بیوگرافی پرویز پرستویی + تصاویر
بیوگرافی پرویز پرستویی بازیگر محبوب سینما و تلویزیون را در ادامه ملاحظه نمایید.
نام : پرویز
نام خانوادگی: پرستویی
تاریخ تولد : ۱۳۳۴/۴/۲
محل تولد : همدان
تحصیلات : دیپلم و لیسانس هنری
تاهل : متاهل
فرزندان : یک پسر و یک دختر
زندگینامه
پرویز پرستویی متولد ۲ تیر ۱۳۳۴ روستای چارلی کبودرآهنگ، استان همدان بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون است. دارای مدرک درجه سه هنری (معادل لیسانس) از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است.
پدرش کشاورز بود و زمانی که پرویز ۳ ساله بود به تهران مهاجرت کرد. دوران کودکی و نوجوانی را در یک خانه اجاره ای کوچک در محله دروازه غار سپری کرد. او در مدرسه صادقیه اسلامی در کوچه گمرک تحصیلات ابتدایی خود را به پایان رساند.
پرستویی با پس انداز کردن یازده هزار تومان خانه ای در حوالی ترمینال جنوب خرید. مدتی به ورزش علاقه نشان داد و دروازه بان تیم کارگران بود. پس از این زمان به مرکز رفاه نازی آباد رفت و شروع به آموختن تاتر کرد. پرویز پرستویی در سال ۱۳۶۰ و زمانی که ۲۶ سال سن داشت به عنوان منشی در دادگستری تهران مشغول به کار شد، امّا پس از مدتی به خاطر ناهمخوانی این شغل با روحیاتش به اداره تاتر رفت و تا پایان در آنجا مشغول به کار شد.
فعالیت های هنری پرویز پرستویی:
فعالیت هنری را از سال ۱۳۴۸ با اجرای نمایش در مراکز رفاه، کاخ جوانان و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آغاز کرد. در سال ۱۳۵۳ برای بازی در نمایش « دکه » و یک سال بعد برای بازی در نمایش « تسلیم شدگان » جایزه کاخ جوانان را گرفت. برای نخستین فیلمش “دیار عاشقان” دیپلم افتخار بازیگر نقش مکمل را در دومین جشنواره فیلم فجر دریافت کرد.
او همچنین برنده دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول مرد در چهاردهمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم « لیلی با من است » و برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد در شانزدهمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم آژانس شیشه ای شد.
سال ۱۳۸۰ سال خوبی برای او نبود. فیلم آب و آتش با بازی نه چندان دلچسب و انتخاب نامناسب او و فیلم تکه پاره شده « موج مرده » با تکرار نقش حاج کاظم « آژانس شیشه ای » چهره موفقی از پرویز پرستویی به جا نگذاشت.
پرویز پرستویی در سال ۱۳۸۱ فیلم نچندان موفق « عزیزم من کوک نیستم » را با بازی خوبش بر پرده سینماها داشت که در همان سال یکی از دو جایزه بهترین بازیگر مرد را از « جشن ماهنامه دنیای تصویر » دریافت کرد.
پرویز پرستویی در سال ۱۳۸۲ بار دیگر چشمها را به سوی خود خیره کرد. بازی معرکه و ماندگار او در نقش رضا مارمولک در فیلم مارمولک (کمال تبریزی) سیمرغ بلورین ویژه هیئت داوران جشنواره بیست و دوم فیلم فجر (بهمن ۱۳۸۲) و تندیس بهترین بازیگر نقش اول مرد هشتمین جشن خانه سینما (شهریور ۱۳۸۳) را برای او به ارمغان آورد.
فیلم شناسی
فیلم های سینمایی:
۱ – بادیگارد (۱۳۹۴)
۲ – بوفالو (۱۳۹۳)
۳ – دو (۱۳۹۳)
۴ – امروز (۱۳۹۲)
۵ – بیداری برای سه روز (۱۳۹۲)
۶ – میهمان داریم (۱۳۹۲)
۷ – خرس (۱۳۹۰)
۸ – من و زیبا (۱۳۹۰)
۹ – سیزده ۵۹ (۱۳۸۹)
۱۰ – بیست (۱۳۸۷)
۱۱ – کتاب قانون (۱۳۸۷)
۱۲ – صد سال به این سالها (۱۳۸۶)
۱۳ – پاداش سکوت (۱۳۸۵)
۱۴ – به نام پدر (۱۳۸۴)
۱۵ – بید مجنون (۱۳۸۳)
۱۶ – کافه ترانزیت (۱۳۸۳)
۱۷ – دوئل (۱۳۸۲)
۱۸ – مارمولک (۱۳۸۲)
۱۹ – بانوی من (۱۳۸۱)
۲۰ – دیوانه ای از قفس پرید (۱۳۸۱)
۲۱ – عزیزم من کوک نیستم (۱۳۸۰)
۲۲ – آب و آتش (۱۳۷۹)
۲۳ – موج مرده (۱۳۷۹)
۲۴ – شوخی (۱۳۷۸)
۲۵ – عشق شیشه ای (۱۳۷۸)
۲۶ – مومیایی۳ (۱۳۷۸)
۲۷ – روبان قرمز (۱۳۷۷)
۲۸ – آژانس شیشه ای (۱۳۷۶)
۲۹ – روانی (۱۳۷۶)
۳۰ – مرد عوضی (۱۳۷۶)
۳۱ – لیلی با من است (۱۳۷۴)
۳۲ – آدم برفی (۱۳۷۳)
۳۳ – حکایت آن مرد خوشبخت (۱۳۶۹)
۳۴ – سازمان ۴ (۱۳۶۶)
۳۵ – شکار (۱۳۶۶)
۳۶ – مار (۱۳۶۶)
۳۷ – پیشتازان فتح (۱۳۶۳)
۳۸ – دیار عاشقان (۱۳۶۲)
مجموعه های تلویزیونی:
۱۳۸۸-۱۳۸۹ آشپزباشی
۱۳۸۵ زیر تیغ
۱۳۷۹ خاک سرخ
۱۳۷۶ زیر چتر خورشید
۱۳۷۵ آوای فاخته
۱۳۷۲ آپارتمان
۱۳۷۰ امام علی
۱۳۶۷-۱۳۶۹ رعنا
۱۳۶۸ طالب
تئاتر:
آرایشگر – کار گروهی اجرا در دبیرستان ها ۱۳۴۸
نمایش فنز
وصیت نامه جامی
سرنوشت پس از مرگ
بازتابی از زندگی سلمان
شل و کور
ماجرای یک محل – پرویژ احمدی نژاد
توکانی در قفس – نیما یوشیج
خانه بارانی
چشم در برابر چشم – علاالدین رحیمی
مرد متوسط و تله
رول – ایرج کمانی
دکه
خانه روشن – غلامحسین ساعدی
جان نثار – بیژن مفید
تسلیم شدگان – نادر ابراهیمی
میلاد – علاالدین رحیمی
مهتابی برای محرومین – یوجین اونیل
آن سوی تسلیم – نادر ابراهیمی
صبح طلوع می کند – ابراهیم مکی
خون می خواهم خون – آنتوان چخوف
غربت – امیر مهاجر
کوچ – بهزاد فراهانی
عروس – بهزاد فراهانی
شبی در حلبی آباد – بهزاد فراهانی
پتک – بهزاد فراهانی
سنگر – بهزاد فراهانی
مریم و مردآویج – بهزاد فراهانی
تنبور نواز – هادی مرزبان
بلبل سرگشته – علی نصیریان
آتش افروزان – ماکس فریش
معرکه در معرکه
عشق آباد – داود میرباقری
فنز – محمد رحمانیان
کتل خاکی
و…
تئاترهای تلویزیونی
میلاد – علاالدین رحیمی ۱۳۵۶
شبی در حلبی آباد – بهزاد فراهانی ۱۳۵۹
سنگر – بهزاد فراهانی
فیلم های کوتاه
سید عبداله – عبداله باکیده ۱۳۵۴
چنگال – اسداله نیک نژاد ۱۳۵۵
مجال – انسیه شاه حسینی ۱۳۷۸
دکلمه ها
