی نمی گرفت. منتقدان نوشته هایش را کسل کننده و آشفته محسوب می کردند و ناشران نیز تمایلی برای چاپ آثارش نشان نمی دادند، خوشقلب ترین آنها که بارقه هایی از استعداد او را کشف کرده بود این شانس را به بکت می داد که با تقبل هزینه انتشار، نوشته اش را منتشر کند.
در جوانی با هموطن نامدارش جیمز جوس دوستی و مراوده ای پیدا کرده بود، یک جور رابطه استاد و شاگردی میان بکت با نویسنده ای که ستایشش می کرد. جویس بارقه های استعداد را در ناصیه این جوان ایرلندی دیده بود و به او اجازه می داد تا در نوشتن و اصلاح آثارش کمک حالش باشد به خصوص اینکه بینایی اش وضع درستی نداشت و حضور گاه به گاه بکت کمک حالش بود.
اما این رابطه ادبی سرانجامی تراژیک پیدا کرد. دختر جویس عاشق بکت شده بود و این جوان کمروی عاشقِ ادبیات، علاقه ای به دختر جویس نداشت که علاوه بر انحراف مردمک چشمانش، به مشکلات عدیده روانی هم دچار بود و در بیان احساستش بیش از حد صراحت به خرج می داد. با اینکه بکت رعایت شأن استاد را می کرد، اما کار به جایی رسید که حقیقت را برای او بازگو کرد که به مذاق دختر جویس خوش نیامد. بکت تصمیم گرفت با حفظ رابطه با استادش، فاصله دیدارها را طولانیتر کند کند اما در نهایت این جویس بود که تحت فشار همسر و دخترش با بکت قطع رابطه کرد.
از بختیاری اش بود که پدر اگرنه ارثیهای بزرگ که آب باریکهای برای او باقی گذاشت که اگر ولخرجی در کار نمی بود، با صرفه جویی می توانست می توانست به ادبیات بپردازد و همین کار را هم کرد. اما توفیق ادبی دیر هنگام به سراغش آمد. با این حال خود همواره امیدوار بود اگرچه مادر مخالف خوانش بسیار کوشید پسرش را از وقت تلف کردن پای ادبیات منصرف کند که نتوانست. در طول سالهای بعد بکت آثار گوناگونی نوشت که همگی در جذب مخاطب و جلب نظر منتقدان ناکام ماندند.
با این احوال بکت به پنجاه سالگی نزدیک می شد بی آنکه شهرتی برای خود دست و پا کرده باشد. نمایشنامه ای نوشته بود با عنوان در انتظار گودو، چندماهی از انتشارش گذشته بود اما هنوز توجه خاصی بدان نشده بود. سرانجام صاحب سالنی ورشکسته این اثر به عنوان آخرین نمایشی که روی صحنه می فرستاد پذیرفت. البته این حقیقت را از بکت پنهان کرده بود.
بکت چنان با جدیت و سختگیری روی نحوه اجرا و بیان دیالوگها نظارت داشت که صدای بازیگران را درآورده بود. با این حال هنوز از نتیجه کار و واکنش تماشاگران نگران بود چنانکه شب اول اجرا در سالن حضور نیافت. تماشاگران از دیدن این نمایش متفاوت بهت زده، اما راضی به نظر می رسیدند.
در آغاز هر اجرا سالن پر از تماشاگر می شد اما به تدریج تعدادی از آنها سالن را ترک می کردند، اما گویی همانها نیز درمی یافتند که با اثر مهمی روبه رو هستند که قدرک درک آن را ندارند، برخی هم بی آنکه بدانند چرا، محو جذابیت و جادوی نمایشی می شدند که به نظرشان بالاتر از سطح درک آنها بود. البته در انتطار گودو طرفداران پرشوری هم داشت که در میان آنها منتقدان بسیاری حضور داشتند. منتقدانی که تا آن زمان به کارهای بکت، به دلیل اینکه سردرگم کننده و کسالت بار هستند، نهایت بی توجهی را روا داشته بودند!
تقدیر این گونه بود که در انتظار گودو نه تنها آن سالن را از ورشکستگی نجات دهد، بلکه ناجی نویسنده خود نیز باشد. اندک زمانی بعد آوازه شهرت این نمایشنامه به دیگر کشورها نیز رسید و بکت را به چنان اعتبار و موفقیتی رساند که آثار مهجور ماندهاش در مرکز توجه قرار گرفتند و در این ارزیابی تازه مهر با اقبالی بسیار روبه رو شدند.