بی بی جان – رسول نجفیان
عشق است – دارینوش
دوستت دارم – دارینوش
بابایی – دارینوش
سلام، خداحافظ – دارینوش
جوایز و افتخارات
دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش دوم برای فیلم دیار عاشقان از جشنواره فیلم فجر ۱۳۶۲
دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول برای فیلم لیلی با من است از جشنواره فیلم فجر ۱۳۷۵
سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول برای فیلم آژانس شیشه ای از جشنواره فیلم فجر ۱۳۷۶
تندیس بهترین بازیگر نقش اول برای فیلم آژانس شیشه ای از جشنواره فیلم دفاع مقدس ۱۳۷۷
تندیس بهترین بازیگر نقش اول برای فیلم آژانس شیشه ای از جشن دنیای تصویر ۱۳۷۷
تندیس بهترین بازیگر نقش اول برای فیلم آژانس شیشه ای از جشن خانه سینما ۱۳۷۷
تندیس بهترین بازیگر کمدی برای فیلم مرد عوضی – آدم برفی از جشنواره شهرکرد ۱۳۷۸
دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول برای فیلم آژانس شیشه ای از جشنواره یوگسلاوی ۱۳۷۹
تندیس بهترین بازیگر برگزیده پس از از جشن دنیای تصویر ۱۳۷۹
تندیس بهترین بازیگر نقش اول برای فیلم عزیزم من کوک نیستم از جشن دنیای تصویر
تندیس بهترین بازیگر نقش اول برای فیلم مارمولک از جشن دنیای تصویر
تندیس بهترین بازیگر نقش اول برای فیلم به نام پدر از جشن دنیای تصویر
سیمرغ بلورین بازیگر برتر برای فیلم مارمولک از جشنواره فیلم فجر
سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول برای فیلم بید مجنون از جشنواره فیلم فجر
سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول برای فیلم به نام پدر از جشنواره فیلم فجر
تندیس بهترین بازیگر نقش اول مرد هشتمین جشن خانه سینمابرای فیلم مارمولک (شهریور ۱۳۸۳)
تندیس بهترین بازیگر سی ساله انقلاب از نظر منتقدین سینمایی
تندیس فرهیختگان استان همدان
دیپلم افتخار جشنواره بین المللی تاجیکستان برای فیلم بیست
تندیس حقوق بشر-کمیسیون حقوق بشر کانون وکلای دادگستری استان کرمانشاه ۱۳۹۱
تندیس بهترین بازیگر نقش اول از فستیوال بین المللی مجموعه های تلویزیونی رم -ایتالیا
دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش دوم از کاخ های جوانان برای بازی در نمایش دکه-یوسف تیموریان
تندیس ودیپلم افتخار بهترین بازیگر از نگاه منتقدین تاتر برای نمایش فنز- محمد رحمانیان
بیوگرافی اوه یون سو + عکس
بیوگرافی “اوه یون سو” بازیگر نقش ملکه سا تک بی + عکس
اوه یون سو بازیگر کره ای متولد ۲۷ اکتبر ۱۹۷۱ است. او دانشجوی رشته تئاتر و فیلم در دانشگاه دانکوک بود اما تحصیل را رها کرد.
همسر او سون جی چانگ بازیگر و خواننده کره ای است و صاحب دو فرزند هستند.
تصاویر + بیوگرافی پارسا پیروزفر
بیوگرافی و عکس های “پارسا پیروزفر”
بیوگرافی پارسا پیروزفر
نام : پارسا
نام خانوادگی : پیروزفر
تاریخ تولد: ۲۲ شهریور ۱۳۵۱
محل تولد: تهران
تحصیلات: لیسانس نقاشی
تاهل: مجرد
————————————
زندگی نامه پارسا پیروزفر
پارسا پیروزفر در ۲۲ شهریور ماه ۱۳۵۱ در تهران متولد شد. در طی سال های ۱۳۶۳ تا ۱۳۶۹ هنگامی که در مدرسه به تحصیل مشغول بود، همزمان به طراحی کامیک استریپ و طرح های گرافیکی پرداخت که هرگز آن ها را انتشار نداد.
او از زمان فارغ التحصیل شدن از دبیرستان تا کنون در زمینه های مختلفی از جمله گرافیک و تصویرسازی، مجسمه سازی، ساختن بنرهای تبلیغاتی، دوبله و همچنین شرکت در نمایشنامه های رادیویی تجربه کسب کرده است. وی همچنین در تعدادی نمایش ویژه کودکان به صورت نوار کاست نیز همکاری داشته است. پارسا پیروزفر از جمله بازیگرانی است که تا به حال با هیچ روزنامه، مجله و یا رسانه ای مصاحبه نکرده است.
سال ۱۳۶۹ در رشته ریاضی فیزیک از دبیرستان فارغ التحصیل و در سال ۱۳۷۰ در دانشگاه هنرهای زیبای تهران در رشته نقاشی به تحصیل مشغول شد. وی همان زمان در دانشگاه های مختلف به روی صحنه رفت و سال ۱۳۷۲ در اولین نقش سینمایی اش، در نقش کوتاهی در فیلم پری ساخته داریوش مهرجویی حضور پیدا کرد.
در سال ۱۳۷۴ دوره بازیگری را در موسسه هنرهای نمایشی استاد سمندریان پشت سر گذاشته و در سال ۱۳۸۰ نمایش هنر اثر یاسمینا رضا را به روی صحنه برد. در طی سال های ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۴ در موسسه فرهنگی هنری کارنامه و دانشگاه علامه طباطبائی و همچنین در سال ۱۳۸۶ در موسسه فیلم سازی هیلاج به تدریس بازیگری پرداخت.
او با بازی در سریال در پناه تو و در قلب من در تلویزیون دیده شد و به شهرت رسید. در قلب من به کارگردانی حمید لبخنده و محصول سال ۱۳۷۷ است.
در این سریال بازیگرانی چون حمیده خیرآبادی، ثریا قاسمی، ایرج راد، فریده صابری، پارسا پیروزفر، لعیا زنگنه، پویا امینی، رزیتا غفاری، علی دهکردی ،عنایت الله شفیعی و جعفر بزرگی به ایفای نقش پرداخته اند.
او در سال ۱۳۸۲ برای بازی در فیلم مهمان مامان جایزه بازیگری هشتمین جشن خانه سینما را دریافت کرد. مهمان مامان یک فیلم کمدی خانوادگی است که داریوش مهرجویی آن را کارگردانی کرده است. از فیلم استقبال خوبی شد و در بیست و دومین جشنواره فجر جوایزی گرفت.
در سال ۱۳۸۲ با بازی بسیار زیبایش در سریال در چشم باد کاندید تندیس زرین بهترین بازیگر نقش اول مرد از دوازدهمین جشن دنیای تصویر شد.
در چشم باد مجموعه تلویزیونی تاریخی حماسی است که فیلمبرداری آن از مهرماه سال ۱۳۸۲ در لوکیشنی واقع در شمال کشور آغاز شد، به مدت ۵ سال به طول انجامید و در نهایت در اواخر سال ۱۳۸۷ به پایان رسید.
فیلم های سینمایی پارسا پیروزفر
مجموعه تلویزیونی پارسا پیروزفر
تئاتر های پارسا پیروزفر
جوایز و افتخارات پارسا پیروزفر
بیوگرافی مایکل کین + تصاویر
بیوگرافی مایکل کین
نام:مایکل کین
تاریخ تولد: ۱۴ مارچ ۱۹۳۹
محل تولد: روترهیت ، لندن ، انگلستان
نام تولد : موریک جوزف مایکل وایت
درش یک باربر در بازار ماهی بود و مایکل هم در پانزده سالگی مدرسه را رها کرد و پیش از آن که که در کره به ارتش انگلستان ملحق شود تن به کارهای پست و پیش افتاده داد. پس از بازگشت به انگلستان جذب هنر نمایش شد و خواست به آن نزدیک شود اما اولین چیزی که گیرش آمد یک شغل ساده به عنوان دستیار مدیر صحنه بود . او نام کین را به عنوان نام خانوادگی اش به توصیه مدیرش انتخاب کرد که آن را از یک اشراف زاده به نام کین موتینی برداشت کرده بود.در سالهای بعد در بیش از صد درام تلویزیونی ایفای نقش کرد ، سپس کارش به تئاتر کشیده شده و در نهایت به عنوان هنرپیشه ذخیره پیتر اوتول در نمایش دراز و کوتاه بلند انتخاب شد که بعد ها در تورها همیشه او را ایفا کرد.سال ۱۹۶۴ این فیلم ماجرایی زولو مربوط به آفریقا بود که برای کین یک توجه جهانی به همراه داشت. او به جای بازی در نقش یک سرباز معمولی این بخت را یافت تا نقش یک افسر اشراف زاده و ناتوان را بازی کند و پس از آن بود که نقش های مهم تر از را رسیدند . موفقیت کین با نقش هری پالمر در پرونده ایبکرس و نقش عنوان الفی ۱۹۶۶ از را رسید که او را بازیگر درجه یک تبدیل کرد او با لهجه عجیب و عینک مخصوص چهره ای متعلق به آدم های متوسط جامعه نوع جدیدی از بازیگری را در میان هنرپیشه های انگلیسی ایپدمی کرد و با حرکت اول در سال ۶۶ تشیع جنازه در لندن در همان سال، بازی کثیف در سال ۶۸ ، قهرمانی بسیار دیر هنگام در سال ۷۰ و به خصوص کارتر را بگیرید در سال ۱۹۷۱ به شهرت فراوانی رسید . اما همیشه این طور به نظر رسید که به خاطر دستمزدش همیشه در فیلم های متوسط ایفای نقش می کرد. او برای هانا و خواهرانش در سال ۱۹۸۶ اولین اسکار خود را برنده شد و با اندک حضورهایش پایش به دهه نود کشیده شد. صدای کوچک ۹۸ و قوانین خاندان سیدر ۹۹ از جمله همین آثار بودند
تصاویر و بیوگرافی ویکتوریا جاستیس
بیوگرافی ویکتوریا جاستیس – Victoria Justice
ویکتوریا جاستیس (Victoria Justice) (زاده ۱۹ فوریه ۱۹۹۳) یک بازیگر و خواننده آمریکایی است. او اکنون بیشتر به اسم توری وگا در مجموعه تلویزیونی ویکتوریوس و لوآ مارتنیز در
نمایش تلویزیونی زوی ۱۰۱ در شبکه نیکلودین شناخته میشود.
آلبوم | |
---|---|
سال | عنوان |
۲۰۱۰ | اولین آلبوم تک |
موسیقی فیلم | ||
---|---|---|
سال | عنوان | عنوان اصلی (انگلیسی) |
۲۰۰۹ | تماشایی! | Spectacular! |
۲۰۱۰ | ویکتوریوس | Victorious |
تک موسیقی | |||
---|---|---|---|
سال | عنوان | عنوان اصلی (انگلیسی) | همخوانی |
۲۰۰۷ | هزار مایل | A Thousand Miles | – |
۲۰۱۰ | بدرخشان | Make it Shine | – |
۲۰۱۰ | تو دلیلی | You’re the Reason | – |
۲۰۱۰ | سرانجام سقوط | Finally Falling | آوان جوگیا |
۲۰۱۰ | بهم بگو که دوستم داری | Tell Me That You Love Me | لئون توماس سوم |
۲۰۱۰ | از خود بیخود شدن | Freak The Freak Out |
بیوگرافی کلینت ایستوود + عکس
بیوگرافی کلینت ایستوود
(کلینت ایستوود) کارگردان ۷۴ ساله سینما،مسنترین فیلمسازی است که در تاریخ اسکارجایزه بهترین فیلم را از آن خود کرده است. اینهنرپیشه و بازیگر مطرح دنیای هالیوود از دورانجوانی تا به امروز که پا به میانسالی گذاشته است،چه در فیلمهای وسترن و چه با کارگردانیهایخود، فردی برجسته بوده و توجه همگان را بهخود جلب کرده است، جوانان دیروز نیز او را درفیلم (خوب بد زشت) تحسین میکنند.
او تاکنون چندین بار به عنوان بهترین هنرپیشهمرد نقش اصلی و بهترین هنرپیشه مرد نقش مکملجوایز زیادی را دریافت کرده است. کلینتایستوور همیشه نقش محوری را در فیلمها داشتهاست اما اکنون غبار سفید پیری بر روی موهایاین هنرپیشه جوانان پسند نشسته اما ذرهای ازجذابیت چهرهاش کم نشده است.
متولد سانفرانسیسکو
(کلینتون ایستوود جی آر) در ۳۱ می۱۹۳۰در بیمارستان (سنت ماری) سان فرانسیسکو درایالت (کالیفرنیا) چشم به جهان گشود. پدرش(کلینتون ایستوور) و مادرش (مارگارت روترانر) از تولد فرزندشان خوشحال شدند و طبقرسوم خانوادگی نام پدر خانواده بر روی فرزندتازه بدنیا آمده گذاشتند. کلینت فرزند اولخانواده بود و سه سال بد دختری با موهای بور وچشمانی آبی پا به عرصه خانواده (ایستوود)گذاشت. به این ترتیب کلینت صاحب خواهریشد که نام او را (جین روت) نهادند.
گفتنی است که در رگهای کلینت خوناسکاتلندی و هلندی جریان دارد. پدرش هلندیتبار و مادرش اسکاتلندی بودند. کلینت که عزیزدردانه خانواده بود به بهترین مدرسهسانفرانسیسکو فرستاده شد. در مدرسه واحدآموزش بازیگری داشت. (دیویدکهر) استاد ویشد و به این ترتیب کلینت از همان دوران ابتداییبا بازیگری آشنا شد. وی علاقه و استعدادی کهداشت در چند فیلم وسریال نقشی کوچکی ایفاکرد. او توانست در فیلم سواحل سالفرانسیسکونقش یک بچه کارگر را به خوبی اجرا کند.
کلینت نوجوان هدف بزرگی را دنبال میکرد.او میخواست پا در عرصه سینما بگذارد. لذاتصمیم گرفت برای تحصیل در دبیرستان راهیشهر هنر هفتم، لس آنجلس شود. پدرش در یکآپارتمان دانشجویی برای کلینت اتاقی اجارهکرد تا در لسآنجلس به راحتی به تحصیل علم وهنر بازیگری بپردازد.
کلینت با ورود به مدرسه هنر پیشگی درلسآنجلس تازه متوجه شد از این هنر چیزینمیداند، اما ناامید نشد و با بازی در چند تئاترخیابانی به تجربیاتش افزود و چند نقش کوچک وپیش پا افتاده در فیلمهایی چون چراغ و شهرآشوبگران داشت.
پس از دهه طلایی هالیوود، تااواسط دهه۱۹۵۰، ایستوود در فیلم معروف و قابل توجهیبازی نکرده بود. اولین فیلم ایستوور با نام (رطیل)در سال ۱۹۵۵ ساخته شد و نقش بسیار کمرنگی رابر عهده داشت. البته بازی در این فیلم پس از بهاتمام رسیدن دوران سربازیاش بود.
و در سال ۱۹۵۱ وارد ارتش شد. در آن رازمان جنگ شبهجزیزه کره در اوج خود بود لذاکلینت از سوی ارتش آمریکا به سواحل مونتریکالیفرنیا فرستاده شد تا آموزش نظامی ببیند.
سپس به کره رفت تا در جنگ شرکت کند.محیط خشک نظامی با روحیه لطیف و هنریکلینت مغایرت داشت، از این رو او دچارافسردگی و اضطراب شده بود و میخواست هرچه زودتر به خانهاش بازگردد. شانس با او یار بودو فرمانده گروه نظامی با مرخصی او موافقت کردو کلینت به آمریکا بازگشت. در آن زمانخانوادهاش در سیاتل ساکن بودند. اما از یکمرخصی کوتاه دوباره به ارتش بازگشت و این باردر آشتبار نیروی دریایی آمریکا مشغول به خدمتشد .او در دوران خدمت سربازیاش با چندهنرپیشه مطرح آن روزگار همچون مارتین میلنر،دیویدجانسن و ریچاردلانگ آشنا شد. همیندوستی سبب کسب تجربه بیشتر برای کلینت بود.