دوران شهرت و ثروت برای بکت آغاز شده بود، دورانی که با کسب جایزه نوبل شکلی رؤیایی به خود گرفت و نام او را به عنوان یکی از نویسندگان بزرگ ادبیات انگلیسی زبان جاودان ساخت. ساموئل بکت کهدر سال ۱۹۰۶ در دوبلین به دنیا آمده بود، در سال ۱۹۸۹ در پاریس از دنیا رفت. بکت با نمایشنامه اش به شهرت جهانی رسید اما در کارنامه او رمانهای ارزنده ای چون مورفی (۱۹۳۸)، وات (۱۹۵۳)، مالوی (۱۹۵۱)، مالون میمیرد (۱۶۵۱)، نامناپذیر (۱۹۵۳)، گمگشتگان و … دیده می شوند که شاهکارهایی اصیل و البته دشوارخوان به شمار می روند!
کتاب «پارتیزان و کبوترها» شامل مقالاتی انتقادی درباره زندگی و آثار چنین نویسنده ایست. نام این کتاب که به همت بهروز حاجی محمدی گردآوری و ترجمه شده است، اشاره ظریفی دارد به دوره ای از زندگی بکت و مترجم با انتخاب این نام به روزگار پرفراز و نشیبی که ساموئل بکت پارتیزانِ پر شور نهضت مقاومت فرانسه در جنگ دوم جهانی بود. در واقع بکت نیز همانند بسیاری از نویسندگان نهضت مقاومت در فرانسه در جنگ علیه فاشیسم هیتلری حضور داشت. این در حالی است که او از جمله نویسندگان پوچگرا محسوب می شد که دیدگاهی بدبینانه به زندگی انسان دارد، ولی در عین حال باور دارد که انسان با مبارزه و کوشش می تواند بهبودی به اوضاع و احوال خود بدهد.
مترجم کتاب در مقدمه آن آورده است:«کتاب حاضر برای پژوهشگران ادبی-هنری و دانشوران هنرهای نمایشی و ادبیات انگلیسی منبع سودمندی است. علاقهمندان تئاتر نیز این کتاب را مفید خواهند یافت. امیدوارم این مجموعه بهرغم کاستیهای احتمالی، تصویر وشنتری از بکت ترسیم کند: او که بازیگر ذهن و زبان بود، او که بر تراژدیِ وجود خندید، او که مفاهیم انتزاعی مرگ و سکوت را به صحنه برد، او که در نهضت مقاومت فرانسه، برای آزادی انسان جنگید و در آخرین روزهای عمرش به کبوترها دانه داد و رفت.»
سالشمار زندگی ساموئل بکت، اختصارات، پیشگفتار مترجم، بکت: زندگی و زمینه ها، ساموئل بکت، ریشههای تاریخی متنی و زندگینامهای، بکت دکارتی ۱۹۵۹ _ ۱۹۶۹، سه رمان و چهار نوول: تسلیم نهایی روح به زاده شدن، صحنههای هویت: از آخرین نوار کراپ تا نمایش، سرهای مردگان: روایت عذاب دوزخ در «نمایشنامکها»، سرچشمههای جاذبه در تئاتر بکت، بکت و کتابشناسی او؛ بخشهای مختلف این کتاب خواندنی را تشکیل می دهند.
ترجمه دو مقاله «زندگی و زمینهها» و «بکت و دکارتی» از کتاب دیوید پتی، «سه رمان و چهار نوول»، «صحنههای هویت» و «سرهای مردگان» از کتاب جان پیلینگ و نیز مقاله «ساموئل بکت» از ژان ژاک مایو، مهمترین مقالات کتاب را تشکیل می دهند که برای هر علاقمند جدی ادبیات واجد نکات تازه و سودمند هستند؛ چرا که تصویری انتقادی از نوع ادبیاتی که بکت نمایندگی می کند در اختیار خواننده قرار می دهد.
اولین اجرای «در انتظار گودو» قریب به شش دهه پیش از این در سالن تاتر بابیلون در پاریسبه اجرا گذاشته شد. ساموئل بکت در این نمایش آوانگارد کوچک چه کرده که «در انتظار گودو» بخشی از ادبیات نمایشی دنیا را شکل داده است؟
این در حالی است که ۶۰ سال پیش، پس از اولین اجرای نمایش به زبان فرانسه، پاریسیهایی که به تماشای آن نشسته بودند از تعجب ابرو بالا انداخته بودند و سعی میکردند جدیدترین تجربه دنیای تئاتر را هضم کنند.