با به پایان رسیدن دوران سربازی، کلینت بهلسآنجلس بازگشت و در دانشگاه(لسآنجلسسیتی) در رشته بازیگری وکارگردانی به تحصیل پرداخت و مدرک خود را بانمرات عالی دریافت کرد.
او تا زمانی که در سریال تلویزیونی rawhide در سالهای ۱۹۵۹ تا ۶۶ بازی نکرده بودهمچنان در گمنامی بسر میبرد.
کلینت ایستوود شهرت واقعی خود را با بازی(فیلم دروسترنهای اسپاگتی) بدست آورد.
(یک مشت دلار) در سال ۱۹۶۴ و بخاطر(چند دلار بیشتر) در سال ۱۹۶۵ و (خوب بدزشت) به سال ۱۹۶۶ به او شهرت جهانی بخشیداو در این فیلم زیاد حرف نمیزد و چون اسمخاصی هم نداشت به مردی بدون نام یا
man with no name شهرت پیدا کرد.
او برای شروع کار با (پونیورسال پیکچرز) قرارداد بست.
(ایستوود) شخصیت خود را در هالیوود فقطبه عنوان یک کابوی نگه نداشت او در سال۱۹۷۱ با بازی در نقش (هری کثیف) ژانرجدیدی در فیلمهای پلیسی بنانهاد. شخصیت(هری کثیف) پلیسی بود که برای اجرای قانون ازکارهای غیر قانونی استفاده کرد.
ازدواج ایستوود
او در آن زمان با (رکساناتویس) هنرپیشهزیبایی هالیوود ازدواج کرد و صاحب فرزندی بهنام (کیمبر) شد. اما این ازدواج دوام نیافت و پساز جدایی، با (مگی جانسون) آشنا شد و پیمانزندگی مشترک بست. دو فرزند به نامهای (تایلی)و (آلیسون) ثمره این ازدواج میباشد. اما اینازدواج هم مانند دیگر ازدواجهای هالیوودیدوام نداشت وی پس از جدایی از (مگیجانسون)، دلباخته (دیناریوز) شد و با ویازدواج کرد. کاترین و اسکات نیز ثمره ازدواج اوبا دینا میباشد. در مورد وی میگویند: او تاکنون۵ بار ازدواج کرده و از این ازدواجها ۹ فرزنددارد. وی در حال حاضر با (دیناریور) زندگیمیکند و از داشتن فرزندان متعدد احساسرضایت دارد. در ضمن دو فرزند خوانده بهنامهای (فرانچسکا) و (مورگان) نیز دارد. ویچندی پیش برای یافتن یک زندگی آرام و بدونهیاهو مدتی را به دهکده کوچکی در اسکاتلندپناه برد تا در آنجا بدور از زندگی ماشینی وفرزندان متعددش در آرامش بسر برد.گرچه بایدگفت: کلینت از لحاظ مالی همه فرزندانش راتامین کرده است و برای هر کدام در بهترینمنطقه بورلی هیلز و سانفرانسیسکو خانهای ویلاییخریداری کرده است.
بزرگترین موفقیت ایستوور
بزرگترین موفقیت (کلینت ایستوود) در جایگاهکارگردانی رقم خورد. وی در سال ۱۹۹۲ باساختن فیلم (نابخشوده) و در سال ۲۰۰۴ با(عزیز میلیون دلاری) هر بار موفق شد جایزهاسکار بهترین کارگردان و بهترین تهیه کنندگی رااز آن خود کند. آکادمی اسکار در سال ۱۹۹۵ بادادن اسکاری دیگر به او برای کار تهیه کنندگی ازاو تشکر کرد.
حضور (ایستوود) در فیلمها به ۵ دهه میرسد.او در این مدت یکی از پرکارترینها بوده است.
گفتنی است وی ۱۴ بار مسئولیت کارگردانی،تهیه کنندگی و بازیگری را در یک فیلم بطورهمزمان انجام داده است. همچنین یکی ازموفقیتهای او هدایت قطعه موسیقی Kellys hero بود. او حتی مدتی را به خوانندگیپرداخت و سپس از سوی مردم، شهردار (کارمل)در کالیفرنیا شد. او در یک رایگیری ۷۲ درصدآراء را آورد و به مدت ۲ سال در مقام شهردار بهفعالیت پرداخت. اما به عقیده خودش دنیایسینما و هنر بازیگری دلچسبتر از سیاستمیباشد. از این رو خود را از سیاست دور کرد ودوباره جذب سینما شد.
نکاتی از زندگی او
کلینت ایستوود با ۵ بار انتخاب شدن به عنوانمحبوبترین بازیگربه همراه (برت رینولدز)محبوبترین هنرپیشه طول تاریخ است.
– داشتن جایگاه دوم در مجله (امپایرانگلیس) در بین ۱۰۰ ستاره هالیوود.
در طول بازی در فیلمهای (خوب، بد، زشت،)و (سه گانه مردی بدون نام) که فیلمبردایاش ۳سال به طول انجامید، حتی یکبار هم پالتوی خودرا نشت. برگزیده شدن نشست.
– از نام او در ترانهها و شوهای مختلفاستفاده شده است.
– وی در سال ۲۰۰۰ از سوی انجمن جاناف کندی مدال افتخار دریافت کرد.
– برداشتهایش به ندرت به پیش از سهبرداشت میرسد
– بزرگترین درخت (اکالیپتوس) قاره آمریکادر زمین محل زندگی او است.
– مسنترین کارگردانی است که دو بار اسکارگرفته است اما برای بازی در حسرت اسکار است.
– از فیلمهای معروف وی میتوان به:فیلمهای هنگ جانبازان، هیچ وقت خداحافظینکن، فرار از آلکاتراز، جوکید، کادیلاک صورتی،نابخشوده، در خط آتش، جهان کامل، قدرتمطلق، جنایت واقعی، کابوهای فضایی، دخترمیلیون دلاری و….
بیوگرافی و عکس رابرت دنیرو
رابرت دنیرو»ی ۶۲ ساله، پس از بازی در بیش از هفتاد فیلم و با پیشینه چهل سال در عرصه بازیگری، شمایل بیهمتای یک بازیگر مولف و صاحب سبک است. «مارلون براندو»ی فقید که روزگاری نماد کاملی از غایت بازیگری بود و همه -حتی جیمزدین- او را الگوی خود قرار میدادند سالها بود که کمکار و چاق شده و بیشتر فیلمهایش را بدون وسواس انتخاب میکرد. این اواخر براندو به جای تلاش برای ارائه نمونهای از بازیهای درخشانش فقط به خاطر شهرت و اعتبارش پول میگرفت و به همین سبب نقشش را به سادهترین نحو ممکن بازی میکرد. از اینرو دنیرو -که از همان سالهای نخست بازیگری جانشین شایسته «براندو» به شمار میآمد- جایگاه کنونیاش را نیز از براندو به ارث برده و به باور و انتخاب بسیاری از منتقدان و تماشاگران همواره در صدر فهرست بازیگران توانمند معاصر سینمای جهان قرار میگیرد. براستی چه چیزی «رابرت دنیرو» را چنین بیمانند ساخته است؟ تعداد اسکارهایش؟ نه. زیرا او تنها دوبار مجسمه طلایی اسکار را در دستانش گرفته و چندین بار هم نامزد دریافت این جایزه بوده است که برخی بازیگران از این لحاظ بالاتر از وی قرار دارند. هواخواهان بسیارش؟ باز هم پاسخ منفی است، چرا که دنیرو برخلاف موفقیتهای بسیارش در زمینه بازیگری هیچگاه بازیگر موفق تجاری نبوده و تهیهکنندگان چندان برایش سر و دست نشکستهاند که دستمزد بالایی برای حضور در فیلمهایشان به او بدهند. تنها چند سال است که «دنیرو» مسیر بازیگریاش را تغییر داده و با روی آوردن به فیلمهای اکشن و کمدی گیشه را هم فتح میکند. او در سال ۱۹۹۹ برای بازی در فیلم «این را تحلیل کن» هشت میلیون دلار دستمزد گرفت
کارهای عجیب و غریبش برای ایفای نقش همچون ۳۰ کیلو اضافه وزن برای بازی در فیلم «گاو خشمگین»؟ باز هم باید گفت خیر. «دنیرو» چند سالی از این نظر رکورددار بود چون «وینسنت دانافریا» با اضافه کردن ۳۵ کیلو برای بازی در فیلم «غلاف تمامفلزی» سبب شد کار «دنیرو» چندان هم غریب به نظر نیاید. در حقیقت «رابرت دنیرو» سه ویژگی دارد که او را میان بزرگان بازیگری کمنظیر میکند. نخست اینکه سبک بازی و فرورفتن او در نقش ها به گونهای است که کمترین اثری از شخصیت خودش باقی نمیگذارد، بدینمعنا که او چنان شخصیتهای جدید و متفاوتی خلق میکند که در رفتار، حرکات، نگاه و سخن گفتن هیچ شباهتی با «رابرت دنیرو»ی واقعی ندارند.
از اینرو شخصیتهای مختلف وی در فیلمها تفاوت چشمگیری باهم داشته و اثری از تکرار در آنها دیده نمیشود. برخلاف وی «آلپاچینو»، «جک نیکلسون»، «جین هاکمن» و برخی دیگر علیرغم بازیهای بیادماندنیشان، به گونهای در نقش فرو میروند که شخصیت شناخته شدهشان تا حدی قابل تشخیص است. اما «آلکاپون» در «تسخیرناپذیران» جز شباهت ظاهری هیچگونه نقطه اشتراکی با «سام» در فیلم «رانین» ندارد. تماشاگری که چندان پیگیر فیلمهای دنیرو نیست ممکن است به هیچ وجه متوجه نشود که نقش «لویی گارا» در «جکی براون» و «ویتوکورلئونه» در فیلم «پدرخوانده۲» را یک نفر بازی کرده است. «تراویس بیکل» عصبی و نچسب «گاو خشمگین» کجا و «نیل مکسالی» خونسرد و قابل اعتماد «مخمصه» کجا؟ «دنیرو» در چنان عمقی از نقش فرو میرود که دیگر خود او را نمیبینیم و این یکی از ویژگیهای بینظیر بازیگری است. ویژگی دیگر بازیگری وی، سبک مینیمالیستی اوست، در حالی که بسیاری از بازیگران با نمایش اغراقآمیز و همهجانبه ویژگیهای یک شخصیت، به معرفی فرد می پردازند، دنیرو تا آنجا که میتواند شخصیت را کمتر «نمایش» میدهد زیرا بر این باور است که: «ما در زندگی واقعی تلاش نمیکنیم احساساتمان را نشان دهیم بلکه بیشتر در پی پنهان کردن آن هستیم».
از اینروست که در عرصه بازیگری نیز در نمایش احساس و اندیشه شخصیتها از طریق حرکت، نگاه و سخن خست به خرج میدهد. بهترین نمونه برای این سبک از بازی «دنیرو» را میتوان در فیلم «مخمصه» دید. اگرچه این سبک بازیگری وی در فیلمهای «پدرخوانده۲»، «رفقای خوب»، «رانین» و «امتیاز» آشکارتر است اما به سبب قابلیت مقایسه با سبک بازی متفاوت «آلپاچینو» در فیلم «مخمصه» بیشتر به چشم میآید. در فیلم «مخمصه» دو اسطوره بزرگ بازیگری در مقابل هم قرار میگیرند: «رابرت دنیرو» و «آلپاچینو». دو بازیگر همنسل و تحسینشده که پس از منتفی شدن حضور «دنیرو» در «پدرخوانده۳» سرانجام در فیلم «مخمصه» توانستند در کنار یکدیگر قرار گیرند. او در «مخمصه» در نقش یک خلافکار باهوش، بازی زیرپوستی درخشانی دارد و بدون هیچگونه نمایشی از بروز احساسات تنها زرنگی، هوش، تنهایی و مسئولیت پذیری «نیل» را نشان میدهد. در مقابل «پاچینو» همچون همیشه بازی خوبش را از طریق تحرک دائمی، واکنشهای عصبی، حرکات غلو شده و حرکت کردن دائمی چشمانش نشان میدهد.
به این ترتیب در «مخمصه» فرصت مقایسه سبک مینیمالیستی «دنیرو» در برابر سبک متضاد «پاچینو» فراهم میشود و در نتیجه ارزش کار او بیش از پیش به چشم میآید. حتی «پاچینو» که یکی از نوابغ بیچون و چرای بازیگری است و اتفاقا یکی از بهترین بازیهایش را هم در همین فیلم -مخمصه- ارائه داده مقهور بازی دنیرو میشود.
«دنیرو»یی که در نهایت خست احساساتش را نمایش میدهد و فیلم را از آن خود میکند. صحنه رستوران و قتل پایان فیلم «مخمصه» را به یاد آورید، صحنهای که فرصت مناسبی برای تماشای مواجهه آنان است و اینکه چطور بازی «دنیرو» بر «پاچینو» پیشی میگیرد. سومین دلیل موفقیت «دنیرو» پشتکار، تلاش و نبوغ اوست. وی برای ایفای بسیاری از نقشهایش چنان تلاش میکند که در توان کمتر بازیگری میتوان آن راسراغ گرفت او برای بازی در «گاو خشمگین» جدای از افزایش وزن، چندین ماه هم تمرینات سخت ورزشی انجام داد تا بتواند بخوبی نقش یک بوکسور را ایفا کند.
وی برای بازی در فیلم «شکارچی گوزن» ساخته «مایکل جیمینو» مدتها با کارگران اوهایو زندگی کرد، با آنها در رستوران نشست و به خانههایشان رفت تا ویژگیهای رفتاری و گفتاریشان را بیاموزد.
حتی به خاطر نقش کوتاهی که در فیلم «دار و دستهای که نمیتوانست شلیک کند» با هزینه خود به ایتالیا رفت تا راجع به گروهی خاص تحقیق کند. پیش از آغاز فیلمبرداری «کازینو» کت و شلوار و جلیقه میپوشید، در استودیو با تفاخر راه میرفت و با خود میگفت: «من مالک اینجا هستم،» حکایت وسواسهای بیش از حد او هنگام ساخت فیلم، نیز زبانزد کارگردانان است. «دنیرو» به سبب سابقه تئاتریاش بشدت به تمرین و روخوانی فیلمنامه معتقد است و هنگام فیلمبرداری هم به هر نتیجهای رضایت نمیدهد. نماهای او (به درخواست خودش) به برداشتهای بسیار میانجامد تا سرانجام احساس کند که بهترین بازی ممکن را ارائه داده است. این تلاش و سختگیری در کنار استعداد فراوان وی، «دنیرو» را در فهرست بزرگترین بازیگران تاریخ سینما جای داده است. بسیاری از نقشهای او فراتر از خود فیلمها جاودان و در یادها ماندگار شدهاند. بسیاری از جملههایی که در فیلمها میگوید در ذهن تماشاگران یادآور لذت تماشای قدرت بازیگری او شده است. مثل تکرار چند باره: «با من صحبت میکنی؟ در فیلم «راننده تاکسی» و جمله «منو نگاه کن» در «مخمصه». دنیرو چند سالی است که در انتخاب نقشهایش تنوع بخشیده است. او در سال ۱۹۹۹ نقش «پلویتی» را در کمدی «این را تحلیل کن» بازی کرد که به نوعی هجو شخصیتهای مافیایی بود که پیشتر آنها را بازی کرده بود. سال بعد از آن هم نوبت به ایفای شخصیت کارتونی رهبر بیباک در فیلم «راکی و بولوینکل» رسید. به نظر میرسد که در سالهای اخیر نقشهای کمدی به تدریج نسبت بیشتری از شخصیتهایی که او ایفا میکند را به خود اختصاص داده است، هر چند که بازی خوب او در نقشهای کمدی سبب بروز جنبه دیگری از استعداد فراوان او میباشد، اما در مقابل حضور و بازی در آثاری چون «زمان نمایش» به اعتبار «دنیرو»ی بزرگ لطمه میزند. او باید قدر موقعیت کنونیاش را بداند و مثل «مارلون براندو» آن را از دست ندهد. «دنیرو» هنوز هم میتواند بهترین باشد و هر صحنه و فیلمی را «حتی مقابل آلپاچینو» از آن خود نماید. او هنوز هم میتواند -همانطور که در فیلم «مخمصه» رو به دوربین میگفت- به تماشاگر بگوید: «منو نگاه کن،» دنیرو شانس همکاری با فیلمسازان صاحبنام و بزرگی چون «برایان دیپالما»، «فرانسیس فورد کاپولا»، «سرجیو لئونه»، «برناردو برتولوچی»، «مارتین اسکورسیزی» و… را داشته است. بازی دنیرو دیده نمیشود که فهمیده میشود. از اینرو روح سرکش و ناآرام وی -که در کالبدی به ظاهر آرام مخفی است- تماشاگر را مجذوب بازی درونی خویش میکند. شاید به همین دلیل او ترجیح میدهد کمتر وقتش را صرف سخن گفتن کرده و نگاه کردن و خاموشی را برمیگزیند. او با نگاه جستجوگرش که نگاه واقعی یک بازیگر است پیرامونش را میکاود.