جیمز نولسن دوست و زندگینامهنویس بکت در این مورد گفت: «هزاران نفری که میگویند اجرای اول را دیدهاند، راست نمیگویند. سالن بابیلون این تعداد صندلی نداشت!»
از طرفی مطمئنا آنها چیزی از این نمایش نمیفهمیدند. اجرای این نمایش جمع و جور که تغییری عظیم در تئاتر ایجاد کرد از پنجم ژانویه سال ۱۹۵۳ شروع شد.
اما چه شد که «در انتظار گودو» چنین ماندگار شد؟ چطور این نمایشنامه دربرابر خیل عظیم ایدههای نو و نویسندگان سنتشکن دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ مقاومت کرد و سرپا باقی ماند؟
پروفسور نولسن معتقد است: «به نظر من پاسخ در ابهام نمایشنامه نهفته است. نمایشنامه بطور تلویحی به خیلی چیزها اشاره میکند، اما آشکارا چیزی را بیان نمیکند. مردم میتوانند همان خوانشی را از نمایشنامه داشته باشند که خودشان دوست دارند.»
به گفته نولسن همین تفسیرپذیری «در انتظار گودو» است که آن را از سکه نینداخته است، چراکه وقتی اثری درمورد گذر زمان باشد، هرگز کهنه نمیشود.
از طرفی نمایش سئوالات فلسفی مهمی درمورد زندگی و مرگ و هدف نامعلوم آنچه میان این دو رخ میدهد، مطرح میکند و به نوعی این سئوالها مختص زمان و مکان خاصی نیستند. اجرای این نمایشنامه در کشورهای مختلف سراسر دنیا گواهی بر همین مدعاست.
از طرفی میشود ادعا کرد هیچ بحران یا مشکل اجتماعی بدون «گودو» نیست. این نمایش در دهه ۱۹۹۰ در سارایوو تحت اشغال روی صحنه رفت، در آفریقای جنوبی از این نمایش به عنوان اعتراضی به آپارتاید استقبال کردند و اجرای آن در نیواورلئان پس از توفان کاترینا، مقدمهای بود برای احیای نیواورلئان.
یکی از اجراهای جالب «در انتظار گودو»، اجرای آن در زندان سنکوئنتین در کالیفرنیا در دهه ۱۹۵۰ بود، جایی که بسیاری از زندانیان حس میکردند این نمایش حدیث نفس خودشان است.
دوستی پروفسور نولسن با بکت از طرفی میراثی غنی برای دانشگاه ریدینگ به همراه داشت، این داشگاه امروزه محل نگهداری از بزرگترین آرشیو آثار بکت است. بکت از اوایل دهه ۱۹۷۰ بسیاری از دستنوشتهها و یادداشتهای خود را که در کیف، جعبه یا ساک قرار داده بود به نولسن داد و بدین ترتیب «بنیاد بینالمللی بکت» به بزرگترین منبع تحقیقاتی درمورد این نویسنده بدل شد.
اما اجرای نمایش بدون سختی و مشکل نبود. حتی ممکن بود اصلا روی صحنه نرود. نه قرار بود بازیگری مطرح در نمایش بازی کند و نه چهرهای مهم از آن حمایت کرده بود. اتکای نمایش به راجر بلین بازیگر و کارگردان و بودجه اندکی بود و با شروع اجراهای نمایش این تبلیغ زبانی بود که آن را مطرح کرد.
هیچکدام از بازیگران اولین اجرای نمایشنامه زنده نیستند و سالن نمایش هم چند سال پس از این اجرا تعطیل شد. بلین در مصاحبهای که در دهه ۱۹۶۰ با تلویزیون فرانسه انجام دارد درمورد قدرت نمایش گفت: «به خودم گفتم این اثر خارقالعاده است و باید اجرا شود و به قیمت جانم هم شده از این نمایشنامه دفاع میکنم.»
اجرای نمایش در لندن (دو سال پس از اولین اجرای نمایش در فرانسه) به زبان انگلیسی و با کارگردانی پیتر هال ۲۴ ساله، همچنان کاری جنجالی بود. این درحالی است که هارولد پینتر، که آن زمان بیست و چند ساله بود بکت را «شجاعترین و جاودانهترین نویسنده زمان» توصیف کرد و در مقابلش برنارد لوین معروف در نقدش درمورد «در انتظار گودو» نوشت: «حماقت تمام و کمال».