آنچه بیشتر در آثار دنیرو به چشم میخورد بازی او در «سکوت» است درست برخلاف «آلپاچینو».
دنیرو گفتن دیالوگ را به خوبی ریتم و ضرباهنگ میشناسد به گونهای که تماشاگر هیچگاه -حتی- از مونولوگهای وی خسته نمیشود، گویی این مونولوگها به صورتی شعرگونه بیان شده و با حرکاتی حساب شده همراهند.
بیشک رابرت دنیرو بازیگر خلاقی است که باشیوه خاص کشف و شهودش در بازیگری جاودان خواهد شد و نام خود را به عنوان اسطورههای بازیگری در تاریخ سینما به ثبت خواهد رساند.
دنیرو تاکنون همواره یک احساس وصفناپذیر را در جریان تماشای فیلمهایش به تماشاگر تزریق میکند، تا بدان حد که مخاطب هنگام تماشای فیلم تمامی لحظهها با وی احساس همذاتپنداری مینماید. این در حالی است که خودش میگوید: «من دوست ندارم فیلمهای خودم را نگاه کنم و هنگام تماشای آنها به خواب میروم».
فیلمشناسی:
سه اتاق در منهتن (ژانپیر ملویل – ۱۹۶۵)، تبریکات (برایان دیپالما- ۱۹۶۸)، آواز سام (جان.سی. برودریک-۱۹۶۹)، جشن عروسی (برایان دیپالما، جانشید- ۱۹۶۹)، سلام مادر (برایان دیپالما- ۱۹۷۰)، مادر تمام عیار (راجر کورمن- ۱۹۷۰)، جنیفر در ذهن من (نوئل بلک- ۱۹۷۱)، زاده برای پیروزی (ایوان بیسر- ۱۹۷۱)، دار و دستهای که نمیتوانست شلیک کند (جیمز گلدستون- ۱۹۷۱)، طبل را آهسته بزن (جان.دی. هانکوک- ۱۹۷۳)، خیابانهای پایینشهر (مارتین اسکورسیزی- ۱۹۷۳)، پدرخوانده ۲ (فرانسیس فورد کاپولا- ۱۹۷۴)، راننده تاکسی (مارتین اسکورسیزی ۱۹۷۶)، ۱۹۰۰ (برناردو برتولوچی- ۱۹۷۶)، آخرین تایکن (الیا کازان- ۱۹۷۶)، نیویورک، نیویورک (مارتین اسکورسیزی- ۱۹۷۷)، شکارچی گوزن (مایکل جیمینو- ۱۹۷۸)، گاو خشمگین (مارتین اسکورسیزی- ۱۹۸۰)، اعترافات واقعی (اولوگراسبارد- ۱۹۸۱)، سلطان کمدی (مارتین اسکورسیزی- ۱۹۸۳)، روزی روزگاری در آمریکا (سرجیو لئونه- ۱۹۸۴)، سقوط در گرداب عشق (اولوگراسبارد- ۱۹۸۴)، برزیل (تری گیلیام- ۱۹۸۵)، ماموریت (رولند جافی- ۱۹۸۶)، قلب فرشته (آلن پارکر- ۱۹۸۷)، تسخیرناپذیران (برایان دیپالما- ۱۹۸۷)، گریز نیمهشب (مارتین برست- ۱۹۸۸)، چاقوی ضامندار (دیوید.هیو.جونز- ۱۹۸۹)، ما فرشته نیستیم (نیل جردن- ۱۹۸۹)، استنلی وآیریس (مارتین ریت- ۱۹۹۰)، رفقای خوب (مارتین اسکورسیزی- ۱۹۹۰)، بیداریها (پنی مارشال- ۱۹۹۰)، در مظان جرم (ایروین وینکر- ۱۹۹۱)، بک درافت (ران هاوارد- ۱۹۹۱)، تنگه وحشت (مارتین اسکورسیزی- ۱۹۹۱)، معشوقه (بری پویمس- ۱۹۹۲)، شب و شهر (ایروین وینکو- ۱۹۹۲)، سگ هار وگلوری (جان.مک. ناگتون- ۱۹۹۳)، زندگی این پسران (مایکل کیتون جونز- ۱۹۹۳)، داستان برانکسی (رابرت دنیرو- ۱۹۹۳)، فرانکشتاین (کنت برانا- ۱۹۹۴)، کازینو (مارتین اسکورسیزی- ۱۹۹۵)، مخمصه (مایکلمان- ۱۹۹۶)، هواخواه (تونی اسکات- ۱۹۹۶)، خوابگردها (بری لوینسون- ۱۹۹۶)، اتاق ماروین (جری زیک- ۱۹۹۶)، قلمرو پلیس (جیمز مگنولد- ۱۹۹۷)، جکی براون (کوئنتین تارانتینو- ۱۹۹۷)، سگ را بجنبان (بری لوینسون- ۱۹۹۷)، آرزوهای بزرگ (آلفونسو کورئون- ۱۹۹۸)، رانین (جان فرانکن هایمر- ۱۹۹۸)، این را تحلیل کن (هارولد رامس- ۱۹۹۹)، کامل (جول شوماخر- ۱۹۹۹)، ماجراهای راکی و بولونیکل (دس مکآنو- ۲۰۰۰)، مردان افتخار (جورج تیلمن جرارد- ۲۰۰۰)، ملاقات والدین (جی روچ- ۲۰۰۰)، پانزده دقیقه (جان هرتزفیلد- ۲۰۰۱)، امتیاز (فرانک اوز- ۲۰۰۱)، زمان نمایش (تامدی – ۲۰۰۲)، شهر کنار دریا (مایکل کیتونجونز- ۲۰۰۲)، موهبت الهی (نیک هالم- ۲۰۰۴)، افسانه کوسه (بیپ برگران، ویکی جانسون- ۲۰۰۴)، ملاقات فاکرز(Fokers) (جی،روچ- ۲۰۰۴)، پل سن لوئیس ری (مگ گوسکان- ۲۰۰۴)، پنهان کن و بجوی (جان پولسون- ۲۰۰۵)، چوپان خوب (رابرت دنیرو- ۲۰۰۶، در مرحله پیش تولید)، یکشنبه شب دوست داشتنی (جاناتان گلازر- ۲۰۰۶، در مرحله پیشتولید)
زندگینامه مارلون براندو + تصویر
نام :مارلون براندو
تاریخ تولد : سوم آپریل ۱۹۲۴
محل تولد : اوهامای نبراسکا
تاریخ فوت : جولای ۲۰۰۴
مارلون براندو جونیور، متولد سوم آپریل ۱۹۲۴ در اوهامای نبراسکا از بزرگترین چهره های سینمای جهان به شمار می رود . براندو با آوردن شیوه متداکتینگ تکنیکهای جدیدی را وارد کار بازیگری کرد ،تا جایی که می گویند شیوه بازیگری او مدرن را متحول کرد . این شیوه آمیزه ای بود از یک بازی سرشاراز احساس به اضافه نمایشی از عکس العملهای طبیعی در زندگی عادی .
تراموایی به نام هوس در سال ۱۹۴۷ و در صحنه برادوی او را به عنوان چهره مستعد نمایان ساخت ،چهره ای که که اوایل دهه پنجاه یعنی به محض ورودش به سینما چنان اعضای آکادمی را شوکه کرد که چهار سال پیاپی او را نامزد بهترین بازیگر مرد کردند. براندو به خاطر نقش مارک آنتونی در جولیو سزار (۱۹۵۳) ایفای نقش امیلیانو زاپاتا در فیلم «زنده باد زاپاتا» (۱۹۵۲) و نسخه سینمایی تراموایی به نام هوس نامزد اسکار شده بود، تا اینکه در ۱۹۵۴ به خاطر بازی فوق العاده اش در فیلم «دربارانداز» این اسکار را تصاحب کرد.
در ۱۹۷۰ پس از مدتی سکوت ،دوباره به خاطر نقش همیشه ماندگارش در تاریخ سینما «دن کرلئونه» سرکرده مافیای فیلم پدر خوانده ،باز هم به اسکاری دست یافت . بعد از آن تا سالها بعد شهرتی همپای ارسن ولز پیدا کرد . آخرین حضور او در سینما به اثر تریلر «امتیاز» باز می گردد که در آن با دیگر بازیگر شیوه متد رابرت دنیرو و چهره مستعد روز ادوارد نورتون همبازی بود.
او سرانجام در جولای ۲۰۰۴ به علت کهولت سن در گذشت.
بیوگرافی ژان رنو + عکس
ژان رنو
تاریخ تولد: ۳۰ جولای ۱۹۴۸
محل تولد: کازابلانکا
● دور از وطن
(ژان مورینو جیمننز رنو) در ۳۰ جولای ۱۹۴۸ در کازابلانکا از والدین اسپانیایی – فرانسوی به دنیا آمد.والدینش برای فرار از جنگ حکومت فاشیستی فرانسیسکو فرانکو به مراکش مهاجرت کردند. عدهای از اعضای خانواده آنان در جنگ کشته شدند، لذا آنان برای نجات از جنگ به مراکش رفتند. در آن هنگام مادر )ژان> باردار بود و ژان در مراکش به دنیا آمد.
ژان زیرنظر مادرش زبان فرانسه و تحت تعلیمات پدرش زبان اسپانیایی را آموخت. علاوه بر این در مدرسه نیز به آموزش زبان انگلیسی پرداخت.)ژان> دوران دبستان را در مراکش به پایان رساند. او به توصیه مادرش به سوی فرانسه عزیمت کرد تا در آنجا بتواند پلههای ترقی را یکی پس از دیگری طی کند.
در ۱۲ سالگی به فرانسه مهاجرت کرد و برای دریافت تابعیت فرانسه به اجبار وارد ارتش شد. او در آنجا احساس کرد که به بازیگری در تئاتر علاقمند است، لذا در بخش نمایشی ارتش مشغول به اجرای نمایشهای متعدد شد و روز به روز علاقهاش به بازیگری فزونی پیدا کرد. او توانست تجربیات زیادی در زمینه نمایش در ارتش مارسی فرانسه کسب کند
● ورود به سینما
بعد از اتمام خدمت سربازی به پاریس رفت و در سال ۱۹۷۰ نقشهای کوچکی در تئاتر و تلویزیون در دست گرفت. چند کارگردان تلویزیونی به استعداد وی پی بردند و او را تشویق به تحصیل در زمینه بازیگری کردند. ژان روزها در استودیوی تلویزیون کار میکرد و عصرها به کلاس آموزش بازیگری میرفت، تا سرانجام در سال ۱۹۷۱ با ایفای نقش کوچکی در فیلمی کوتاه به دنیای سینما راه یافت. این نقش کوتاه و پیش پا افتاده سبب ایجاد اعتماد به نفس در وی شد. از سویی دیگر شانس به او روی آورد و )لوک بسون> یکی از کارگردانان و بازیگران معروف آن دوران با وی دوست شد و(ژان) را در فیلمهایش قرار داد. فیلم (گربهها)، (زیرزمین) یا (مترو) را در سال ۱۹۸۵ با همکاری لوکبسون بازی کرد و ستایش فراوانی را برای خود به همراه داشت. در سال ۱۹۸۸ بار دیگر (بسون) در فیلم
(آبی بزرگ) ژان رنو را به کار میگیرد. در واقع این اولین نقش بزرگ رنو محسوب میشد.
رنو به شهرت رسید. بعد از بازی در (آبی بزرگ) دیگر کارگردانان گویی رنو را کشف کرده باشند به او چند پیشنهاد دادند. وی در سال ۱۹۹۰ فیلم (نیکیتا) را بازی کرد. به دنبال آن در فیلم (صدا) به سال ۱۹۹۲ و (پرواز از محکمه) هنر خود را نشان داد.
● موفقیت بزرگ
فیلم(لئون) در سال ۱۹۹۴ موفقیت بزرگی را به دنبال داشت. این فیلم یکی از موفقترین و پرفروشترین فیلمها در تاریخ سینمای فرانسه محسوب میشد. البته این فیلم طیف خشونت را به دنبال داشت و ۲۳ دقیقه از فیلم حذف شد تا خشونت آن کم شود.
رنو در سال ۱۹۹۵ با بازی در فیلم (ماموریت غیرممکن) مورد نقد منتقدان زیادی قرار گرفت اما موفقیت فیلم در نظر مردم چشمگیر بود.
● بسوی هالیوود
رنو در سال ۱۹۹۷ به سوی هالیوود راه افتاد و سعی کرد تا تماشاگران آمریکایی را با ذوق و استعداد خود در زمینههای فیلمهای کمدی جلب کند. اما تماشاگران او را در نقشهای اکشن میپذیرفتند.
از این رو در سال ۱۹۹۸ با بازی در (گودزیلا) علاقه همگان را به خود جلب کرد، یکی از شانسهایی که در هالیوود آورد همکاری با رابرت دنیرو در فیلم )رونین> بود.
او دوباره به فرانسه بازگشت ولی هالیوود به دنبالش بود، بدین ترتیب در سال ۲۰۰۰ فیلم (رودخانه ارغوانی) را در هالیوود بازی کرد.
رنو میخواست استعداد خود را در نقشهای کمدی بیازماید. او در سال ۲۰۰۲ در کنار (ژرار دیاردیو) اسطوره بازیگری در سینمای امروز فرانسه قرار گرفت و حاصل آن یکی از بهترین کمدیهای فرانسوی به نام )روبی و کوئنتین> بود. این فیلم نه تنها در فرانسه، بلکه در آمریکا مانند بمب صدا کرد و جزو پرفروشترین فیلمهای دنیا قرار گرفت.
یکی از فیلمهای جدید (رنو) را میتوان )پلنگ صورتی> نامید. همچنین او با بازی در فیلم (کد داوینچی) در نقش بازرس بزوفاچی براساس کتاب جنجالبرانگیز(دن براون) امسال به نمایش در آمد، او در این فیلم همبازی (تام هنکس) خواهد بود.از فیلمهای اخیر )ژان رنو> که به نمایش در آمد (امپراطوری گرگها) در سال گذشته بود، رنو برای بازی در آن یک و نیم میلیون یورو دستمزد گرفت.گفتنی است یکی از بهترین فیلمهای رنو بازی در فیلم (ببر و برف) به کارگردانی (روبرتو بنینی) که کمدین معروف ایتالیایی نیز در آن حضور داشته بود. همچنین وی اخیرا موافقتش را برای ایفای نقش در فیلم (پسران پرواز) اعلام کرده است. بودجه این فیلم ۱۰ میلیون دلار است و در زمان جنگ دوم جهانی اتفاق افتاده است.
او چهار فرزند دارد.
(ژان رنو) دو بار ازدواج کرد و ثمره هر ازدواج او دو فرزند است …
اولین ازدواجش در سال ۱۹۷۶ با (جنویو) بود که در سال ۱۹۷۸ صاحب یک دختر به نام ساندرا و یک پسر به نام مایکل در سال ۱۹۸۰ شد.این ازدواج پایان خوشی به همراه نداشت. مسافرتهای متعدد (ژان رنو) به ایتالیا و فرانسه شکایت همسرش را در پی داشت، لذا این ازدواج به جدایی ختم شد.ژان در سال ۱۹۹۴ با (ناتالی دیسکیویز) مدل ایتالیایی ازدواج کرد و در سال ۱۹۹۶ پسرش (تام) و دو سال بعد دخترش (سرنا) به دنیا آمد.ژان یک خانه مجلل و باشکوه در پاریس و یک خانه در بهترین نقطه لسآنجلس دارد.