نولسن که مهمترین رابطه دنیای امروز با بکت است، دلیل جذابیت بکت را در شخصیت معمایی او میداند. نویسندهای که انزوای سحرآمیزش به نوعی «بِرَند ادبی» بدل شد. او با این باور که بکت «بدبین» بوده موافق نیست و گفت: «بکت خیلیوقتها شوخطبع و بذلهگو و همصحبت دلنشینی بود که حس شوخطبعی معرکهای داشت، اما المانی ناامیدکننده و یاسآور بخشی از زندگی او بود. به ویژه بعد از پایان جنگ که به شدت درگیر رمان نوشتن بود.»
به عقیده نولسن، یکی از دلایل جذابیت «در انتظار گودو» طنز نهفته آن است. میشود گفت این نمایشنامه یک طنز سیاه است و طنز در آن برای تقلیل حس گرفتگی آن به کار رفته.
با همه این حرفها، «در انتظار گودو» امروز یکی از مهمترین آثار نمایشی قرن بیستم است و همانطور که بسیاری از بازیگران منتظر بودند به بلوغ کافی برای بازی در نقش «شاه لیر» برسند حالا منتظرند برای بازی در این نمایشنامه پخته شوند.
به گفته نولسن راتباط عمیقی بین این نمایشنامه و نقاشی دیده میشود. «بکت به شدت به نقاشی علاقه داشت، نه اینکه فقط دوست داشته باشد کنار نقاشها باشد، نه! او متخصص برجسته نقاشی قرن هفدهم هلند بود. او با تصاویر آن نقاشیها زندگی کرده بود و به نظرم حس آن نقاشیها در صحنه نمایش دیده میشود.»
«در انتظار گودو» شهرت جهانی را برای بکت به همراه داشت و به واسطه همین نمایشنامه و آثاری دیگر بود که برنده جایزه نوبل ادبیات شد.
جان کالدر، ناشر «در انتظار گودو» خاطره جالبی از این نمایشنامهنویس دارد. «بکت با سراسیمگی از هواپیما بیرون آمد و وقتی درهای هواپیما دوباره بسته شد، از بلندگوها شنیدیم: کاپیتان گودو به شما خوشامد میگوید. همان موقع بکت به من گفت: انگار سرنوشتم بالاخره به من رسید!»
آنچه در ادامه میخوانید ۱۰ جمله ماندگار از بکت به انتخاب نشریه تلگراف است:
«سعی کردی. شکست خوری. اشکالی ندارد. دوباره سعی کن. دوباره شکست بخور. بهتر شکست بخور.»
«هیچ چیز بامزهتر از شاد نبودن نیست، مطمئن باشید. بله، بله، شاد نبودن مسخرهترین چیز دنیاست.»
«عادت بزرگترین میراننده است.»
«نه، از هیچ چیز پشیمان نیستم، تنها پشیمانی من به دنیا آمدنم است، همیشه به نظرم مرگ کسلکنندهترین چیز دنیا بوده.»
«همه ما دیوانه به دنیا آمدهایم. برخی دیوانه میمانیم.»
«کلمات تنها چیزی هستند که ما داریم.»
«تولد، مرگ او بود.»
«من از سرنوشت انسان چه میدانم؟ درمورد کلم بیشتر میتوانم برایتان حرف بزنم.»
«شما روی زمین هستید. هیچ درمانی برایش نداریم.»
«اول برقصید. بعد فکر کنید. نظم طبیعی همین است.»
بیوگرافی و زندگینامه آزیتا حاجیان + عکس
بیوگرافی آزیتا حاجیان + تصاویر آزیتا حاجیان
آزیتا حاجیان (زاده ۲۱ دی ۱۳۳۶، تهران) بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون ایرانی است
آزیتا حاجیان
نام اصلی : هدی حاجیان
زمینه فعالیت : تلویزیون، سینما و تئاتر
تولد : ۲۱ دی ۱۳۳۶
۱۱ ژانویهٔ ۱۹۵۸ (۵۷ سال)
ملیت : ایرانی
پیشه : بازیگر
سالهای فعالیت : سینما از ۱۳۶۸ تا کنون
تئاتر از ۱۳۵۴
همسر(ها) : محمدرضا شریفینیا (همسر سابق) محمد کریمی هراتی
فرزندان : مهراوه شریفینیا (۱۳۶۰) – ملیکا شریفینیا (۱۳۶۵)
مدرک تحصیلی : لیسانس رشته بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر.
آزیتا حاجیان (زاده ۲۱ دی ۱۳۳۶، تهران) بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون ایرانی است.
زندگی آزیتا حاجیان
حاجیان لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشکده هنرهای دراماتیکِ دانشگاه هنر است. آغاز فعالیت هنری او از ۱۳۵۴ با نمایش «خورشید خانم آفتاب کن» بود. از دیگر نمایشهای آزیتا حاجیان میتوان به «بهرام چوبینه»، «ژاندارک»، «نسل آواره»، «نمایش بی کلام»، «دایره گچی قفقازی» و … اشاره کرد.
آزیتا حاجیان فعالیت در سینما را از سال ۱۳۶۸ با فیلم «دزد عروسکها» ساخته محمدرضا هنرمند آغاز کرد. وی در سال ۱۳۷۷ در هفدهمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر برای بازی در فیلم روبان قرمز به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن در بخش بینالملل شد.
زندگی شخصی آزیتا حاجیان
آزیتا حاجیان پس از جدایی از محمدرضا شریفی نیا با محمد کریمی هراتی ازدواج کرد. همسر وی در سال ۱۳۵۶ هم دانشگاهی او در دانشکده هنرهای دراماتیک بوده، وی طراح صحنه تئاتر هست و در یکی از نمایشها که حاجیان نقش ژاندارک را بر عهده داشت به عنوان طراح صحنه در کنار گروه حضور داشت. آقای هراتی رشته طراحی داخلی را در کانادا خواندهاست
حاجیان لیسانس بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشکده هنرهای دراماتیکِ دانشگاه هنر است
گفتگو با آزیتا حاجبان خانم بی حاشیه
در شرایط پرتنش و پر از اضطراب جامعه ما خیلی از افراد هستند که دنبال راه های مختلف برای رسیدن به آرامش و ثبات می گردند. خیلی ها دوست دارند در این زمینه از تجربه های افرادی که آرامش دارند استفاده کنند و شیوه زندگی آنها را الگو قرار دهند.
سراغ یکی از بازیگرانی رفتیم که به سمبل آرامش معروف است آزیتا حاجیان همیشه به عنوان بازیگری آرام و انرژی مثبت شناخته می شد. چه دوستان و آشنایان این بازیگر و چه کسانی که حتی برای یک بار با او از نزدیک ملاقات داشته اند می دانند که او زنی، متین، آرام و در عین حال پر از انرژی است. او درباره مسائل و حواشی ای که برای زندگی شخصی اش به وجود آمده هم مدیریت درستی داشته و در تمام این مدت هم سعی کرده با غلبه بر مشکلات، آرامش خودش را حفظ کند. اما چگونه؟
خانم حاجیان! خیلی از کسانی که شما را از نزدیک می شناسند می دانند که در زندگی شخصی تان آرام هستید. به نظرتان برای رسیدن به آرامش در زندگی باید چه کار کنیم؟
– عموما وقتی کسی جهان بینی مخصوص به خودش را داشته باشد، یعنی کل جهان هستی برای یک مفهوم مشخص داشته باشد در مواقعی که در زندگی دچار اضطراب و گمگشتگی می شود، می تواند با توجه به آن جهان بینی آرامش خودش را حفظ کند. وقتی اتفاقی ناخوشایند برای ما می افتد، اگر قرار باشد تمام مدت درگیر عمل ها و عکس العمل های زندگی روزمره شویم قطعا باید خیلی قوی باشیم تا بتوانیم آرامشمان را حفظ کنیم.
درواقع خیلی بعید است که زندگی روزمره بتواند به ما آرامش دهد چون خصوصا در کشور ما مدام دچار اضطراب و بی ثباتی از نظر اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی هستیم و این مساله ما را به هم می ریزد. بنابراین اگر هرکسی با توجه به نوع نگرشش به جهان هستی یا همان جهان بینی ای که به آن اعتقاد دارد به معضل یا مشکلی که برایش پیش آمده نگاه کند، می تواند با تکیه به آن آرامشش را به دست آورد.
به نظرتان چطور می توان به این جهان بینی رسید؟
– به نظرم هم مطالعه در این زمینه دخیل است و هم فرهنگی که در آن بزرگ می شوید. البته تفکر هم در این زمینه نقش زیادی دارد. فردی که لحظه تولد تا مرگ را فقط در تفریح، لذت و فراموشی می بیند بعید است به جهان بینی جدی ای برسد، البته شاید هم برسد و راهکار دیگری پیدا کند. اما من معتقدم مسائل مختلف باید برای افراد دغدغه باشد و دنبال آنها بگردند. مگر می شود صبح که از خواب بیدار می شوی به آسمان نگاه کنی و به فکر نیفتی؟ چطور ممکن است گل هزار رنگ را ببینی و به آن فکر نکنی؟
کشور ما کشوری مذهبی است و زمینه این نوع جهان بینی در آن تقویت شده، در نهایت این جهان بینی ها در فضایی که زندگی می کنیم جهت پیدا می کند. من کاری به این ندارم که کدام درست است یا کدام غلط، حرف من این است آرامش فردی که جهان بینی قوی ای دارد خیلی بیشتر از آدمی است که هیچ گونه اعتقادی به این قضیه و مسائل جهان هستی ندارد.