▪ گفتگو با لسآنجلس تایمز
چندی پیش لسآنجلس تایمز گفتگویی با وی انجام داد که در ذیل خواهید خواند.
● نظر شما درباره نقشهای اکشن چیست؟
رنو: من شخصا انسانی رومانتیک هستم و روحیهای طنزگونه دارم. حتی همیشه ترجیح میدهم در فیلمهای کمدی ایفای نقش کنم. به نظرم بازی در فیلمهای کمدی مشکلتر از بازی در فیلمهای اکشن است اما این روزها فیلمهای اکشن طرفدار بیشتری میان مردم دارد به ویژه آمریکاییها، فیلمهای اکشن را بهتر میپسندند. من هم یک هنرپیشه هستم و باید طبق دیالوگها عمل کنم.
حتی از دست زدن به اسلحه هم خوشم نمیآید. البته باید بگویم که تیراندازی و هدف گرفتنم بسیار خوب است، زیرا در ارتش چندین دوره را گذراندهام اما نه از اسلحه خوشم میآید و نه از شکار کردن.
● آیا حقیقت دارد که در فیلم ماتریکس نقش پیشنهادی را نپذیرفتید…
رنو: بله، زیرا برای فیلمبرداری مجبور بودم، همراه چهار فرزندم به استرالیا بروم و مدتی را در آنجا زندگی کنم که این برایم غیرممکن بود. لذا بازی در نقش مامور مخفی در فیلم ماتریکس را نپذیرفتم.
● نظرتان درباره بازی با تام کروز و رابرت دنیرو چیست؟
رنو: من از رابرت دنیرو آموختههای زیادی یاد گرفتم و تجربیات زیادی کسب کردم. وقتی یک بازیگر ناشی با عدهای ماهر و حرفهای بازی کند واقعا لذت میبرد و کار به سرعت و با موفقیت به پایان میرسد. بازی در فیلم با عدهای هنرمند حرفهای همچون بازی در میدان تنیس است. اگر بازیکن طرف مقابل خوب و حرفهای باشد، آن بازی برای تماشاگران دلچسب خواهد شد.
● نظرتان درباره مطالعه چیست؟
رنو: مطالعه کتب در زمینههای مختلف بستگی به ذائقه و معلومات فرد دارد، به نظر من مطالعه کتاب، انسان را به بالاترین مقامها خواهد رساند. همین که با علم روز آشنا شوی بهترین و والاترین ارزش را دارد.کتاب میتواند رسانه مکتوب خوبی باشد و سینما و تئاتر نیز میتواند یک رسانه تصویری مفید، به شرطی که مفهوم و متن کتاب و یا فیلمنامه غیراخلاقی نباشد.
● قدم بعدی در زندگی شما چیست؟
رنو: میخواهم از بازیگری کنار بکشم چون به اندازه کافی پول دارم. میخواهم بقیه عمر خود را در کنار خانوادهام باشم. امروزه سیل پیشنهادها به سوی من سرازیر است از هالیوود، فرانسه و ایتالیاا اما خسته شدهام میخواهم به استراحت بپردازم. شاید مدتی بعد از استراحت و فارغ بودن از کار بار دیگر خواهان فعالیت در عرصه سینما شوم اما اکنون نیاز به استراحت دارم.
● فیلمشناسی ژان رنو
مارگارت، کدداوینچی، پسران پرواز، پلنگ صورتی، ببر و برف، امپراطور گرگها، هتل رواندا، رودخانه کریسمون، روبین، گودزیلا، ماموریت غیرممکن، لئون، پرواز از محکمه، صدا، نیکیتا، آبی بزرگ، زیرزمین یا مترو و گربهها. همچنین ژان رنو در ساخت، تهیه و صداگذاری فیلمهای (پلیاستیشن)۲ نیز فعال بوده است.
عکس + بیوگرافی بروی ویلیس
بازیگرانی معدودی توانسته اند با ریشه آلمانی در هالیوود ماندگار شوند و ویلیس شاید از مطرح ترین آنها باشد ،اگر چه دوران ستاره بودنش دیری نپایید و اسطوره ویلیس به هزاره جدید نرسید . بروس ویلیس روزگاری در آلمان غربی یک ستاره موسیقی به شمار می رفت تا جایی که یکی از آلبوم هایش جزو ده کار برتر جداول فروش اروپا آمریکا شد ،اما خیلی زود راه خود را در سینما پیدا کرد و به عنوان ستاره آثار اکشن درخشید.
بازی بروس ویلیس پس از سریالهایی چون اولین گناه مرگبار در سال ۱۹۸۰ و هیات منصفه در سال ۱۹۸۲ به صورت جدی توسط تماشاگران و تهیه کننده های سینما دنبال شد. او توانست نقش قابل توجه در اپیزودی از سریال میامی خبیث به عنوان یک مرد هفت تیر کش که دائم همسرش را کتک می زند به دست آورد و به خاطر همین نقش جایزه امی را که همتای تلویزیونی اسکار به شمار می رود به خانه برد. اما آنچه نام او را پیش از همه بر سر زبانها انداخت و باعث شد تا چهره اش به عنوان شخصیتی جذاب که هر شب هزاران نفر را به پای تلویزیون می کشاند مطرح شود مجموعه بلند مدت مهتاب که مابین سالهای ۱۹۸۵ تا ۱۹۸۹ پخش می شد و ویلیس در مقابل سبیل شپارد ،نقش آفرینی می کرد. بروس ویلیس در ۱۹ مارچ ۱۹۵۵ در ایبار اوبرشتاین آلمان غربی است که پس ار موفقیت مجموعه مهتاب این بخت را یافت تا در آثار ارزشمندتری روی پرده سینما بازی کند.
پیشنهادها به سرعت سرازیر شد و او در یک برنامه کاری پرو پیمان روبرو شد . ابتدا با چندین فیلم معروف چون قرار کور و غروب به یفای نقش پرداخت ،اما هنوز برای هالیوودی ها ناشناخته بود و او فرصت مناسبی داشت تا در آمریکا نیز به یک چهره مطرح بدل شود . بازی در این آثار او را به هنرپیشه کارهای اکشن تبدیل کرده بود و همین باعث شد تا در هالیوود نیز کارکترهای مشابه ایفا کند و پس از مدت کوتاهی در زمره بازیگرانی چون استالونه و شوارتزینگر قرار گرفت . نقشی که بروس ویلیس را به شهرت یک شبه رساند کارکتر پلیسی در فیلم پر هزینه جان سخت بود که در سال ۱۹۸۸ ساخته می شود.
اکران فیلم با موفقیت غیر منتظره همراه بود که باعث شد دنباله هایی برای آن نیز تولید شود که در همه بروس ویلیس نقش اصلی را ایفا می کرد . جان سخت ۲ سال ۹۰ و جان سخت ۳ سال ۹۵ به اکران در آمدند و ویلیس همچنین در کارهای موفق دیگر ی ظاهر شد که البته در آن حضور فیزیکی نداشت ! بلکه تنها صدایش را در اختیار یک کودک قرار داده بود. فیلم کمدی به نام ببین چه کسی حرف می زند بود . سال ۱۹۸۸ با فیلم در کشور برای نخستین بار شکست را تجربه می کند اما به سرعت با دو نقش بزرگ باز می گردد. ابتدا نقش نویسنده ای در برگردان سینمایی آنش خودپرستی و سپس در پروژه با شکوه هادسون هاوک شرکت می کند. در همین اثنا نقش مکمل خوبی را در افکار مرگبار مقابل دمی مور ایفا می کند که پس از آن با او ازدواج می کند اما این ازدواج پس از ۱۰ سال به جدایی می انجامد.
سال ۹۲ به نقش خود در تریلر جنایی بازیگر ظاهر می شود و یک سال بعد از او برای شرکت در یک بازی کامپیوتری دعوت به عمل می آورند.تبدیل به اولین بازیگری که چهره و حرکاتش در یک بازی مورد استفاده قرار می گیرد. رنگ شب و کارکترهای قابل توجهش در زرنگ و همین طور نقش ماندگارش در قصه های عامه پسند از جمله کارهای تاثیر گذار او به شمار می روند.