خانم حاجیان به نظر شما برای رسیدن به آرامش و در ادامه حفظ آن چه راهکارهای علمی و عملی ای وجود دارد؟
از نظر علم روان شناسی اخیرا برخی راهکارها برای به آرامش رسیدن پیشنهاد می شود. راه هایی مثل یوگا. همین طور مدیتیشن که راه دیگری است برای به آرامش رسیدن. به نظرم این روش ها ما را از اضطراب های روزمره زندگی دور می کند و به عمق می برد، عمقی که خیلی سنگین است و با هر طوفانی تکان نمی خورد.
آغاز فعالیت هنری آزیتا حاجیان از ۱۳۵۴ با نمایش «خورشید خانم آفتاب کن» بود
درواقع منظورتان این است که اعتقادداشتن به شیوه ای که برای به آرامش رسیدن انتخاب می کنیم تاثیر مهمی در نتیجه ای که از آن کار می گیریم، دارد؟
– بله، همین طور است. کسانی که اعتقاد جدی به موضوعی دارند آرامش پرثبات تری در زندگی شان دارند. اما در مقابل کسانی که به هیچ جریانی در زندگی باور ندارند، ممکن است زودتر دستخوش اضطراب ها و نوسان ها شوند. به هرحال قرار است در این دنیا از نقطه A به نقطه B برسیم، از تولد تا مرگ، وقتی قرار است این مسیر را طی کنیم من ترجیح می دهم با آرامش بیشتری آن را پشت سر بگذرانیم.
آرامش داشتن در زندگی برای خودتان چقدر اهمیت دارد؟ اینکه بحران ها، مسائل و مشکلات را با صبوری و آرامش طی کنید.
– این موضوع برای خودم خیلی اهمیت دارد و از راهکارهای مختلفی از جمله مواردی که گفتم برای آرامش داشتن استفاده می کنم. من مدیتیشن انجام می دهم، علاوه بر آن ما به دلیل شغلی که داریم خیلی بیشتر از مردم عادی یا شاغلان مشاغل دیگر دستخوش اضطراب می شویم. درواقع شغل ما چه از نظر تخصصی و چه از لحاظ ارتباط اجتماعی اضطراب زاست و من سعی می کنم از راه های مختلف این اضطراب را به حداقل برسانم.
ما ناچاریم حداقل برای حفظ سلامت روانی مان حواسمان به جریان های مختلف باشد و آسیب پذیری های خودمان را بشناسیم. به نظرم شناخت آسیب پذیری هر فرد یکی از مهم ترین کمک هایی است که او می تواند به خودش کند. وقتی از آسیب پذیری ات باخبر شوی می توانی از آن مراقبت کنی، مثل زمانی که بدن فردی بیمار است، مثلا کلسترولش بالاست و پزشک به او می گوید گوشت قرمز مصرف نکند و او هم مراعات می کند، درد مورد روح و روان هم خودش را در شرایط استرس، اضطراب و آشفتگی قرار نمی دهد.
شما چقدر سعی کردید خودتان را از این آشفتگی ها دور نگه دارید؟
– چون شغل من سینماست راجع به آن حرف می زنم و قضاوت می کنم. من در سینما اهل حاشیه نیستم. به نظرم حاشیه در این حرفه بسیار اضطراب برانگیز است. یکی از راهکارهای من برای اینکه بتوانم آرامشم را به دست بیاورم این است که مطلقا در حاشیه سینما نیستم و خودم را از این قضیه دور می کنم.
خودم به این نکته پی برده ام که حواشی شغلم می تواند آسیب پذیری ام را تشدید کند به همین دلیل معتقدم آدم ها باید روی روحیات خودشان و شناخت آنها متمرکز باشند. اگر هرکسی ضعف های خودش را بشناسد قطعا بیشتر مراقب آنها خواهد بود و با تمرین می تواند آسیب پذیری هایش را در معرض هجوم قرار ندهد.
آزیتا حاجیان فعالیت در سینما را از سال ۱۳۶۸ با فیلم «دزد عروسکها» ساخته محمدرضا هنرمند آغاز کرد
حواشی ای که در زندگی افراد وجود دارد، باید به نحو درستی مدیریت شود تا در نهایت همه چیز آرامش ختم شود. شما چگونه این مسائل را مدیریت می کنید؟
– صددرصد همین طور است. مسائلی که پیش می آید باید مدیریت شوند. سینما شغل جذابی است که خیلی توی چشم است. درواقع عالم سینما مثل یک چراغ شبرنگ و ویترین است که روی شما زوم می شود و لحظاتی برای شما لذت بخش و گاهی اوقات هم آزاردهنده می شود. به همین دلیل حاشیه آن هم زیاد است.
راستش نباید به آن لحظات شیرین خیلی دل خوش کرد چون زودگذر است و آسیب هایی هم که در ادامه می تواند در پی داشته باشد به لحظات شادی ساز و بقیه مسائلش نمی ارزد. بنابراین هرچه کنار زندگی خودت آشفتگی و شلوغی ایجاد کنی می توانی زندگی ات را با آرامش بیشتری طی کنی.
به جز این راه هایی که اشاره کردید، چقدر کتاب خواندن در این زمینه را به کسانی که دنبال کسب آرامش هستند توصیه می کنید؟
– کتاب خواندن و فیلم دیدن به نظرم عالی هستند که مباحث آنها درباره روان شناسی فردی است که آنها هم خیلی می توانند موثر و کمک کننده باشند. با توجه به شخصیت و نوع علاقه مندی افراد حتی کتاب های فلسفی و اجتماعی و حتی بعضی رمان ها هم می توانند تاثیر زیادی روی افراد بگذارند. گاهی اوقات پیش می آید رمانی می خوانی و آنقدر با آن درگیری که ناخودآگاه آرامش در تو به وجود می آید. این اتفاق درباره فیلم و سریال ها هم می افتد، البته فیلم های قوی و خوب که تو را به شدت درگیر می کنند و علاوه بر آن آموزش های زیادی هم از لحاظ رفتاری و انسانی به شما می دهند.
از بین کتاب هایی که خودتان خوانده اید نمونه خاصی مد نظرتان هست که به آن اشاره کنید؟
– اخیرا کتابی از موراکامی به نام «کافکا در کرانه» خواندم که به نظرم خیلی قشنگ بود. سال ها پیش هم کتابی خواندم که خیلی به نظرم قشنگ بود و تاثیر خوبی روی من داشت به نام «وقتی نیچه گریه کرد» زمانی که ۱۶ ساله بودم «ابله» داستایوفسکی را هم خواندم و به نظرم آنقدر عالی بود که هیچ وقت فراموشش نمی کنم. شاید آن زمان آن کتاب برایم سنگین بود اما خیلی دوستش داشتم و برایم موثر بود. در زمینه سریال هم وقتی «آناتومی» را می بینم خیلی برایم خوب است و از آن نکات زیادی یاد می گیرم.
تصاویر آزیتا حاجیان
عکس های آزیتا حاجیان
تصاویر جدید آزیتا حاجیان
جدیدترین عکس های آزیتا حاجیان
عکس سلفی آرام جعفری به همراه همسرش در برف بازی
سلفی آرام جعفری و همسرش در برف کوهستان! + عکس
آرام جعفری و همسرش
آرام جعفری با انتشار عکس زیر نوشت:
برف و هواى پاک کوهستانى
سلفی آرام جعفری و همسرش
صفحه اجتماعی آرام جعفری
کاندید شدن نیکی کریمی در انتخابات از شایعه تا واقعیت
اعلام خبر نامزد شدن نیکی کریمی در انتخابات مجلس از تلویزیون! + عکس
شایعه ثبت نام نیکی کریمی در انتخابات مجلس
نیکی کریمی در پی مطرح شدن شایعه ثبت نامش برای نامزدی مجلس شورای اسلامی، مطرح کرد: متاسفم برای برنامه سینمایی که این شایعه را اعلام میکند.
این بازیگر و کارگردان که فیلم «شیفت شب» را در حال اکران دارد در گفتوگوی کوتاهی با خبرنگار سینمایی ایسنا گفت: اخیرا متوجه شدم برنامه «هفت» که هنوز موفق به دیدن سری جدید آن نشدم از ثبت نام من برای کاندید شدن در مجلس خبر داده است. اعلام این خبر کذب آن هم در یک برنامه ضبطی که امکان تصحیح آن وجود دارد، جای سوال و تاسف دارد. برنامهای که با شعار حمایت از سینمای ایران شکل گرفته اما متاسفانه این روزها خود حاشیهای برای سینما شده است.
وی ادامه داد: عشق و علاقه من سینماست و هیچ وقت دنبال سیاست نبودهام و همیشه از این حوزه دوری کردهام و معتقدم عرصه سیاست آدمهای خودش را میخواهد نه من که از کودکی زندگیام آمیخته با هنر بوده است.
یک برنامهی تلویزیونی سینمایی جمعه این خبر را اعلام کرد.
بیوگرافی و زندگینامه اشلی اولسن + عکس
بیوگرافی و عکس های اشلی اولسن
بیوگرافی اشلی اولسن و عکس های اشلی اولسن
اشلی اولسن (به انگلیسی: Ashley Olsen) (متولد: ۱۳ ژوئن ۱۹۸۶) بازیگر، طراح مد،تهیه کننده و نویسنده آمریکایی است . او موسس برند تجملاتی مد The Row است . او خواهر مری کیت اولسن است ازجمله فیلم هایی که او در آن بازی کرده میتوان به دقیقه نیویورک اشاره کرد.
بیوگرافی و زندگینامه اشلی اولسن + عکس
بیوگرافی و زندگینامه اشلی اولسن + عکس
بیوگرافی و زندگینامه اشلی اولسن + عکس
سلفی مصطفی زمانی و ترانه علیدوستی در وزارت خارجه
مصطفی زمانی و ترانه علیدوستی در وزارت خارجه + عکس
مصطفی زمانی اولین پُستش را با سلفی از خودش به همراه حسن فتحی و ترانه علیدوستی در وزارت خارجه منتشر کرد و نوشت: سلام دوباره، این روزها، شهرزاد.
شبیه چنین تصویری را پیش از این ترانه علیدوستی نیز در صفحه شخصیاش در اینستاگرام منتشر کرده و نوشته بود: «پریروز که دکتر ظریف خارج بودند ما از محل کارشان در جهت اعتلای فرهنگ و هنر این مرز و بوم سود جستیم. شاید دو تا سلفی هم گرفته باشیم. سر درش خیلی بالا بود متاسفانه نمیافتاد. مصطفی زمانی، بنده، حسن فتحی. پشت صحنهی سریال شهرزاد. ساختمان وزارت امور خارجه.»
دهمین قسمت از سریال «شهرزاد» روز دوشنبه در شبکه نمایش خانگی عرضه شد.
بازیگران ایرانی که بعد ازدواج با هم طلاق گرفتند!!
طلاق بازیگران ایرانی از همسرانشان
طلاق مهتاب کرامتی و بابک ریاحیپور (آهنگساز)
مهتاب کرامتی و بابک ریاحیپور
طلاق ابوالفضل پورعرب و آناهیتا نعمتی
ابوالفضل پورعرب و آناهیتا نعمتی
طلاق الهام چرخنده و فرشید نوابی
الهام چرخنده و فرشید نوابی
طلاق سیما تیرانداز و ناصر هاشمی
سیما تیرانداز و ناصر هاشمی
طلاق عاطفه رضوی و مهرداد شکرآبی
عاطفه رضوی و مهرداد شکرآبی
طلاق امیر غفارمنش و شادروان پوپک گلدره
امیر غفارمنش و شادروان پوپک گلدره
طلاق آیدین آغداشلو و شهره آغداشلو
آیدین آغداشلو و شهره آغداشلو
طلاق علی دهکردی و آفرین چیتساز
علی دهکردی و آفرین چیتساز
طلاق مینا لاکانی و امین زندگانی
مینا لاکانی و امین زندگانی
طلاق یوسف مرادیان و سارا خویینیها
یوسف مرادیان و سارا خویینیها
طلاق نیما بانکی و لیلی رشیدی
نیما بانکی و لیلی رشیدی
طلاق اکرم محمدی و مجید جعفری
اکرم محمدی و مجید جعفری
طلاق کوروش تهامی و شبنم طلوعی
کوروش تهامی و شبنم طلوعی
طلاق فریبرز عربنیا از آتنه فقیه نصیری و عسل بدیعی
فریبرز عربنیا، آتنه فقیه نصیری و عسل بدیعی
طلاق بهروز بقایی و پرستو گلستانی
بهروز بقایی و پرستو گلستانی
طلاق فرحناز منافیظاهر و حسین محباهری
فرحناز منافیظاهر و حسین محباهری
طلاق محمدرضا شریفینیا و آزیتا حاجیان
محمدرضا شریفینیا و آزیتا حاجیان
طلاق شراره رخام و فرهاد قریب (استیون راش نام آمریکایی اوست
شراره رخام و فرهاد قریب
طلاق خسرو شکیبایی و تانیا جوهری
خسرو شکیبایی و تانیا جوهری